ما زائر اربعین و عاشوراییم
از نسل غدیر و حضرت زهراییم
با پای پیاده عازم کرببلا
سرباز سپاه زینب کبراییم
ما زائر اربعین و عاشوراییم
از نسل غدیر و حضرت زهراییم
با پای پیاده عازم کرببلا
سرباز سپاه زینب کبراییم
میخواهید حفظ آبرو کنید
بخشش
حضرت علی (علیه السلام) : بخشندگی ، نگاهدارنده آبروست ، و شکیبایی دهان بند بی خردان ، و عفو زکات پیروزی و دوری کردن ، کیفر خیانت کار و مشورت چشم هدایت است .[25]
و در جای دیگر می فرمایند : بخیل ترین مردم در مال خویش بخشنده ترین آن هاست در آبروی خویش .[26]
درخواست نکردن
امام علی (علیه السلام) : آبروی تو یخی جامد است که درخواست آن را قطره قطره آب می کند ، پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرو می ریزی ؟[27]
دعا کردن
خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما ، که از روزی خواران تو روزی خواهم ، و از بدکاران عفو و بخشش طلبم ![28]
ای خدای من تو را ستایش می کنم که چه بسیار عیبها و زشتیهای مرا پنهان ساختی ، و مرا مفتضح و رسوا نساختی ، و چه بسیار گناهانم را در پرده پوشانیدی ، و مرا میان خلق مشهور نگردانیدی ، و چه بسیار عیب و عارها که من مرتکب شدم و تو پرده دری نکردی ، و ننگ و عار آن را بر گردنم چون طوق نیفکندی ، و زشتی اش را بر دیده های همسایگانم و حسودان نعمت هایی که مرا دادی آشکار نگردانیدی .[29]
ترک جدل و نزاع
امام علی (علیه السلام) می فرمایند : ” مَن ضَنَّ بِعِرضِهِ فَلیَدَعِ المِرَاءَ ” هر کس از آبروی خود بیمناک است از جدال بپرهیزد .[30]
حق مسلمان بر برادرش
توجه به حقوقی که مسلمانان نسبت به یکدیگر دارند بسیار ضروری است لذا به حدیثی از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله در این زمینه اشاره می شود .
پیامبر اسلام (صلی اله علیه و آله)فرمود : مسلمان بر برادر مسلمانش سی حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمی کند مگر به ادای این حقوق یا
عفو کردن برادر مسلمان او
لغزشهای او را ببخشد ، در ناراحتی ها نسبت به او مهربان باشد ، اسرار او را ذپنهان دارد ، اشتباهات او را جبران کند ، عذر او را بپذیرد ، در برابر بدگویان از او دفاع کند ، همواره خیرخواه او باشد ، دوستی او را پاسداری کند ، پیمان او را رعایت کند و در حال مرض از او عیادت کند .
در حال مرگ به تشییع او حاضر شود ، دعوت او را اجابت کند ، هدیه او را بپذیرد ، عطای او را جزا دهد ، نعمت او را شکر گوید ، در یاری او بکوشد ، ناموس او را حفظ کند ، حاجت او را برآورد ، برای خواسته اش شفاعت کند و عطسه اش را تحیت گوید .
گمشده اش را راهنمایی کند ، سلامش را جواب دهد ، گفته او را نیکو شمرد ، انعام او را خوب قرار دهد سوگندهایش را تصدیق کند ، دوستش را دوست دارد و با او دشمنی نکند ، در یاری او بکوشد خواه ظالم باشد یا مظلوم ، اما یاری او در حالی که مظلوم است به این است که او را در گرفتن حقش کمک کند ، او را در برابر حوادث تنها نگذارد ، آنچه از نیکی های برادر خود دوست دارد برای او هم دوست بدارد و آنچه از بدی ها برای خود نمی خواهد برای او نیز نخواهد .[31]
پی نوشت
________________________________________
[1] . معین ، محمد ، فرهنگ فارسی معین ، ج 1 ، ص ، 94 ، انتشارات نامن ، چاپ دوم ، قم
[2] . لوییس معلوف ، المنجد ، ج 1 ، ص 1103
[3] . نهج الفصاحه ، ص 13
[4] . گلچین صدوق ، محمدحسین صفاخواه ، ج 1 ، ص 181
[5] . محمدی ری شهری ، میزان الحکمة ، ج 7 ، ص 147
[6] . همان
[7] . جنتی ، احمد ، نصایح ، ج 1 ، ص 286
[8] . نهج الفصاحه ، ص 12
[9] . . ثواب الاعمال محمد بن علی ابن بابویه ، ترجمه صادق حسن زاده ، ص549
[10] . نقطه های آغاز در اخلاق عملی ، محمدرضا مهدوی کنی ، ص 160
[11] . ثواب الاعمال محمد بن علی ابن بابویه ، ترجمه صادق حسن زاده ، ص 553
[12] . جنتی احمد ، نصایح ، ج 1 ، ص 287
[13] .همان.ص 664
3.همان
[15] . سوره حجرات ، آیه 11
[16] . پندهای امام صادق علیه السلام به ره جویان صادق ، آیت الله مصباح یزدی ، ص204
[17] . مهدوی کنی ، محمدرضا ، نطفه های آغاز در اخلاق عملی ، 148
[18] . ثواب الاعمال ، محمد بن علی ابن بابویه ، ترجمه صادق حسن زاده ، ص555
[19] . چهل حدیث ، امام خمینی ، ص 304
[20] . همان
[21] . همان
[22] . همان ص 305
[23] . سیره نبوی “منطق عملی” ، ج 2 ، مصطفی دلشاد تهرانی ، ص 179
[24] . همان ، ص180
[25] . نهج البلاغه ، حکمت 211
[26] . محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، ج 7 ، ص 146
[27] . نهج البلاغه ، حکمت 346
[28] . نهج البلاغه ، خطبه 225
[29] . صحیفه سجادیه ، دعای شانزدهم ، ص 87
[30] . نهج البلاغه ، حکمت 362
[31] . تفسیر نمونه ، ج 22 لإ ص 183
منابع
1. 1. انصاریان ، حسین ، شرح دعای کمیل ، انتشارات دارالعرفان ، چاپ سوم تابستان 1384
2. 2. محمدی ری شهری ، محمد ، میزان الحکمه ، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحدیث ، چاپ هشتم ، 1386
3. 3. معین ، محمد ، فرهنگ فارسی معین ، انتشارات دیبا ، چاپ دوم ، 1386
4. 4. لوییس معلوف ، المنجد ، محمد بندرریگی ، انتشارات ایران ، چاپ ششم ، 1386
5. 5. میرزایی ، علی اکبر ، نهج الفصاحه ، انتشارات چاف ، چاپ ششم 1386
6. 6. امام خمینی (ره) ، چهل حدیث ، موسسخ تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، چاپ سی ام ، 1383
7. 7. شیخ رضی ، نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، انتشارات الهادی ، چاپ بیست و هفتم 1384
8. 8. معین ، محمد ، فرهنگ فارسی معین ، ج 1 ، ص ، 94 ، انتشارات نامن ، چاپ دوم ، قم
9. 9. سیره نبوی “منطق عملی” ، ج 2 ، مصطفی دلشاد تهرانی ،
10. 10. ثواب الاعمال ، محمد بن علی ابن بابویه ، ترجمه صادق حسن زاده ،
11. 11. گلچین صدوق ، محمدحسین صفاخواه ، ج 1 ،
12. پندهای امام صادق علیه السلام به ره جویان صادق ، آیت الله مصباح یزدی ،
13. مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، ج 22 ، انتشارات دارالکتب الاسلامیة ، چاپ بیست و چهارم 1384
14. حسینی ، اعظم السادات ، سوء و ظن و حسن ظن به خدا و خلق در آیات و روایات ، انتشارات جامعة القران الکریم ، چاپ اول 1387
15. هاشمی رفسنجانی ، اکبر ، فرهنگ قرآن ، ج 1 ، مؤسسه بوستان کتاب ، قم ، چاپ سوم 1386
16. امام زین العابدین ، ترجمه الهی قمشه ای ، مهدی ، انتشارات دیوان ، چاپ اول 1386
دوصفتی که جوان می شود!
نقل می کنند: روزی هارون الرشید به اطرافیان خود گفت : بگردید شخصی را که خود مستقیما و بی واسطه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حدیثی شنیده است را نزد من بیاورید.می خواهم حدیثی از او بشنوم. به هارون گفتند: دیگر در این زمان بعد از حدود یک قرن و اندی بعید است کسی باشد که مستقیما از خود پیامبر کلامی شنیده باشد. هارون گفت : بگردید پیدا کنید. پس از مدت ها جست و جو پیرمرد فرتوتی را پیدا کردند و او را در سبد و زنبیلی گذاشتند و نزد هارون آوردند. هارون پرسید: پیرمرد تو خود از رسول خدا حدیث شنیده ای؟ پیرمرد گفت: بله، من هفت ساله بودم که به اتفاق پدرم خدمت رسول خدا رسیدیم و من یک حدیث از حضرت شنیدم و دیگر هم او را ندیدم. هارون خوشحال شد و گفت : کلام پیامبر چه بود؟ پیرمرد گفت: پیامبر(ص) فرمودند: ” انسان به مرور پیر می شود و دو صفت در او جوان می گردد، حرص و آرزوهای طولانی” هارون کیسه ای طلا به او هدیه داد و ماموران او را در سبد گذاشتند و از تالار خارج کردند. پیرمرد به ماموران گفت: مرا برگردانید با خلیفه کاری دارم. گفتند: دیگر نمی شود. گفت : هنوز که از قصر خارج نشدیم ،از شما خواهش می کنم من را برگردانید کاری دارم. وقتی او را برگرداندند پیرمرد به هارون گفت: جناب خلیفه می خواستم بدانم این سکه های طلا فقط برای همین یک بار بود یا جیره هر ماه من است؟ هارون شروع کرد به خندیدن و گفت: راست گفت رسول خدا!!! پیرمرد ،من گمان نمی کردم تو تا همین در قصر زنده بمانی و فرصت استفاده از همین یک کیسه را پیدا بکنی. حال تو حرص ماه های آینده را میزنی و آرزوی آن را داری؟
(کتاب سرنوشت انسان – احتضار و عالم قبر- ،حجت الاسلام مسعود عالی،ص35)
ممکن است فردائی وجود نداشته باشد!
… قال امیر المؤمنین علی علیه السلام :… وليسَ لأمسٍ أن مضى عودةٌ ولا المرء من غدٍ على ثقة، الأولُ للأوسطِ رائد، والأوسط للآخرِ قائد و الیوم الهائل لکلّ آزف و هو الیوم الّذی لا ینفع فیه مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ . ( امالی شیخ صدوق ، ص 170 )
… دیروزی که رفت دیگر بر نخواهد گشت ، کاری که دیروز کردید ، در نامة عمل شما باقی ماند و آنچه انجام گرفت ، ثبت شد ، این ، تغییر پذیر نیست مگر بوسیله توبه و انابه و استغاثه و تضرّع پیش پروردگار . والّا آنچه گذشت ، دیگر گذشت و برگشتنی نیست. ولاالمرء من غدٍ على ثقه ، هیچ کس نسبت به فردا اطمینانی ندارد ، ممکن است فردائی وجود نداشته باشد. دیروز که رفت ، فردا هم معلوم نیست باشد یا نباشد ، آنچه در اختیار ماست الآن است . الأولُ للأوسطِ رائد ، آن که جلوتر است برای کسی که وسط است، پیشرو است ؛ او جلو می رود ، این وسطی هم پشت سرِ اوست. والأوسط للآخرِ قائد ، آن جوان ، آن نوجوان یا آن کودکی که آخر صف است او هم دنبال اینها حرکت می کند. همه به یک محل خاصی حرکت می کنند. آن روز هولناک به سرعت دارد می آید! ( در آن روز نه مال بدرد انسان می خورد نه فرزندان بلکه قلب سلیم) دلِ سالم، دل پاک ، دل دور از گناه و آلودگی را باید در آنجا برد، آن به درد می خورد.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی ، در مقدمه درس خارج ، 8/10/93 ]
تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی
یک بار در مسیر بازگشت از اصفهان به تهران در ساعت 8 شب، اتومبیلی کنار جاده خراب شده بود. شهید نامجوی گفت: بایستیم تا به او کمک کنیم. و در جواب اعتراض من که گفتم خسته ایم گفت: مگر نمی بینی که خانواده اش کنار جاده ایستاده اند؟ بلافاصه ایستادیم و خودمان را به آن ماشین رساندیم. در آنجا تنها متخصص فنی من بودم اما با بی میلی به طرف اتومبیل رفتم. در این موقع صدای شهید نامجوی را که کمی عقب تر از من بود، می شنیدم که این آیه را می خواند: تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی. خلاصه دست به کار شدم و حدود ساعت 1:30 شب بود که ماشین آنها را درست کردم. مرد آن خانواده مقداری شیرینی برای تشکر آورد. شهید نامجوی در حین خوردن شیرینی به من گفت: ببین مزد کار تو در این دنیا محبت و شیرینی است. بدان که خدا در آن دنیا بیش از این به تو خواهد داد. من هم از ایشان به خاطر عامل شدن در این کار خیر تشکر کردم… نقل از دکتر تبریزی.
[برگرفته از کتاب مجموعه خاطرات 9 / شهید سیّد موسی نامجوی / انتشارات یازهرا(سلام الله علیها)، ص16
ملتفت نیست که دارد چه می سازد !
… قال علی عليه السلام : كَم مِن غافِلٍ يَنسِجُ ثَوبا لِيَلبَسَهُ و إنّما هُو كَفَنُهُ ! و يَبنِي بَيتاً لِيَسكُنَهُ و إنّما هو مَوضِعُ قَبرِهِ ! ( امالی شیخ صدوق ، ص 172 )
این روایت دو جمله بیشتر نیست . برای غفلت زدائی از ما انسانهای غافل است که به فکر مرگ باشیم. می خواهد انسانها را به حقیقت مردن متوجه بکند، این واقعیتِ قطعیِ همگانی که در عین قطعی بودن و همگانی بودن در نزد همه یا اغلب (مردم) مغفول است ! راه می رویم ، حرف می زنیم ، کار می کنیم مثل کسانی که بناست تا ابد زنده بماند ، فکر مرگ نیستیم. این عیب بزرگی است. برای این که ما را از این غفلت خارج کنند ، این کلمات را بیان کردند. فایده تذکرِ به مرگ این است که انسان یک قدری در مورد عمل ِ خود و کارهایی که می کند و نیّت های خود و رفتارهای خود تأمّل می کند. وقتی فهمیدیم (که) به جایی (خواهیم رسید) که در آنجا هیچ عملی دیگر از ما ساخته نیست (و) به کلی دست ما بسته است (و) دیگر کاری از ما ساخته نیست … مرگ هم مخصوص پیرمردها و پیرزن ها نیست، البته احتمالِ مردن در ما پیرها بیش از شما جوان هاست،امّا در مورد جوانها این احتمال منتفی نیست…بنابراین مرگ برای همه است… فرمایش امیرالمومنین عليه السلام این است : اى بسا انسانِ غافلى كه پارچه اى را مى بافد برای این که آن را لباس کند ، (اما) همان لباس كفن او مى شود. و يَبنِي بَيتاً لِيَسكُنَهُ ، بنائی را مى سازد که در آن زندگی کند ، سالها لذت ببرد ، امّا ، و إنّما هو مَوضِعُ قَبرِهِ ! همین بنا محل قبر اوست ، ملتفت نیست که دارد چه می سازد.! این برای نشان دادن بی اعتباری دنیاست. به این ها باید توجّه کرد.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی ، در مقدمه درس خارج ، 15 / 10/ 93 ]
آبروی مؤمن محصول یک عمر زندگی ، تلاش و سختی است و تمام سرمایه ی او می باشد . اما این امر مهم که در آیات و روایات اسلامی تأکید بسیاری به آن شده است ممکن است در اثر جهالت و یا غرض ورزی عده ای در یک لحظه از دست برود ، چیزی که جبران آن بسیار مشکل است و حتی ممکن است هیچگاه جبران نشود . از آنجا که امام صادق علیه السلام می فرمایند :حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است اسلام آبروی مسلمان را بسیار ارزشمند می داند وریختن آن گناهی بزرگ می شمرد
چگونه آبروی یک نفر را بریزیم
اتهام
یکی از مواردی که باعث ریختن آبروی مومن می شود تهمت زدن به افراد است .
ابن ابی یعفور می گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : هر که بر مرد یا زنی مؤمن به آنچه که در آن ها نیست افترا بندد خداوند او را در روز رستاخیز در “طینت خبال ” برانگیزاند تا از سخنی که گفته به در آید . عرض کردم “طینت خبال” چیست ؟ فرمود : آب چرکینی که از فرج زنان بدکاره بیرون آید .
امام باقر علیه السلام روایت نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دشنام گویی به مؤمن ، هرزگی ، و پیکار با او کفر و خوردن گوشتش (باغیبت) نافرمانی خداست .[ 1]
حسادت
عده ای از مردم برای اینکه به اشخاص حسادت می برند به تحقیر کردن طرف مقابل می پردازند . و حتی گاهی شرم نکرده و در حضور او بدگویی می کنند . و با کمال تعجب این رفتار خود را پسندیده می شمارند و آن را صراحت لهجه نام می گذارند در صورتی که باید این صفت را بی حیایی نامید .
بی جهت آبروی بندگان خدا را بردن و نسبت به مردمی شریف بی احترامی روا داشتن ، جز بی شرمی ، چیز دیگری نیست . این افراد گاهی به صورت شوخی و استهزاء و متلک گفتن ، مقصود خود را انجام می دهند . بدگویی ناپسند است خواه در جلسه خصوصی باشد ، خواه در جلسات بزرگ ، خواه در روزنامه باشد خواه به صورت بیانیه در آید ؛ قبیح به هر لباس درآید قبیح است .
افراط در شوخی و خنده
در روایت آمده است که : مزاح ناروا و مسخرگی ، زبان را از اینگونه سخنان نگهدار که آبرو را می برد ، موجب سقوط و مایه ی دشمنی است ، نهال عداوت در دلها می نشاند ، با کسی مزاح نکن و اگر با تو مزاح کردند جواب نده تا رشته سخن عوض شود ، از کسانی باش که با بزرکی از لغویات می گذرند .[ 2]
پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) می فرمایند : شوخی بیش از اندازه و بسیارآبرو را می برد خنده ی زیاد ایمان را محو می کند.
عنبسه ی عاید نقل می کند:شنیدم حضرت صادق(علیه السلام) می فرمود:خنده ی بسیار آبرو را می برد.[ 3]
و حضرت صادق (علیه السلام )می فرماید : مبادا مزاح کنید که آبرو را می برد.[ 4]
و البته باید دانست که در این جا مطلق مزاح کردن منظور نیست، رعایت نکردن حد ومرزهای شوخی و خنده طبق فرمایشات معصومین(علیهم السلام)باعث ریختن آبرو می گردد.
استهزاء
خداوند متعای در سوره حجرات می فرمایند : لَا یَسخَر قَومٌ مِن قَومٌ[5] . یکدیگر را مورد مسخره و استهزاء قرار ندهید .
بی شک استهزاء مومن و برجسته کردن نقص های ظاهری او و سرزنش کردن انسان به خاطر خطاهایی که مرتکب شده و همچنین نگاه تحقیر آمیز به او باعث تحقیر و ریختن آبروی او می شود
تجسس
تجسس نیز از مواردی است که در قران به صراحت از آن نهی شده و حتی در هیچ موردی و در هیچ شرایطی انجام آن در زندگی شخصی افراد مجاز شمرده نشده و این صراحت در نهی دلالت بر گناه بودن آن دارد .
ارتباط بین تجسس و ریختن آبروی مومن به این صورت است که اگر شخصی در زندگی خصوصی مردم تجسس کند سعی می کند از تمام زوایای زندگی آنان آگاه شود و از هر مسئله ای که بدست آورد کنجکاوی او بیشتر می شود و بازگو کردن این مسئل به افراد دیگر ممکن است باعث هتک حرمت شخص و افشای مسائلی شود که شخص به آن راضی نیست .
عیب گویی
یکی از مهم ترین راههای حفظ آبروی برادر دینی ، پوشیدن کاستی های اوست . و به همین دلیل خداوند متعال که از عیان و نهان بشر آگاه است ، ستار العیوب است و عیوب مردم را برملا نمی کند پس چگونه بر انسانی که خود از عیوب عاری نیست جایز است که به عیوب مردم بپردازد و سعی در برملا کردن نواقص آن ها و بدنام کردن و آشکار کردن خطاهای او باشد .
روزى حضرت عیسى(علیه السلام) از حواریون خود سؤال کردند، اگر شما در جایى ببینید یکى از دوستان و برادرانتان هنگام خواب لباسش کنار رفته و مقدارى از عورتش ظاهر شده است، آیا سعى مىکنید که او را بپوشانید و یا این که عورتش را بیش تر مکشوف مىسازید؟ آنها در پاسخ گفتند: روشن است، سعى مىکنیم عورتش را بپوشانیم. حضرت فرمودند: خیر، شما این کار را نمىکنید، بلکه همه آن را نمایان مىکنید. آنها از این سخن حضرت عیسى(علیه السلام) تعجب کردند، اما متوجه شدند که در این پرسش و پاسخ سرّى نهفته است. حضرت عیسى(علیه السلام) با این کار مىخواستند به یاران و شاگردانشان بفهمانند که حق مؤمن بر مؤمن این است که عیب او را بپوشاند و نه تنها آن را بازگو نکند، بلکه اگر مىتواند پرده پوشى هم بکند تا آبرویش محفوظ بماند.[ 6]
بنابراین اگر انسان کار بدى از کسى سراغ دارد نه تنها نباید از او غیبت کند و بدى او را براى دیگران بازگو نماید، بلکه باید سعى کند که این عیب مکشوف نشود و مکتوم باقى بماند؛ یعنى خطایى که از او سر زده در بین مردم و مسلمانها زبان به زبان پخش نگردد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند : کسی که به منظور عیب جویی و ریختن آبروی مومن و این که او را از نظر مردم بیندازد سخنی را نقل کند ، خداوند او را از ولایتش بیرون کرده ، به سوی ولایت شیطان می فرستد ولی شیطان هم او را نمی پذیرد .[ 7]
ابی برده گوید : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با ما نماز گذارد و پس آنگاه شتاب ناک به پا خواست و به سوب در مسجد رفت و دست بر در نهاد و با صدایی بلند بانگ برداشت : ای ایمان آورندگان به زبان که ایمان در دلتان جای نگرفته ! عیبهای مؤمنان را نجویید ؛ زیرا هر که عیب های مؤمنان را بجوید خداوند نیز در پی عیب های او باشد و هر که خداوند عیب هایش را بجوید رسوایش سازد هر چند درون خانه اش باشد .[ 8]
غیبت
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود : ” کسی که راه رفت در غیبت برادرش و کشف سرّ او ، اول قدمی که بردارد در جهنم گذارد ، و کشف کند خداوند سرّ او را در بین خلایق “[9]
و در روایت دیگر است که فرمودند : ” شب معراج به قومی گذشتم که روی خود را با چنگالهایشان خراش می دادند و با آن صورت و سینه هایشان را می خراشیدند .. از جبرئیل پرسیدم این ها کیانند ؟ گفت : این ها کسانی هستند که گوشت های مردم را می خوردند (غیبت مردم را می کردند) و و درباره آبروی آن ها سخن می گفتند ."[10]
بنابراین کسی که در دنیا به غیبت دیگران می پردازد و آبروی دیگران را می برد ، خداوند نیز در برزخ و قیامت او را مفتضح می گرداند ، و در جهنم نیز با رسوایی و بی آبرویی به سر خواهد برد .
امام صادق (علیه السلام) از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایت کردند که فرمودند : “ای گروهی که به زبان ایمان آوردید و ایمان به قلب شما وارد نشده ، مذمت نکنید مسلمانان را و جستجو نکنید قبایح مستوره ی آنان را ؛ زیرا که کسی که عورات آن ها را جستجو کند ، خداوند جستجو کند عورات او را ؛ و کسی را که خدا جستجوی عورات او کند ، مفتضح کند او را اگر چه در خانه اش باشد “[11]
خداوند متعال غیور است و هتک آبروی مؤمنان هتک حرمت الهی است و اگر انسانی بی حیایی را از حد گذراند و آبروی مؤمنی را ریخت خداوند هم آبروی او را می ریزد و عیوب پنهان او را که به لطف ستاریت خود پنهان داشته بود ، آشکار می کند و او را در بین مردم در دنیا و آخرت مفتضح می کند .
امام باقر علیه السلام می فرمایند : ” رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در معراج عرض کرد : “ای پروردگار چگونه است حال مؤمن نزد تو ؟ فرمود : “ای محمد ، کسی که اهانت کند برای من دوستی را ، پس به تحقیق ظاهر شده است به محاربه ی با من ؛ و من سریع تر هستم به سوی یاری کردن دوستان خودم از هر چه ” [12]
اظهار نیاز نزد مردم
یکی از عواملی که باعث ریختن آبروی افراد می شود اظهار نیاز و خواهش از مردم است که باعث شکسته شدن عزت و کرامت انسان می شود . در این جا اولین چیزی که آسیب می بیند ، خود حقیق انسان و کرامت و شخصیت اوست که در حدیث داریم که مؤمن حرمتی بالاتر از کعبه دارد .
و به همین دلیل است که در روایات اجازه هر کاری به مؤمن داده شده جز آنکه با درخواست و اظهار عجز خود را حقیر کند . به دلیل این که اظهار نیاز باعث از بین رفتن آبروست چنان که امام سجاد علیه السلام فرموده است : درخواست نیازها از مردمان مایه ی خوار زیستن و از بین بردن حیا و کاسته شدن وقار است ، و این همان فقر نقد است ، و کم درخواست کردن از مردمان همان بی نیازی ( و توان گری ) نقد است .[13]
آبروی انسان حریمی است که چون فرو ریزد ، حرمتهای بسیاری شکسته شود . بنابراین بالاترین ستم انسان به خودش این است که حرمت و عزت خود را نگه ندارد و نباید کرامت انسانی و عزت ایمانی با ذلت تکدی شکسته شود .
امام صادق علیه السلام به یکی از خدمتگذاران خود که به محل کسب و کارش حاضر نشده بود و به سبب بیکاری آبرو و عزت او در مخطره قرار گرفته بود فرمود : ” ای بنده خدا عزت خود را نگهدار ” آن خدمتگذار گفت : “فدایت شوم عزت من در چیست ؟” فرمودند : ” به بازار و محل کسب و کار خویش رفتن و کرامت خود را نگه داشتن “[14]
ادامه دارد………
مقام معظم رهبری(دامت برکاته) :
(( امروز جامعه مداح کشور ، فرصت بسیار بزرگی را در اختیار دارد ، شما مجالسی تشکیل می دهید،جمعیت های بزرگ، گاهی جمعیت های هزاران نفری و غالباً هم جوان جمع می شوند پای منبر شما و پای خواندن شما و مدیحه سرایی و مرثیه خوانی شما، از این فرصت بهتر؟ . . . . این فرصت را مغتنم بشمارید، از این فرصت بهترین استفاده را بکنید . )) ۲۰ / ۰۱ / ۱۳۹۴
حوزه علمیه نرجس خاتون سلام الله علیها در نظر دارد کلاس آموزش مداحی درجهت تقویت بنیه علمی و هنری طلاب با بهره مندی از خانم رسولی به صورت هفتگی برگزار نماید زیرایک طلبه علاوه بر تحصیل معارف دینی وتحقق آن در عمل ، وظیفه ی تبلیغ دین را نیز بر عهده دارد و وضرورت تبلیغ ایجاب می کند که با بهره گیری از فرصت های فراهم شده در مراسم های مداحی در جهت تربیت دینی جوانان وترویج فرهنگ اسلامی بهره لازم را برند .
شایان ذکر است در این کلاس تعداد 20نفر از طلاب شرکت نموده و کلاس مورد استقبال ایشان واقع گشت.
13 آبان روز تسخير لانه جاسوسي این روز در تاريخ انقلاب اسلامي ايران همواره روز تقابل حق و باطل بوده است. دقيقا به همين دليل يكسال پس از شهادت دانش آموزان در دانشگاه و درست در سالروز 13 آبان 58 ايران اسلامي شاهد جلوه ديگري از اين رويارويي ميان جبهه حق عليه باطل بود . آيينه انقلاب سيزده آبان از خاطره انگيزترين روزهاي انقلاب شكوهمند اسلامي است. شايد تاريخ معاصر ما روزي بدين اهميت و بزرگي كمتر به ياد داشته باشيد. سيزدهم آبان زادروز انقلابي بزرگتر سالگشت تبعيد بينانگذار جمهوري اسلامي و روز دانش آموز است ا ز این رو طلاب حوزه علمیه نرجس خاتون همراه با سایر اقشار مردم در این عمل عبادی، سیاسی شرکت نموده و بیداری خودرا در همه عرصه های اذعان داشته وهم نوا با مردم شعار استکبار ستیزی سردادند تا شعار بیداری اسلامی و نهضت اسلامی را به معنای واقعی تحقق بخشندو در مسیر ولایت حرکت نمایند چرا که مقام معظم رهبری مدظله عالی فرمودند:«اولین مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویی رژیم آمریکا با نهضت اسلامی و بیداری اسلامی می باشد»
زندگی نامه
ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر عليهم السلام و نهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى ميان مكه و مدينه) در روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الكاظم گرديد.
كنيه آن حضرت ابو ابراهيم بوده ولى به ابو على نيز معروف بودهاند.مادر آن حضرت حميده كنيزى از اهل بربر(مغرب) يا از اهل اندلس(اسپانيا) بوده است و نام پدر اين بانو را «صاعد بربرى» گفتهاند.حميده به «حميدة البربرية» و «حميدة المصفاة» نيز معروف بوده است.برادران ديگر امام از اين بانو اسحاق و محمد ديباج بودهاند.
امام موسى الكاظم(ع) هنوز كودك بود كه فقهاى مشهور مثل ابو حنيفه از او مسأله مىپرسيدند و كسب علم مىكردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بيست سالگى به امامت رسيد و 35 سال رهبرى و ولايت شيعيان را بر عهده داشت.
قد متوسط و رنگ سبزه سير و محاسن انبوه داشت. نقش نگينش «حسبي اللّه» و به روايتى «الملك للّه وحده» بود
گوشه اي از صفات امام كاظم عليه السلام
حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخى ترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مى آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مى داد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مى رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مى كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مى كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مى شد و هر گاه قرآن مى خواند مردم پيرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مى شد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.
شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : ” او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تکرار مي کرد : « اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »
(خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار )".
امام موسی بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا مي رفت . شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلی به فقرای مدينه مي رساند ، در حالی که آن ها نمي دانستند از ناحيه چه کسی است . هيچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشی قرآن مي خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل مي داد ، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند ، مردم مدينه به او لقب ” زين المجتهدين ” داده بودند . مردم مدينه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغايی عجيب کردند . آن روزها فقرای مدينه دانستند چه کسی شب ها و روزها برای دلجويی به خانه آن ها مي آمده است .
گزیده ای از سخنان امام علیه السلام
• الصبر على الوحده علامه قوه العقل،فمن عقل عن الله تبارك و تعالى اعتزل اهل الدنيا و الراغبين فيها و رغب فيما عند ربه و كان الله آنسه فى الوحشه و صاحبه فى الوحده، وغناه فى العيله و معزه فى غير عشيره.
صبر بر تنهايى نشانه قوت عقل است و هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالى تعقل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدآنچه نزد پرودرگارش است رغبت نموده،و خداوند در وحشت انيس اوست ودر تنهايى يار او، و توانگرى او در ندارى و عزت او در بى تيره و تبارى است.
• ان العاقل لايكذب و ان كان فيه هواه. همانا كه عاقل دروغ نمى گويد، گر چه طبق ميل و خواسته او باشد.
• قله المنطق حكم عظيم، فعليكم بالصمت، فانه دعه حسنه و قله وزر و خفه من الذنوب كم گويى، حكمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى كه شيوه اى نيكو وسبكبار و سبب تخفيف گناه است.
• ان الله حرم الجنه على كل فاحش قليل الحياء لايبالى ما قال و لا ما قيل له همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوى كم حيا كه باكى ندارد چه مى گويد و يا به او چه گويند حرام گردانيده است.
• اياك و الكبر، فانه لايدخل الجنه من كان فى قلبه مثقال حبه من كبر. از كبر و خودخواهى بپرهيز، كه هر كسى در دلش به اندازه دانه اى كبر باشد ، داخل بهشت نمى شود.
• من احب الدنيا ذهب خوف الاخره من قلبه و ما اوتى عبد علما فازداد للدنيا حبا الا ازداد من الله بعدا و ازداد الله عليه غضبا
هر كه دنيا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اى دانشى ندهند كه به دنيا علاقه مندتر شود، مگر آن كه از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گيرد
. حف العقول، ص 387.
- بحار الانوار، مجلسى، ج 48
- اعيان الشيعة، ج 2
- الارشاد الى حجج الله على العباد
- الكامل فى التاريخ(حوادث سال 183)
- تاريخ بغداد، ج 13
- سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج 6.
آخرین نظرات