شهدارایاد کنید باصلوات
خوشا به حالتان که با یک نگاه عاشقانه به غافله ارباب به آنها پیوستید
شهدارایاد کنید باصلوات
خوشا به حالتان که با یک نگاه عاشقانه به غافله ارباب به آنها پیوستید
محسن در یکی از روزهای زیبای سال 1338 در جمع گرم و صمیمی خانواده دینشعاری به دنیا آمد، روزهای پرنشاط کودکی را زیر سایه تعالیم پدر و مادر گرامی و در پناه تعالیم دین اسلام گذراند.او از همان اوایل نوجوانی علاقه عجیبی به اهلبیت (ع) داشت و در 13 یا 14 سالگی بود که هیئتی به نام شهدای کربلا تأسیس نمود و خود به تنهایی مسئولیت آن را بر عهده گرفت.با شروع امواج خروشان انقلاب به صف مجاهدین راه حق پیوست و همواره در تظاهراتهای سال 1357 حضوری فعال داشت در همان ایام به همراه برادرش به خدمت در پزشکی قانونی پرداخت و مدت 6 ماه به صورت شبانهروزی در کار جابجایی و تحویل اجساد مطهر شهدا شرکت داشت محسن جزء اولین سربازانی بود که به فرمان امام خمینی (ره) به پادگانها برگشتند و خودشان را معرفی کردند او همواره فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر را انجام میداد و برای سربازان پادگان به خصوص آنهایی که در انجام فرائض تعلل میکردند برنامه شناخت ایدئولوژی گذاشته بود.او حدود 5/1 سال در سالهای 57 و 1358 خدمت مقدس سربازی را انجام داد و پس از آن در سال 1360 به خیل سبزپوشان سپاهی پیوست. با شروع جنگ تحمیلی عاشقانه به جبهههای نبرد شتافت و به عنوان مسئول گردان تخریب لشگر27 محمدرسولالله (ص) مشغول به خدمت شد و در سال 1363 به سفر حج رفت.در عملیاتهای طریقالقدس و کربلای1 یادآور دلاوریها و رشادتهای خالصانه او در راه دفاع از میهن است زمانیکه قرار بود برای بار دوم به سفر حج مشرف شود و به خاطر مسئولیتهایی که در جبهه داشت از تشرف به حج منصرف شد اما در همان سال در روز پانزدهم مردادماه سال 1366 درست مصادف با روز عید قربان به مسلخ عشق رفت و اسماعیلوار جان خویش را در حین خنثیسازی مین ضد تانک در قربانگاه سردشت فدای معبود ساخت و نام خویش را برای همیشه در قلب تاریخ زنده نگه داشت مزار مطهر او در قطعه 29 بهشتزهرای
تهران قرار دارد.
در جبهه خیلی مجروح میشد. یک بار همان طوری که خم شده بود تا از تیررس ترکشها در امان باشد، از کمر به پایین مورد اصابت قرار گرفته بود. به مجروحیتهای عجیب و غریب محسن عادت داشتم. یک روز پنجشنبه او را با عصا خانه آوردند. گفتم: چی شده؟ گفت: «این دفعه ترکش کلنگی خوردم» باور نکردم. گفتم: ترکش کلنگی دیگه چیه؟! ترکش خوردی؟ گفت: چه جوری بهت بگم، دارم میگم ترکش کلنگی خوردم! گفتم: همه رقم شنیده بودیم؛ تیر، تیر کالیبر 50، کالیبر 45 و …. اما ترکش کلنگی نشنیده بودم! بعد جریان را فهمیدم که موقع کندن کانال، کلنگ یکی از بچهها به زانوش خورده است. کلنگهای جبهه سنگ را هم میشکند. از آن روز به بعد دیگر زانوی محسن 90 درجه خم نمیشد.
توجه…برای شناخت بهتر این شهید بزرگوار می توانیدکتاب «لبخندی به معبر آسمان»زندگی و خاطرات شهید حاج محسن دین شعاری، علمدار گردان تخریب لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را که تدوین شده است را تهیه نمایید.
این کتاب که به کوشش گروه تحقیقاتی فتح الفتوح گردآوری شده است از 7 فصل تشکیل شده و زندگی حاج محسن دین شعاری را از تولد تا محل شهادت در بر میگیرد
#آیین_کشورداری
#شرح_نامه ۵۳
?قابل توجه مدیران
❣امام عليه السلام در اين بخش از عهدنامه به بيان صفات کارگزاران حکومت مى پردازد و مى فرمايد:
✨ثمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً، وَلاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَأَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَالْخِيَانَةِ✨
?«سپس در امور مربوط به کارگزارنت دقت کن و آنها را با آزمون و امتحان و نه از روى «تمايلات شخصى» و «استبداد و خودرأيى» به کار گير زيرا اين دو کانونى از شعب ظلم و خيانت اند»
✍شک نيست که زمامداران بدون همکارى کارگزارانشان نمى توانند کارى انجام دهند. چنانچه اين کارگزاران افرادى صالح و سالم باشند، امور مملکت بر محور صحيح مى چرخد وگرنه در همه جا فساد و ظلم و جور آشکار مى گردد.
?امام در اينجا معيار انتخاب آنها را آزمايش و امتحان قرار داده و مالک اشتر را به شدت از اينکه معيار رابطه ها و نه ضابطه ها حاکم گردد و بدون مشورت آنها گزينش شوند برحذر مى دارد و تصريح مى کند که انتخاب بدون مشورت و يا با تمايلات شخصى مجموعه اى از شاخه هاى جور و خيانت را به وجود مى آورد
به گزارش مشرق، حجتالاسلام مهدی غلامعلی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به اینکه درباره روز ولادت امام رضا(ع) اختلاف است، بیان داشت: درباره ولادت ثامن الحجج(ع) مشهور همان یازدهم ذیالقعده سال 148 هجری در شهر مدینه است که در متون مختلف مانند «مصباح کفعمی» و «تاریخ الموالید فی الموالید ائمه و وفیاتهم» بیان شده است.
وی افزود: البته در دو کتاب «مرآت الحق» و «عوالم العلوم» هم به طور مفصل آورده است، البته درباره روز ولادت امام رئوف هم گزارشهایی بیان شده است، از جمله اینکه ولادت حضرت روز پنجشنبه بوده است که در «عیون اخبار الرضا» و «الارشاد» آورده شده است، البته برخی تواریخ روز جمعه را نیز ذکر کردهاند.
حجتالاسلام غلامعلی با تأکید بر اینکه این اختلافها در گزارش تاریخی کهن طبیعی است، ابراز داشت: غیر از روز یازدهم ذیالقعده نظرات غیر قابل قبول یا کم اعتبار هم مطرح شده از جمله روز سوم، هفتم و هشتم شوال، یازدهم ذیالحجه، یازدهم ربیعالاول و ربیع الآخر که البته در کتابهای معتبرتر نظیر «کافی»، «تهذیب الاحکام» و «إرشاد» همان یازدهم ذیالقعده ذکر شده است.
وی در ادامه به علت نامگذاری روز 23 ذیالقعده به نام «روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)» اشاره کرد و گفت: در باب زیارت روایتهای متعدد نقل شده است، به گونهای که در کتاب «کامل الزیارة» ابن قولویه که معتبرترین و کهنترین کتاب زیارتی است که حدود هزار سال -در قرن چهارم- پیش نگارش یافته است، روایتهای متعددی درباره ثواب زیارت ائمه(ع) آمده است.
چرا ۲۳ ذیالقعده روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) است
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به اینکه بعد از روایتهای ثواب زیارتی حضرت سیدالشهدا(ع)، روایتهای ثواب زیارتی امام رضا(ع) نسبت به دیگر ائمه(ع) در جایگاه دوم قرار دارد، خاطرنشان کرد: در روایتی جواد الائمه(ع) ثواب زیارتی پدر بزرگوارش را بالاتر از ثواب زیارتی امام حسین(ع) دانسته و میفرماید: زیارت پدرم افضل است، زیرا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را همه مردم زیارت مىکنند؛ اما پدرم را جز خواص شیعه زیارت نمىکنند.
وی با بیان اینکه فرقههای باطل درون شیعی از جمله چهار امامی، شش امامی و هفت امامی جایگاهی برای امام رضا(ع) قائل نیستند، افزود: هشت امامیها، امامت حضرت رضا(ع) و در ذیل آن امام مهدی(عج) را قبول دارند، با وجود فرقههای باطل درون شیعی تأکیدات زیادی قبل از ولادت و شهادت ثامنالحجج(ع) برای زیارت حضرت شده است که این امر توسط ائمه بعدی امام رضا(ع)، از جمله امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بارها مورد سفارش واقع شده است.
چرا ۲۳ ذیالقعده روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) است
حجتالاسلام غلامعلی با بیان اینکه روز 23 ذیالقعده، ماه رجب و روز شهادت امام رضا(ع) به عنوان روز زیارتی مخصوص ایشان مطرح شده است، اظهار داشت: اهل بیت(ع) از این منظر خواستهاند که شیعه به امام رضا(ع) توجه زیادی کند تا پاسخی به آن انحرافها باشد که در اندیشه شیعه هفت امامی (واقفیه) رخ داد، زیرا آنها معتقد به این بودند که امام کاظم(ع) آخرین امام بوده است و از دیدهها غائب شده و یک روز ظهور میکنند! بنابراین امامت امام رضا(ع) را انکار کردند.
وی ادامه داد: اهلبیت(ع) خواستند این سرخط را به شیعیان بدهند که این انحراف، انحراف باطلی است و تعیین روز زیارتی برای امام رضا(ع) خط بطلانی بر اندیشههای فرقههای باطل شیعه باشد، بنابراین حرکت شیعیان از شهرهای مختلف آن هم در زمان عباسیان برای زیارت حرم امام رضا(ع) برای یک روز خاص بسیار ارزشمند بوده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث در پایان سخنان خود به بیان جایگاه ثواب زیارتی امام رئوف(ع) پرداخت که مشروح این روایت به شرح زیر است:
چرا ۲۳ ذیالقعده روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) است
ابن قولویه قمی از قول حمدان نقل میکند: روزی به محضر مولایم حضرت امام جواد(ع) تشرّف پیدا کردم و به ایشان عرض کردم: پاداش زائری که مرقد پدرت حضرت رضا علی بن موسی الرضا را در خراسان زیارت کند، چقدر است؟ امام در پاسخ فرمود: کسی که قبر پدرم را زیارت کند، خداوند گناهان حال و گذشته او را خواهد آمرزید. حمدان می گوید: من ایوب بن نوح را ملاقات کردم و گفتم: ای اباالحسین! من از مولا و حجت خدا امام جواد، چنین و چنان شنیدم، ایوب گفت: ایا من به دانش تو بیش از آنچه شنیدهای، نیفزایم؟ گفتم: بله. گفت: من از امام جواد(ع) این روایت را شنیدم و سپس آن حضرت افزود: کسانی که پدرم را زیارت کنند، در روز قیامت برای آنان منبرهایی مقابل منبر رسول الله(ص) نهاده خواهد شد، تا همه از حساب و کتاب قیامت فارغ شوند.
آن گاه حمدان میگوید: من بعد از چندی، ایوب بن نوح را دیدم که به شهر طوس به زیارت حضرت رضا(ع) مشرف شده. تا مرا دید گفت: به زیارت مولایم آمدهام و هدفم به دست آوردن منبری است که امام جواد(ع) فرموده است.
حجتالاسلام عالی، کارشناس و سخنران مذهبی، میگوید: «طبق فرموده ائمه اطهار علیهمالسلام، زمینهسازان ظهور در آخرالزمان، ایرانیها هستند. امام رضا علیهالسلام با هجرت به ایران این زمینه را فراهم کردند. بهخصوص که همزمان با آن حضرت و پس از ایشان، امامزادههای بسیاری هم وارد ایران شدند و در سرتاسر کشور ما پخش شدند. به این ترتیب شرایط لازم فراهم شد تا ایران به عنوان پایگاهی برای اهلبیت علیهمالسلام شود و تا آخرالزمان این مسیر را ادامه دهد.»
درباره ابعاد شخصیتی امام رضا علیهالسلام صحبت کنید.
در بررسی کلی ابعاد شخصیتی ائمه اطهار علیهمالسلام همان گونه که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم، همه آنها معدن علم خدا بوده و خصوصیات تقوا و بزرگواری و بزرگمنشی را داشته و به بهترین و زیباترین صفات آراسته هستند. منتها هر یک از ائمه اطهار علیهمالسلام در دوران حیات خود در این دنیا، کاری را به عنوان فعل محوری و شاخصی انجام دادهاند که باید مورد توجه قرار بگیرد. به عنوان مثال فعل محوری و کار شاخص امام حسن مجتبی علیهالسلام، صلح آن حضرت بود که شیعه را حفظ کرده و یارانی را برای قیام امام حسین علیهالسلام تربیت و جمعآوری کردند. همچنین فعل محوری و شاخص امام حسین علیهالسلام که اسلام را بیمه کرد، عاشورای آن حضرت بود. یکی دیگر از نقاط عطف در زندگی اهلبیت علیهمالسلام در دوران امام رضا علیهالسلام اتفاق افتاد که در قالب هجرت آن حضرت به ایران صورت گرفت.
این هجرت تاریخی امام رضا علیهالسلام چه تغییر و تحولی در معرفت مردم ایران نسبت به خاندان رسالت و امامت علیهمالسلام ایجاد کرد؟ درواقع میخواهیم بدانیم نشانههای تحول معرفتی شیعیان در اثر آموزههای رضوی را در چه مواردی میتوان مشاهده کرد؟
این هجرت منشأ تحولی در میان شیعه شد که از لحاظ کمی و کیفی قابل بررسی است. از لحاظ کیفی، به این نتیجه میرسیم که امام رضا علیهالسلام معرفت نسبت به اهلبیت علیهمالسلام را در میان مردم ارتقاء دادند؛ یعنی تا قبل از امام رضا علیهالسلام معرفت نسبت به امامت در میان خواص از یاران آن بزرگان بوده و عموم معرفت صحیحی از این جایگاه والا نداشتند؛ اما از زمان امام رضا علیهالسلام با سخنرانیهایی که آن حضرت در مسجد مرو، مناظراتی که مأمون ترتیب میداد و در جایگاههای دیگر انجام میدادند، معرفت به امامت ارتقا پیدا کرد به قدری که ظرفیت درک و شناخت شیعه به اندازهای شد که بعد از امام رضا علیهالسلام توانایی درک مفاهیم والای زیارت جامعه کبیره را که امام هادی علیهالسلام آموزش دادند، پیدا کرد. معلوم است که شیعه توانایی درک معارف بالای امامت را پیدا کرد.
یکی از نشانههای دیگر در معرفت شیعیان در اثر آموزههای امام رضا علیهالسلام آن است که بعد از آن حضرت، خداوند امتحان درک امامت در کودکی را از شیعیان گرفت. چنانکه مشاهده میکنیم بعد از حضرت ثامنالحجج علیهالسلام، امام جواد علیهالسلام در هشت سالگی، امام هادی علیهالسلام در حدود هشت سالگی و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در پنج سالگی به امامت رسیدند. همه این رویدادها بعد از امام رضا علیهالسلام است و مشاهده میکنیم که شیعیان دچار تفرقه و انشعاب نشدند، بلکه با معرفت بالا این حقیقت را درک کردند که امام معصوم حتی اگر در کودکی به مقام امامت برسد باز هم توانایی علمی، عقلی و معنوی کسب این مقام را دارد.
از جهت کمی نیز جغرافیای تشیع را گسترش دادند، یعنی هم با هجرت به ایران، این سرزمین را به عنوان پایگاهی برای شیعه کردند و هم طبق سیره امام باقر و امام صادق علیهماالسلام شاگردان و نمایندگانی را به سرزمینهای دیگر میفرستادند. به این ترتیب شبکه وکالت در زمان امام رضا علیهالسلام به اوج خود رسید، به این ترتیب که نمایندگان و وکلای آن بزرگواران در محدوده بزرگی که از شمال آفریقا تا جزیره العرب، ایران، عراق، ماوراءالنهر و بسیاری سرزمینهای دیگر فعالیت میکردند که به عنوان مرجع باشند و مردم در امور دینی به ایشان مراجعه کنند. این ارتقاء کمی و کیفی با هجرت امام رضا علیهالسلام به ایران اتفاق افتاد.
نکته دیگری که قابل بررسی است، آن است که سرزمین ایران در طول تاریخ اسلام مورد توجه ائمه اطهار علیهمالسلام بوده.در زمان امام رضا علیهالسلام با هجرت آن حضرت، این توجه نمود بیشتری پیدا کرد.
برای بررسی این موضوع باید به روایت معتبری توجه داشته باشیم که طبق فرموده ائمه اطهار علیهمالسلام، زمینهسازان ظهور در آخرالزمان، ایرانیها هستند. امام رضا علیهالسلام با هجرت به ایران این زمینه را فراهم کردند. به خصوص که همزمان با آن حضرت و پس از ایشان، امامزادههای بسیاری هم وارد ایران شدند و در سرتاسر کشور ما پخش شدند. به این ترتیب شرایط لازم فراهم شد تا ایران به عنوان پایگاهی برای اهلبیت علیهمالسلام شود و تا آخرالزمان این مسیر را ادامه دهد.
با توجه به اینکه خصلت رأفت و علم در میان تمام ائمه اطهار علیهمالسلام رواج دارد و آن بزرگان به این صفت آراسته و شناختهشده هستند، چرا امام رضا به خصوص به امام رئوف و عالم آل محمد علیهمالسلام مشهور هستند؟
میدانیم که مأمون با حیله و سیاست غلط خود، امام رضا علیهالسلام را مجبور به پذیرش ولایتعهدی کرد. امام رضا علیهالسلام از این فرصت برای ترویج معارف شیعی به بهترین وجه بهره بردند. درواقع چون آن حضرت ولیعهد محسوب میشدند، معارف را بدون اینکه ممنوعیتی در ابراز و ترویج آن باشد، تعلیم داده و گسترش دادند.
در مورد رئوف بودن چطور؟
این پرسش را از مرحوم علامه طباطبایی رحمهالله علیه هم پرسیده بودند و ایشان پاسخ داده بودند که همه ائمه اطهار علیهمالسلام رئوف هستند اما رأفت اما رضا علیهالسلام بالحس است، یعنی انسان زود آن را حس میکند. آن حضرت مظهر رأفت و رحمت خداوند است، هم رأفت رحمانیه و گستره خداوند متعال به طوری که حتی مأمون هم از آن بهرهمند شد. به طوری که او به امام رضا علیهالسلام مراجعه کرد و گفت از این همسرم، فرزندی ندارم. حضرت دعا کرده و فرمودند: «به دنیا میآید.» تا یک سال بعد که فرزند مأمون به دنیا آمد و به این ترتیب امام رضا علیهالسلام حتی دشمن خود را از رحمت و رأفت گستره خداوند منع نکرد.
همچنین امام رضا علیهالسلام مظهر رأفت رحیمیه هستند که به شیعیان خاص که به آن حضرت توجهی داشته و با ائمه اطهار علیهمالسلام اتصال بیشتری داشته باشند، رأفت و رحمت خاص شامل حال آنها میشود.
با این توضیحات، ما ایرانیها چگونه باید حق امام رضا علیهالسلام مبنی بر اینکه زیر سایه رأفت و رحمت آن حضرت زندگی میکنیم را ادا کنیم؟
فرصت خوبی است برای ما و مردمی که داخل ایران زندگی میکنیم، در عین حال که به همه ائمه اطهار علیهمالسلام ارادت داریم ولی چون مدیون امام رضا علیهالسلام هستیم و سایه آن حضرت بالای سر ما هست، خوب است هر روز سلام و زیارت مختصری ولو از دور به جا بیاوریم. مناسب است این کار بعد از نمازها انجام شود.
به موضوع زیارت اشاره کردید. در این خصوص این پرسش مطرح است که اجر و قربی که در اثر زیارت نصیب فرد میشود تنها در زیارت حضوری به دست میآید؟ چنانکه پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودهاند «پارهای از تن من در سرزمین خراسان دفن خواهد شد؛ هیچ گناهکار و محزونی او را زیارت نمیکند مگر اینکه حزنش برطرف خواهد شد.»
چنین برکت و نعمتی تنها در زیارت حضوری به دست میآید و نصیب همه افرادی میشود که وارد حرم مطهر میشوند و یا مخصوص زائران خاص آن حضرت است و در زیارت از راه دور هم کسب میشود؟
شکی نیست که زیارت نزدیک با زیارت از راه دور تفاوت دارد. چون جایی که جسم و بدن مطهر معصوم علیهالسلام دفن است، عنایت ویژه وجود دارد. چنانکه این اتفاق در مورد غیر معصوم هم صدق میکند، اولین جایی که روح متوفی در عالم پایین توجه دارد، منطقهای است که جسم او در آنجا قرار دارد. چراکه روح مدتی با جسم بوده و اتحادی میان روح و جم برقرار بوده. به هر حال جسم شخص معصوم با طهارت و پاکی و در حال ایمان مداوم و محکم بوده، پس اولین توجهی که روح به عالم دنیا دارد، جایی است که جسم ایشان قرار دارد. لذا در روایات میخوانیم که «بر مزار پدر و مادر بروید و در آنجا دعا کنید.» درواقع حضور بر سر مزار خصوصیت و اثری دارد که در جاهای دیگر این تأثیر وجود ندارد. در مورد ائمه اطهار علیهمالسلام نیز همین گونه است. به عنوان مثال در روایات نقل شده که 124 هزار پیغمبر خدا علیهمالسلام در شب جمعه به سرزمین کربلا میآیند. درواقع در جایی که جسم مطهر امام حسین علیهالسلام قرار دارد، مورد عنایات خاصی است که رسولان الهی علیهمالسلام آن نقطه از زمین را به عنوان محل زیارت قرار میدهند؛ بنابراین زیارت از نزدیک، برکات و عنایات خاص بسیاری دارد.
در عین حال، آنچه مهم است اصل زیارت است. به این معنا که اگر امکان زیارت حضوری را پیدا نکرد، از دور زیارت کند. چراکه طبق روایات، زیارت نوعی وفای به عهد است. هر امامی عهدی بر عهده شیعیان خود دارد و تکمیل وفای به عهد در قالب زیارت آن بزرگواران اتفاق میافتد. پس وفای به عهد کردن در قالب زیارت به این دلیل است که انسان جهتگیری خود را گم نکند. ممکن است کسی نماز بخواند و روزه بگیرد، اما باید دانست این کار را خوارج هم که با اهلبیت علیهمالسلام سر و کار نداشتند، انجام میدادند و بر آن تأکید داشتند؛ اما جهتگیری، باطل و پشت به خداوند است. مهم آن است که انسان ولایت داشته و رو به خدا حرکت کند.
داشتن ولایت اهلبیت علیهمالسلام و حفظ آن، باعث محفوظ ماندن جهت انسان میشود و زیارت، وفای به عهدی است که جهتگیری را تصحیح و کنترل میکند. از این جهت بسیار مهم است که انسان مقید به زیارت امامان معصوم علیهمالسلام باشد. اولویت آن است که زیارت از نزدیک اتفاق بیفتد، اما اگر امکان آن نبود، ارتباط مداوم برقرار کردن، وفای به عهد اهلبیت علیهمالسلام داشتن، جهتگیری صحیح و همراه بودن با ولی خدا علیهالسلام فوایدی است که ولو از دور برای انسان به دست میآید.
امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید «جعفر کذّاب».در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفا دار و با بصیرت بود. امام باقر در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا می خواند. لذا احادیث، زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق نقل شده است. امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان.
در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.
این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.
این کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد، از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.
جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت
عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد.
امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . . . تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند.
ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.
امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد.
همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است.
بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود.
حاکمان معاصر
همانطور که گفته شد امام بین دو دوره عباسی و اموی و دوران گذار از امویان به عباسیان می زیست. ایشان ازمیان خلفای اموی با افراد زیر معاصر بود:
1- هشام بن عبدالملک (105- 125 ه. ق)
2- ولید بن یزید بن عبدالملک (125-126)
3- یزید بن ولید بن عبدالملک (126)
4- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (70 روز از سال 126)
5- مروان بن محمد (126-132)
و از خلفای عباسی نیز معاصر بود با :
1- عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (132-137)
2- ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی (137-158)
نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت، بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره می برد و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می فرستاد.
عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل بیت پیامبر استفاده می کردند و حتی شعارشان” الرضا فی آل محمّد” بود. آنان به دنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند که هم از بستگان پیامبر باشند و هم درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق بود.
امام صادق پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند: نه شما از یاران من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با این پیشنهاد ها فریب به خورند، اما امام با روشنگری خاص خود به آنان فهماندند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح می کنند، صرفاً به خاطر جلب حمایت توده های شیفته اهل بیت است. امام می دید که سران سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد.
چنانکه در تاریخ می بینیم که چه جنایاتی کردند و چه خونهایی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گردد.
از حوادث مهم در زمان امامت حضرت، قیام عمویش زید بن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.
شهادت حضرت صادق علیه السلام
پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان، دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید .
در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.
شهید بهشتی در یکی از سخنرانیهایش تحت عنوان «انقلاب اسلامی در مقابل کفر و مستکبرین » که در کانون مالک اشتر، مورخ 28/7/59 ایراد شد، خاطره ای را این چنین بیان کردند:
بزرگداشت جمعی از شهدا بود، با وجود کارهای بسیار زیاد، تمام کارهایم را رها کردم و در جمع خانواده شهدا در بهشت زهرا، حاضر شدم . مادر یکی از شهدا، زنی حدود 60 یا 65 ساله بود، این مادر چند کلمه برای خانواده ها و تشییع کنندگان صحبت کرد . قبل از این که صحبت کند من به مزار مرحوم آیة الله طالقانی و مزار شهدا رفتم و فاتحه ای خواندم، بعد که آمدم به آن مادر تبریک و تسلیت گفتم . او گفت به غیر از این پسرم که شهید شده، من پنج پسر دیگر و یک داماد دارم که الان در جبهه است; من به امام و امت اسلامی می گویم که این پنج پسرم را هم تقدیم می کنم . او مردانه و با ایمان و چنان شجاع و پر شور بود که به همه مادران و پدران که آنجا بودند نیرو می بخشید .
در این هنگام من با خود گفتم به آمریکا بگویید چشم طمعت را از جمهوری اسلامی ایران بکن! جامعه ای که چنین مادران و فرزندانی پرورده است، برای آمریکا جای خالی ندارد!
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی واقعهای است که در ۷ تیر ۱۳۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و پنج نفر از اعضای این حزب شد.[۵] در ساعت ۲۰:۳۰ جلسهٔ حزب جمهوری اسلامی ایران در سالن اجتماعات دفتر مرکزی آن واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. موضوع جلسه تورم و انتخابات ریاست جمهوری آینده بود. پس از تلاوت قرآن و اعلام برنامه، سید محمد حسینی بهشتی سخنانش را به این شکل آغاز کرد:
ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند انتخاب شوند…
که در این لحظه انفجاری سالن اجتماعات را ویران کرد.
مدفن تعدادی از کشتهشدگان این واقعه در بخشی از قطعه ۲۴ بهشت زهرا قرار دارد که بعداً آرامگاه شهدای هفتم تیر در آن بنا گردید. محل انفجار نیز بعدها تبدیل به مجموعه فرهنگی شهدای سرچشمه و سازمان سبک زندگی طیبه شد.
قاطعیت در برخورد با دشمن شهید بهشتی
یکی از خاطراتی که هرگز فراموش نمی کنم، مربوط به سخنرانی پرشوری است که در هفده ربیع الاول سال 1343 در مدرسه چهار باغ اصفهان، که نام فعلی آن امام جعفر صادق علیه السلام است، داشتم . جلسه پر شور و با شکوهی بود . در آن سخنرانی مردم را به انقلاب دعوت کردم و تحت عنوان این مطلب که انسانی که در این روز متولد شده (در 17 ربیع الاول) پیام آور بوده است، صحبت را به اینجا کشیدم که این پیام آور فرموده است: انقلاب را با رساندن پیام خدا و پیام فطرت پذیر آغاز کنید و ادامه دهید .
اما هر وقت دشمنان خدا و دشمنان انسانیت سر راهتان ایستادند و خواستند ندای حق شما را در گلو خفه کنند، آن وقت آرام ننشینید، سلاح به دست بگیرید و با آنها بجنگید! وقتی بحث به اینجا کشید، چون ماموران امنیتی در آنجا بودند جلسه متشنج شد و یادداشتی به من دادند که شیاطین ناراحت هستند و منظورشان هم این بود که بحث را برگردانم . اما من روا نمی دانستم که بحث را عوض کنم و آن را به پایان رساندم .
بعد از اینکه از جلسه بیرون آمدم، ماموری آمد که مرا دستگیر کند، ولی نشد . بنده به منزل رفتم و بعد آنها آمدند و مرا در منزل دستگیر کردند و به شهربانی و بعد به ساواک اصفهان بردند . رئیس ساواک گفت: من متدین هستم و به دین اسلام علاقه دارم، حتی شما می توانید از علمای اینجا بپرسید که آرامش اینجا رامن حفظ نموده ام .
بعد گفت: شما مثل این که ماموریت داشتید بیایید و این شهر را به هم بریزید و مردم را به جنگ مسلحانه دعوت کنید . من در جلسه بودم اما از آن جایی که بحث به اینجا رسید، دیگر دیدم که نباید بمانم و از جلسه خارج شدم و گفتم نوار آن را بیاورند تا من گوش کنم .
گفتم پس شما هنوز نوار را گوش نکرده صحبت می کنید، چه اشتباهی!؟ فعلا بگذارید آنهایی که آنجا نگفتم اینجا برایتان بگویم . شروع کردم برایشان صحبت کردن، معاونش آمد و گفته هایم را یادداشت کرد . گفتم شما به این ملت چه می گویید؟ آیا یک ملت مرده می خواهید در این کشور باشد . ما می گوییم ملت ما باید یک ملت زنده ای باشد . آن روز برای چندمین بار - چون اولین بار نبود که مرا ساواک احضار می نمود - تجربه کردم که اگر انسان مؤمن و مبارز، در برخورد با دشمن با قوت و قدرت نفس سخن بگوید چطور می تواند او را حتی پشت میز ریاستش مرعوب سازد .
این آقای سرهنگ پس از اینکه دید من با قاطعیت و صراحت می گویم که این انقلاب برای آن است که از این مردم انسانهایی بسازد که در برابر هر دشمنی از خودشان دفاع کنند، تحت تاثیر قرار گرفت و گفت اگر روحانیون با این شیوه با مسایل برخورد کنند، این برای ما یک معنی دیگری پیدا خواهد کرد و من حس کردم که آن باقی مانده فطرتی که در اعماق روح این افراد مانده بود، متاثر شد و توانست چیزی را که هرگز انسان انتظار ندارد از رئیس ساواک یک استان بشنود از زبان او بشنویم
شهید روحانی مصطفی ردانی پور فرمانده قرارگاه فتح سپاه پاسداران انقلاب اسلا می
در سال 1337 در يكي از خانههاي قديمي منطقهي مستضعفنشين (پشت مسجد امام) درشهر« اصفهان» متولد شد. پدرش از راه كارگري و مادرش از طريق قاليبافي مخارج زندگي خود را تأمين و آبرومندانه زندگي ميكردند و از عشق و محبت سرشاري نسبت به ائمهي اطهار (ع) و حضرت زهرا (ع) برخوردار بودند، تا آنجا كه با همان درآمد ناچيز جلسات روضهخواني ماهانه در منزلشان برگزار ميشد.
هفت هشت سالش بیش تر نبود، ولی راهش نمی دادند، چادر مشکی سرش کرده بود، رویش را سفت گرفته بود، رفت تو ، یک گوشه نشست. روضه بود ، روضه ی حضرت زهرا. مادر جلوتر رفته بود ، سفت و سخت سفارش کرده بود « پا نشی بیای دنبال من، دیگه مرد شدی، زشته ، از دم در برت می گردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و دِ بدو.
شهید مصطفی ردّانی پور در جریان مبارزه با کشت تریاک در کهکیلویه و بویراحمد، تا آنجا قاطع بود که اشرار منطقه و سوداگران مواد مخدر، از پی گیری های ایشان به شدت خشمگین شدند و تصمیم به قتل وی گرفتند. از این رو، در جاده ای فرعی راه را بر او و یاران همراهش بستند.
شهید ردّانی پور با جسارت و شجاعت از ماشین بیرون پرید و خطاب به اشرار فریاد کشید: «معطل چه هستید؟ بزنید» و بعد به سرعت عمامه خود را برداشت و دوباره فریاد زد: «بزنید. عمامه من، کفن من است». رعب و وحشت بر جان اشرار مستولی شد و شجاعت شهید ردّانی پور، موجب شد آن ها که به قصد کشتن او آمده بودند، با وی به عنوان نماینده هیأت دولت به مذاکره بپردازند.
پس از آن، عبارت «عمامه من، کفن من است» دهان به دهان پیچید و بر نفوذ و اقتدار شهید ردّانی پور افزود. کشت خشخاش هم قدری کنترل و فعالیت اشرار نیز بسیار محدود گشت.
اين جمله از اولين وصيتنامهاش براي شاگردان و رهروانش به يادگار ماند:
«عمامهي من كفن من است.»
در آستانه ی فرا رسیدن سوم خردادسالروز ایثار و مقاومت ، معاونت فرهنگی حوزه علمیه نرجس خاتون سلام الله علیها با دعوت از حجت الاسلام ابراهیمی نماینده ولایت فقیه استان البرز نشستی پیرامون مسائل و وقایع سوم خرداد و مسائل سیاسی روز برگزار نمود .
در این نشست حجت الاسلام ابراهیمی در مباحث خود به شرح وقایع روی داده در خرمشهر و اسارت 578 روزه توسط بعثی ها و اتفاقات مهیب و رشادتهای رزمندگان و فرماندگان به خصوص شهیدان علی صیاد شیرازی وحسن باقری و شهید چمران و محمود کاوه و محمد جهان آرا و شهید شدن 30000نفر برای آزاد سازی خرمشهراشاره کرده و متذکر شدند امنیت و زندگی خود را مدیون خون شهدا هستیم و ما بعنوان طلبه باید به مسائل سیاسی و اجتماعی کشورمان حساس بوده و از رفاه طلبی و علمی که همراه با تزکیه نباشد دوری کنیم تا دچار حجاب و سردرگمی نشویم. دین ما «دین حبور » است یعنی دین شادی و این را سوم خردادیها با عملشان به ما نشان دادند ، آنها در اوج سختی ها شاد بودند و با نشاط فعالیت می کردند ، می جنگیدند .
امام علی علیه السلام برای اقتصاد و عدالت قیام کردند ولی فقیه ما در بیانات خویش تاکید برحمایت از کالای ایرانی را دارند که ما موظف هستیم برای رشد اقتصادی و کار از کالای داخلی خودمان استفاده کنیم.
در انتها با پرداختن به برخی مسائل روز وپرسش و پاسخ طلاب نشست به پایان رسید
آخرین نظرات