… گفت: یا آب است ، یا خاک است یا پروانه ای!
حدیثی است که می فرماید : هنگامی که ملک الموت به سراغ انسان می آید تا او را قبض روح کند از او مهلت می خواهد… ولی او مهلت نمی دهد و جان او را می گیرد . ملک الموت فقط به حضرت نوح(علیه السلام) مهلت داد.حضرت نوح(علیه السلام) شیخ الانبیاء بود و نهصد و پنجاه سال مردم را به دین خدا دعوت کرد.عمرش را تا دو هزار و پانصد سال هم گفته اند.او در لحظه احتضار از عزراییل علیه السلام تقاضایی کرد،گفت: به من اجازه بده تا پایم را از آفتاب بردارم و به سایه بگذارم. عزراییل اجازه داد.حضرت نوح علیه السلام بعد از این که پایش را از آفتاب به سایه گذاشت،به ملک الموت گفت: می دانی برای چه این تقاضا را از تو کردم؟ ملک الموت گفت:نه حضرت نوح علیه السلام فرمود:برای این که می خواستم به تو بگویم تمام عمر من که دو هزار و پانصد سال طول کشید،به همین مقدار که پایم را از آفتاب به سایه گذاشتم ، گذشت !
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟ / گفت: یا آب است ، یا خاک است یا پروانه ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو،این عمر چیست؟ / گفت یابرق است، یا باد است، یا افسانه ای!
گفتمش اینها که می بینی، چرا دل بسته اند؟ / گفت یا خوابند، یا مستند، یا دیوانه ای!
گفتمش احوال جانم را پس از مردن ، بگو؟/ گفت یا باغ است، یا نار است، یا ویرانه ای !
[ بررسی گناهان کبیره در کلام مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی ، انتشارات بوستان قرآن ، چاپ پنجم ، ص 27 و 28]
آخرین نظرات