رحیمپورازغدی در این نشست با موضوع انقلاب اسلامی و امکان تولید علم دینی سخن گفت.
وی با بیان اینکه عنوان ظهور علم دینی در انقلاب اسلامی قابل بحث است افزود: انقلاب نمیتواند چیزی را که امکان نداشته ممکن سازد. به این معنا که اگر امکان علم دینی واقعیت داشته، انقلاب اسلامی محصول آن بوده است. انقلاب اسلامی محصول ترکیب مفاهیم اجتماعی با مفهوم دینی است و بدین ترتیب خود انقلاب محصول علم دینی است.
این پژوهشگر ادامه داد: اگر کسی مفهوم انقلاب اسلامی را بپذیرد، دیگر علم دینی نیاز به اثبات ندارد. یعنی مفاهیم دینی وقتی باعث براندازی یک نظام شده و آن نظام ادعای سیستم سازی در حوزه سیاست، فرهنگ و اجتماعیات را دارد و از آنجا که سیستمسازی بدون علوم و اندیشه ممکن نخواهد بود، بدین ترتیب انقلاب اسلامی دلیلی بر امکان علم دینی است و حتی میتوان گفت وقوع انقلاب اسلامی بهترین دلیل برای اثبات امکان علم دینی است.
پورازغدی با بیان اینکه برخی از نظریه پردازان انقلاب مذهبی را قبول ندارند و آن را نوعی ایدئولوژی زدگی سنتی میدانند ما امروز بعد از 35 سال باید بنشینیم و درباره امکان علم دینی صحبت کنیم. این در حالی است که متفکران زیادی از غرب به غیر قابل توجیه بودن انقلاب ما بر مبنای الگوهای علوم اجتماعی غربی اعتراف کردهاند. تصورنمیکردندکه در پایان قرن بیستم انقلابی کاملا دینی در جهان رخ دهد.
وی ادامه داد: یک نویسنده غربی درباره انقلاب اسلامی میگوید حرکتهایی که امام خمینی داشته چپتر از رفتارهای چپگراهای رادیکال بوده اما از سوی دیگر راستترین راستیها هم حرکاتی مشابه امام خمینی نداشتهاند، لذا انقلاب اسلامی در قواعد و الگوهای ما نمیگنجد.
پورازغدی در ادامه با بیان اینکه مخالفان انقلاب اسلامی دیدند نمیتوانند با ادبیات لوتری به رد دین و تاثیر گذاری آن بپردازند این بحث را مطرح کردند که اری مذهب وجود دارد اما باید آن را در جای خود بگذاریم. آنها میگویند مذهب مائده روح است و باید در کلیساها و خانقاهها بدنبال آن بود. اینها حرکتهای اجتماعی و سیاسی بر مبنای مذهب را به ایدئولوژیک بودن مطرح میکنند.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: جالب اینجاست که این بحثها را در زمانهای مطرح میکنند که خودشان ارتباطی بین حکمت نظریه و عملی قائل نیستند مرز علم و غیرعلم را از بین بردهاند و همچنین اعتقاد دارند که انکار و اثبات هیچ نظریه و گزارهای ممکن نیست.یعنی اثبات امکان علوم دینی و علوم سکولار غیرممکن است. اگر واقعا اینگونه است چرا درباره عدم امکان علوم دینی تا حدی بیپروا سخن میگوید.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: با مبانی علوم انسانی جدید، علوم اجتماعی ترکیبی از اسطورههای جدید به اضافه عقل و تجربه است. و از این جهت این علوم اجتماعی به هیچ عنوان نمیتواند علمی باشد. از سوی دیگر نظریهپردازان این علوم دایره علم را آنقدر گسترش دادهاند که همه گزارهها ولو گزارهها متناقض و اثبات نشده لیبرالیستی و ماکسیستی در این دایره قرار میگیرد. بنابر اعتقاد آنها تنها گزارههای علم دینی نمیتواند علمی باشد و ایدئولوژیک است در حالی که خودشان بدون اینکه اعتراف کنند واضحان بزرگترین ایدئولوژی ها هستند.
این پژوهشگر ادامه داد : از نظر آنها انقلاب اسلامی ایدئولوژیک است زیرا انقلاب نیاز به قطعیت دارد وقطعیت حاصل یقین است و اگر تفکری انتقادی نباشد یقین حاصل نخواهد شد بنابراین یقین و قاطعیتی برای راه اندازی یک انقلاب به وجودنیامده و ا زاین نظر این انقلاب علمی نخواهد بود بلکه ایدئولوژیک است. اشتباه این استدلال آنجا است که آنها انتقادی بودند را با شکاکیت میدانند در حالی که نقد و شک علمی کاملا با یقین ارتباط دارد اما شکاکیت یک بیماری مغرضانه است وبه تعصب و عصبیت میانجامد.
به گفته رحیم ازغدی عقل در اسلام یکی از منابع دین است و اگر چیزی با عقل اثبات شده باشد ولو اینکه نظریه پرداز آن مسلمان نباشد، آن نظریه اسلامی است عدهای فکر میکنند که علوم انسانی اسلامی قرار است عقل و تجربه را حذف کند و به جای آن آیه و حدیث بگذارد، در حالی که اصلا اینگونه نیست و این یک پیشفرض غلط در معرفت شناسی اسلامی است. علوم اجتماعی و انسانی اسلامی بر مبنای عقل ، تجربه ، شهود و وحی و نبوت بنا شده و همه اینها را منابع معرفتی میدانند.
آخرین نظرات