يك وانت سه چرخ خريده بود، چهار هزار تومان. صاحب ماشين رويش نوشته بود «پروانه عشق، دنياى آرزو» عقبش هم نوشته بود «شصت تا، خانه; هشتاد تا، بهشت زهرا.» پاكش نكرد. مى گفت «اينجورى كسى شك نمى كنه.» باهاش همه كار مى كرد. اعلاميه ها را مى كرد لاى ابرهاى تو… بیشتر »
آخرین نظرات