يك وانت سه چرخ خريده بود، چهار هزار تومان. صاحب ماشين رويش نوشته بود «پروانه عشق، دنياى آرزو» عقبش هم نوشته بود
«شصت تا، خانه; هشتاد تا، بهشت زهرا.»
پاكش نكرد. مى گفت «اينجورى كسى شك نمى كنه.»
باهاش همه كار مى كرد. اعلاميه ها را مى كرد لاى ابرهاى تو پشتى.
پشتى ها را هم با همان پروانه عشق مى فرستاد اين طرف آن طرف. سوار شدنش دردسر بود، داخلش همه چيز پيدا مى شد; تفنگ نارنجك، فشنگ. شهید بروجردی
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی
منبع کلام شهدا:اسک دین يك وانت سه چرخ خريده بود، چهار هزار تومان. صاحب ماشين رويش نوشته بود «پروانه عشق، دنياى آرزو» عقبش هم نوشته بود
«شصت تا، خانه; هشتاد تا، بهشت زهرا.»
پاكش نكرد. مى گفت «اينجورى كسى شك نمى كنه.»
باهاش همه كار مى كرد. اعلاميه ها را مى كرد لاى ابرهاى تو پشتى.
پشتى ها را هم با همان پروانه عشق مى فرستاد اين طرف آن طرف. سوار شدنش دردسر بود، داخلش همه چيز پيدا مى شد; تفنگ نارنجك، فشنگ. شهید بروجردی
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی
منبع کلام شهدا:اسک دین
زندگی
آخرین نظرات