در منزل نشسته بودیم که ناگاه صدای زنگ خانه به صدا درآمد گوشی آیفون را برداشته و پرسیدم کیه؟ پاسخ شنیدم: «سلام ما هستیم زن عمو و…» رنگ از رخسارم پرید؛ زیرا خانه کاملا به هم ریخته و آشفته بود و ما نیز با خانوادهی عمویم خیلی رودربایستی و تعارف داشتیم.
چارهای نبود بالاخره باید درب را باز مینمودم. این کار را کردم ولی از آن طرف نیز سریع به اهل خانه آماده باش دادم؛ همه با هم مشغول جمع آوری خانه شدیم و چون فرصت کم بود اکثر آنها را در پشت پردهی اتاق مخفی و تلانبار کردیم.
ظاهرا منزل آراسته شد و ما نفس راحتی کشیدیم؛ مهمانها وارد اتاق شدند همه چیز درست شده بود ولی تنها یک چیز بود که ما آن را محاسبه نکرده بودیم: «بهروز» بله بهروز، یعنی پسر عموی کوچکم که در اوج شلوغی، کنجکاوی، پررویی و… بود.
به همه جا سرک میکشید و از هیچ کس حرف شنوی نداشت و بالاخره کاری که نباید بشنود شد؛ پرده را کنار زد و…
همه سرخ و سفید شدیم، از خجالت آب شدیم و…
یکی از نامهای روز قیامت «یَومَ تُبلَی السَّرائِرُ» است یعنی:« روزی که نهانها آشکار میشود.»
⚠️اگر در دنیا و در فرصتی که در اختیار داریم خودمان اقدام به پاک سازی پروندهی خویش [پشت پرده اعمال] ننماییم؛ روزی خواهد آمد که پردهها کنار زده خواهد شد و چیزی جز رسوایی و شرم و… نصیبمان نخواهد شد.
⭐️تا فرصت هست به اصلاح رفتار خود بپردازیم و توبه کنیم.
↩️?جرقه، الف-ف امیدوار، ص ۷۹ و ۸۰.
جرقه
آخرین نظرات