نگرش مثبت به پدیده ها و رخدادهای هستی ، از اصول قرانی است. در این نگرش همه پدیده های به سبب غلبه خیر بر شر پدیدار می شوند و هیچ چیز هستی، بیرون از دایره ربوبیت حکیمانه خداوند نیست.
آموزه های رهبران دینی اسلام به گونه ای است که به جنبه های مثبت هر چیزی نگریسته می شود و به مومنان آموزش داده می شود که این گونه با پدیده ها و رخدادهای طبیعی رو به رو شوند. هر یک از این آموزه ها، آدمی را چنان می سازد و می پروراند که در یک فرآیند آموزشی و تربیتی، نسبت به پدیده های طبیعی و رخدادهای پیرامونی به دیده رضایت و خشنودی بنگرد و در برابر آن تسلیم محض باشد.
زمستان در نگاه وحی
زمستان چهارمین فصل از فصل های سال است که در پس پاییز و خزان طبیعت می آید و با سه ماه سرد و برف و بورانی خویش چهره طبیعت را دگرگون می سازد. البته در برخی از مناطق دنیا، طبیعت تنها دو فصل پرباران و کم باران و یا گرم و خشک در کنار فصل سرد و برفی به مردم آن هدیده کرده است. در مناطقی چون حجاز نیز می توان تنها سه فصل بهار و تابستان و زمستان را مطرح ساخت و پاییز در آن چنان که باید و شاید خودنمایی نمی کند.
در آیات قرآنی به سفرهای زمستانی قریش به نقاط گرمسیری برای تجارت و سفرهای تابستانی به مناطق سردسیری اشاره شده است.(قریش آیات ۱ و ۲)
شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه می نویسد که قریش هر سال دو سفر تجارتی داشتند که در زمستان به یمن و در تابستان به شام سفر می کردند. این سفرها که به نظر می رسد ادامه سفرهای بازرگانی تجار از راه دوم ابریشم باشد برای مردم مکه بسیار سودآور بود. آنان با سفرهای تجاری خویش نه تنها از گرسنگی و مشکلات بیابانی رهایی می یافتند بلکه با اندوخت سرمایه ها به تمول رسیده و در تمام مناطق حجاز و نجد از جایگاه ویژه ای برخوردار می شدند.
این سفرها افزون بر کارکردهای یاد شده موجب می شد تا زمینه الفت، تفاهم و همبستگی میان قریشیان فراهم شود و اجتماع آنان از اقتدار درونی و بیرونی خوبی برخوردار گردد و مردم آن از عزت و شکوه و بزرگی خدادادی بهره مند شوند.(قریش آیات ۱ و ۲)
خداوند در آیات سوره فیل و نیز قریش روشن می سازد که فراهم آمدن زمینه مناسب از جانب خداوند برای سفرهای زمستانی و تابستانی قریش، حجتی کامل بر لزوم روی آوری آنان به عبادت خداوند بود؛ زیرا خداوند با ربوبیت خویش کاری کرد تا آنها بتوانند از این دو فصل برای تجارت و سودهای کلان بازرگانی در کنار امنیت جاده ها بهره مند شوند.
لزوم سپاسگزاری از نعمت های خدا
البته نعمت هایی که در این آیات بیان شده اختصاص به قریش ندارد ولی از آن جایی که قریش مخاطب نخستین این آیات بودند خداوند آنان را مخاطب ساخته است. بنابراین با بهره مندی از اصول شفاف نمودن دلایل می توان گفت که همه کسانی که از وضعیت مشابه برخوردار هستند باید سپاسگزار نعمت های خداوند از این دست باشند که شرایط خاص و ویژه ای برای آنان فراهم آورده است تا در بدترین مناطق و حالات نیز بتوانند از ربوبیت و پروردگاری خداوند بهره مند باشند و در مقام عبودیت، شاکر نعمت های خداوندی شوند.
در داستان حضرت مریم(س) به این نکته توجه داده شده که انسان اگر از طریق عبودیت وارد شود می تواند در مقام ربوبیت عبودی به جایگاهی برسد که میوه زمستانی را در تابستان و میوه های تابستانی را در زمستان به دست آورد و آن را بی هیچ زحمتی به بسم الله ایجادی همانند کلمه کن امر اللهی ایجاد نماید.
می توان از آیه ۳۷ سوره آل عمران به دست آورد که زمستان برخلاف ظاهر سرد و خشک و خشن آن، دارای میوه های خاصی است که نمی توان آن را در تابستان به دست آورد. بنابراین همان گونه که بهار و تابستان شرایطی برای پدیداری میو ه های خاص است، شرایط سخت زمستان نیز موجبات پدیداری شرایطی می شود تا میوه های خاصی به عمل آید که اگر سرمای زمستان نباشد هرگز به عمل نخواهد آمد.
اگر به این آیات توجه شود به خوبی روشن می شود که از نگاه قرآن و وحی مثبت نگری به پدیده ها و رخدادهای طبیعی امری پسندیده است و خداوند در این آیات کوشیده است تا مؤمنان را به نگرش و بینش درست سوق دهد و آنان را به جنبه های مثبت هر قضیه توجه دهد.
اگر در قرآن بهار به معنای فصل رستاخیز است و زمستان، همانند مرگ، طبیعت را می میراند این گونه نیست که مرگ طبیعت در زمستان هیچ آثار و کارکرد مثبت و خوبی نداشته باشد. در همه آیات قرآنی هنگامی که به قضیه ای اشاره می شود تنها جنبه مثبت آن مورد تأکید و توجه قرار می گیرد و خواننده جز از راه کنایات و مفهوم مخالف از جنبه های منفی آن آگاه نمی شود. قرآن هنگامی که از بهار سخن می گوید تنها به رستاخیز طبیعت اشاره می کند ولی بیان نمی دارد که این رستاخیز مرگی را پیش از این در زمستان تجربه کرده است.
به هرحال به هنگام پرداختن به یک مسأله طبیعی، مثبت نگری و بیان فواید و آثار مثبت و سازنده و مفید آن، اصلی است که هماره از سوی خداوند مورد توجه و تأکید است تا مؤمنان نیز این گونه بینش و نگرش خویش را اصلاح و تصحیح نمایند.
زمستان، فصل رویش دل ها به شب زنده داری و روزه داری
امام هادی(ع) در جمله کوتاهی به نقش مهم و سازنده فصل زمستان اشاره می کند و می فرماید: الشتاء ربیع المؤمن؛ زمستان بهار مؤمن است.
این حدیث را آن حضرت(ع) از جدش(ص) نقل می کند. متن حدیث در وسایل الشیعه این گونه است: قال رسول الله(ص) الشتاء ربیع المؤمن یطول فیه لیله فیستعین به علی قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به علی صیامه.
رسول خدا(ص) فرمود:
زمستان بهار مؤمن است از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. (وسائل الشیعه، ج۷ ص۳۰۲، ح۳)
در بهار طبیعت گیاهان سر از دل خاک بیرون می آورند و با باران های بهاری جان تازه ای می گیرند و بالنده می شوند. همه جا سر سبز و زیباست و گلها و میوه ها همه طبیعت را دربر می گیرد.
انسان برخلاف طبیعت در تابستان به سبب انبوه آیات الهی از خود و خدا غافل می شود؛ زیرا هرچه مظاهر الهی افزایش یابد، حجاب، بیش تر می گردد؛ از این رو در هنگام روز آدمی گرفتار سبحا طویلا (مشغله های فراوان است) و همانند ماهی در میان آب روز شنا می کند و سرگرم دنیا و مظاهر آن شده و از حقیقت و باطن، غافل می گردد. این درحالی است که در هنگام شب نوری نیست تا طبیعت و مظاهر طبیعی را بنگرد و در این حالت خود را در خلوتی شگفت تنها می یابد و به تفکر و اندیشه در خود و خدا می پردازد و خداوند در وی بیش تر نمود می یابد و قولاً ثقیلای وحی و الهام را از درون خویش دریافت می کند. بعلاوه او در شب تنها برخی از مظاهر دور از دتسرس چون ستارگان و طبیعت بی نهایت آسمان را می نگرد و در برابر عظمت آن خاشمع و خاضع شده و خود را کوچک می یابد.
براین اساس شب در تحلیل قرآنی مقامی بزرگ برای سیر آفاق و انفسی دارد و خداوند، مؤمنان را برای عبودیت و ربوبیت عبودی به میهمانی شب فرا می خواند تا در خود و پیرامون خویش بی هیچ دغدغه ای تفکر کنند. در آرامش شبانه است که آدمی خود گم شده را می یابد و پیش از آن که با دیگران انس و الفت گیرد با خود آشتی می کند و از درون خویش مظهریت خداوندی را می یابد و در برابر جلال و عظمت الهی به سجده عبودیت خالصانه می افتد.
زمستان نیز این گونه است؛ زیرا زمانی است که مظاهر طبیعت کاهش یافته و طبیعت از سر و صدا و جنب و جوش افتاده و همانند شب از آرامشی خاص برای مؤمن برخوردار است.
در این زمان است که دل مؤمن جوانه می زند و محبت و عشق خداوند (جمال) در کنار هیبت و عظمت خداوندی(جلال) از درون خاک تیره کالبد انسانی بیرون می آید و بندگی را در خود چنان که شایسته و بایسته است می یابد.
در زمستان شب ها بلند و روزها کوتاه می شود. زمان استراحت فراخی و گسترش می یابد و زمان سبح طویل (مشغله های زیاد) در طبیعت و مظاهر غافل کننده، کاسته می شود، و لذا فرصتی چون شب برای مؤمنان فراهم می آید با این تفاوت که ازنظر زمانی بسی طولانی است که فصلی را دربر می گیرد.
اگر به تفسیر قرآنی تابستان و زمستان توجه کنیم، می بایست طبیعت را در اندیشه کلان و تفسیر کلی به دو فصل تابستان و زمستان دسته بندی کنیم. تابستان از فصلی که بهارش می نامیم آغاز و تا فصل پاییز ادامه می یابد؛ و فصل زمستان از آن چه پاییزش می خوانیم آغاز و به بهار سرانجام می یابد.
این آغاز و انجام فصول دو گانه (تابستان و زمستان) همانند زندگی انساو از دو بخش زندگی دنیوی و مرگ تشکیل می شود. مرگ طبیعت از همان آغاز پاییز تا زمان رویش دوباره آن همانند زندگی انسان از برزخی دوباره تشکیل می شود. بهار، برزخ زندگی آغازین و پاییز نیز برزخ مرگ آغازین است. در یک گردش دوری است که زندگی از بهار برزخی می آید و به تابستان دنیا ختم می شود و آن گاه مرگ برزخی در پاییز به سراغ آدمی می آید و در نهایت در زمستان، مرگ واقعی را به حکم: لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار، تجربه می کند.
مشرق و مغرب زمستان
انسان در زمستان است که می تواند خود را چنان که باید و شاید بشناسد. در فصل زمستان (با پاییزش) مشرق و مغربی دیگر طلوع می کند که برخلاف مشرق و مغرب تابستان (با بهارش) است. خداوند در آیه ۱۷ سوره الرحمن می فرماید: رب المشرقین و رب المغربین؛ پروردگار دو مشرق و دو مغرب. امیرمؤمنان علی(ع) در روایتی که اصبغ بن نباته نقل می کند، ضمن خطبه ای به مردم فرمود: رب المشرقین و رب المغربین این است که مشرق در زمستان در یک محدوده، و مشرق در تابستان در محدوده دیگری است (الاحتجاج، طبرسی، ج۱ ص۳۸۶ و نیز تفسیر نورالثقلین ج۵ ص۱۹۰ حدیث۱۵) در این روایت به خوبی از اعتدال بهاری و پاییزی سخن به میان آمده که تغییر جهت مشرق و مغرب را به خوبی بیان می کند.
در هر یک از دو فصل بهاری و پاییزی است که طبیعت نمایش جدیدی را نشان می دهد؛ زمانی که طبیعت بهار خویش را آغاز می کند، آدمی را گرفتار سبح طویل می کند و هنگامی که طبیعت، پاییز خویش را آغاز می کند آدمی می تواند قول ثقیل را دریافت کند؛ زیرا فرصت برای عبادت و دست یابی به مقام عبودیت ربوبی فراهم است.
این چیزی است که امام هادی(ع) به انسان مؤمن گوشزد می کند مبنی بر اینکه زمستان علاوه بر آنکه مفهوم دیگری چون مرگ برزخی و مرگ کامل دارد برای انسان مؤمن، به معنای بهار برزخی (قرب نوافل) و بهار مطلق و کامل (قرب فرایض) است.
قرب فرایض، همان فنای ذاتی است که با مرگ زمستانی همانند است. انسان با مرگ زمستانی در قرب نوافل، خود را فانی در ذات الهی می کند و خداگونه شده و صبغه الله می گردد و در مقام ربوبیت عبودی و عبودیت ربوبی می نشیند.
آخرین نظرات