مرحوم آيت الله ملااحمد نراقي (ره) کتابي مي نويسد، اين کتاب پس از مدتي در اختيار عالم بزرگ ديگري در مازندران قرار مي گيرد. به مناسبتي اين دو عالم يکديگر را ملاقات مي کنند و عالم مازندراني به صراحت و بي پرده، انتقاد شديدي از کتاب نوشته شده توسط مرحوم نراقي (ره) مي کند، از اين رو با هم به بحث و گفت و گو مي پردازند و پس از مدتي مشاجره از هم جدا مي شوند. عالم مازندراني پس از بازگشت به ديار خود در مي يابد که آنچه در کتاب آن عالم بزرگ آورده شده، صحيح است و انتقادهاي او بي پايه بوده، پس تصميم مي گيرد اشتباه خود را جبران کند. اين عالم مسافت زيادي را با پاي پياده با توجه به وسائل آن روز طي کرده، پس از مدت زمان زيادي به کاشان مي رسد. به سرعت به نزد مرحوم نراقي (ره) مي رود و نزد او به اشتباه خود اقرار مي کند. پس از عرض اشتباه، با وجود اصرار زياد از طرف آيت الله نراقي (ره) مبني بر ماندن نزد ايشان، آن عالم رباني خداحافظي کرده، کاشان را ترک مي کند و با سختي و طي مسافتي طولاني خود را به مازندران مي رساند. اين عالم بزرگ همه سختي ها را بر خود هموار کرد تا به اشتباهش اقرار کند و دستخوش هواي نفس نشود.
ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود / بى هنر گر دعوى بیجا كند رسوا شود
سر فرو مى آورد هر شاخه از بارآورى / مى كند افتادگى انسان اگر دانا شود
(محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اولیاء الهی، انتشارات هنارس ، چاپ سوم ، 1393 ، ص 139و 140 )
آخرین نظرات