حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار

|نیمه شعبان|تماس |ورود|خانه |اخیر|آرشیوها|موضوعات|آخرین نظرات
9دی
ارسال شده در 9 دی 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در همگام باولایت

 

رهبر انقلاب: روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. ١٣٨٨/١٠/١٩

‌‌

 

‌‌

نظر دهید »
زمستان بهار مومن
ارسال شده در 4 دی 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در مطلب فرهنگی

نگرش مثبت به پدیده ها و رخدادهای هستی ، از اصول قرانی است. در این نگرش همه پدیده های به سبب غلبه خیر بر شر پدیدار می شوند و هیچ چیز هستی، بیرون از دایره ربوبیت حکیمانه خداوند نیست.

آموزه های رهبران دینی اسلام به گونه ای است که به جنبه های مثبت هر چیزی نگریسته می شود و به مومنان آموزش داده می شود که این گونه با پدیده ها و رخدادهای طبیعی رو به رو شوند. هر یک از این آموزه ها، آدمی را چنان می سازد و می پروراند که در یک فرآیند آموزشی و تربیتی، نسبت به پدیده های طبیعی و رخدادهای پیرامونی به دیده رضایت و خشنودی بنگرد و در برابر آن تسلیم محض باشد.

زمستان در نگاه وحی

 

زمستان چهارمین فصل از فصل های سال است که در پس پاییز و خزان طبیعت می آید و با سه ماه سرد و برف و بورانی خویش چهره طبیعت را دگرگون می سازد. البته در برخی از مناطق دنیا، طبیعت تنها دو فصل پرباران و کم باران و یا گرم و خشک در کنار فصل سرد و برفی به مردم آن هدیده کرده است. در مناطقی چون حجاز نیز می توان تنها سه فصل بهار و تابستان و زمستان را مطرح ساخت و پاییز در آن چنان که باید و شاید خودنمایی نمی کند.

 

در آیات قرآنی به سفرهای زمستانی قریش به نقاط گرمسیری برای تجارت و سفرهای تابستانی به مناطق سردسیری اشاره شده است.(قریش آیات ۱ و ۲)

 

شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه می نویسد که قریش هر سال دو سفر تجارتی داشتند که در زمستان به یمن و در تابستان به شام سفر می کردند. این سفرها که به نظر می رسد ادامه سفرهای بازرگانی تجار از راه دوم ابریشم باشد برای مردم مکه بسیار سودآور بود. آنان با سفرهای تجاری خویش نه تنها از گرسنگی و مشکلات بیابانی رهایی می یافتند بلکه با اندوخت سرمایه ها به تمول رسیده و در تمام مناطق حجاز و نجد از جایگاه ویژه ای برخوردار می شدند.

 

این سفرها افزون بر کارکردهای یاد شده موجب می شد تا زمینه الفت، تفاهم و همبستگی میان قریشیان فراهم شود و اجتماع آنان از اقتدار درونی و بیرونی خوبی برخوردار گردد و مردم آن از عزت و شکوه و بزرگی خدادادی بهره مند شوند.(قریش آیات ۱ و ۲)

 

خداوند در آیات سوره فیل و نیز قریش روشن می سازد که فراهم آمدن زمینه مناسب از جانب خداوند برای سفرهای زمستانی و تابستانی قریش، حجتی کامل بر لزوم روی آوری آنان به عبادت خداوند بود؛ زیرا خداوند با ربوبیت خویش کاری کرد تا آنها بتوانند از این دو فصل برای تجارت و سودهای کلان بازرگانی در کنار امنیت جاده ها بهره مند شوند.

 

لزوم سپاسگزاری از نعمت های خدا

 

البته نعمت هایی که در این آیات بیان شده اختصاص به قریش ندارد ولی از آن جایی که قریش مخاطب نخستین این آیات بودند خداوند آنان را مخاطب ساخته است. بنابراین با بهره مندی از اصول شفاف نمودن دلایل می توان گفت که همه کسانی که از وضعیت مشابه برخوردار هستند باید سپاسگزار نعمت های خداوند از این دست باشند که شرایط خاص و ویژه ای برای آنان فراهم آورده است تا در بدترین مناطق و حالات نیز بتوانند از ربوبیت و پروردگاری خداوند بهره مند باشند و در مقام عبودیت، شاکر نعمت های خداوندی شوند.

 

در داستان حضرت مریم(س) به این نکته توجه داده شده که انسان اگر از طریق عبودیت وارد شود می تواند در مقام ربوبیت عبودی به جایگاهی برسد که میوه زمستانی را در تابستان و میوه های تابستانی را در زمستان به دست آورد و آن را بی هیچ زحمتی به بسم الله ایجادی همانند کلمه کن امر اللهی ایجاد نماید.

می توان از آیه ۳۷ سوره آل عمران به دست آورد که زمستان برخلاف ظاهر سرد و خشک و خشن آن، دارای میوه های خاصی است که نمی توان آن را در تابستان به دست آورد. بنابراین همان گونه که بهار و تابستان شرایطی برای پدیداری میو ه های خاص است، شرایط سخت زمستان نیز موجبات پدیداری شرایطی می شود تا میوه های خاصی به عمل آید که اگر سرمای زمستان نباشد هرگز به عمل نخواهد آمد.

 

اگر به این آیات توجه شود به خوبی روشن می شود که از نگاه قرآن و وحی مثبت نگری به پدیده ها و رخدادهای طبیعی امری پسندیده است و خداوند در این آیات کوشیده است تا مؤمنان را به نگرش و بینش درست سوق دهد و آنان را به جنبه های مثبت هر قضیه توجه دهد.

 

اگر در قرآن بهار به معنای فصل رستاخیز است و زمستان، همانند مرگ، طبیعت را می میراند این گونه نیست که مرگ طبیعت در زمستان هیچ آثار و کارکرد مثبت و خوبی نداشته باشد. در همه آیات قرآنی هنگامی که به قضیه ای اشاره می شود تنها جنبه مثبت آن مورد تأکید و توجه قرار می گیرد و خواننده جز از راه کنایات و مفهوم مخالف از جنبه های منفی آن آگاه نمی شود. قرآن هنگامی که از بهار سخن می گوید تنها به رستاخیز طبیعت اشاره می کند ولی بیان نمی دارد که این رستاخیز مرگی را پیش از این در زمستان تجربه کرده است.

 

به هرحال به هنگام پرداختن به یک مسأله طبیعی، مثبت نگری و بیان فواید و آثار مثبت و سازنده و مفید آن، اصلی است که هماره از سوی خداوند مورد توجه و تأکید است تا مؤمنان نیز این گونه بینش و نگرش خویش را اصلاح و تصحیح نمایند.

 

زمستان، فصل رویش دل ها به شب زنده داری و روزه داری

 

امام هادی(ع) در جمله کوتاهی به نقش مهم و سازنده فصل زمستان اشاره می کند و می فرماید: الشتاء ربیع المؤمن؛ زمستان بهار مؤمن است.

 

این حدیث را آن حضرت(ع) از جدش(ص) نقل می کند. متن حدیث در وسایل الشیعه این گونه است: قال رسول الله(ص) الشتاء ربیع المؤمن یطول فیه لیله فیستعین به علی قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به علی صیامه.

رسول خدا(ص) فرمود:

زمستان بهار مؤمن است از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. (وسائل الشیعه، ج۷ ص۳۰۲، ح۳)

در بهار طبیعت گیاهان سر از دل خاک بیرون می آورند و با باران های بهاری جان تازه ای می گیرند و بالنده می شوند. همه جا سر سبز و زیباست و گلها و میوه ها همه طبیعت را دربر می گیرد.

انسان برخلاف طبیعت در تابستان به سبب انبوه آیات الهی از خود و خدا غافل می شود؛ زیرا هرچه مظاهر الهی افزایش یابد، حجاب، بیش تر می گردد؛ از این رو در هنگام روز آدمی گرفتار سبحا طویلا (مشغله های فراوان است) و همانند ماهی در میان آب روز شنا می کند و سرگرم دنیا و مظاهر آن شده و از حقیقت و باطن، غافل می گردد. این درحالی است که در هنگام شب نوری نیست تا طبیعت و مظاهر طبیعی را بنگرد و در این حالت خود را در خلوتی شگفت تنها می یابد و به تفکر و اندیشه در خود و خدا می پردازد و خداوند در وی بیش تر نمود می یابد و قولاً ثقیلای وحی و الهام را از درون خویش دریافت می کند. بعلاوه او در شب تنها برخی از مظاهر دور از دتسرس چون ستارگان و طبیعت بی نهایت آسمان را می نگرد و در برابر عظمت آن خاشمع و خاضع شده و خود را کوچک می یابد.

 

براین اساس شب در تحلیل قرآنی مقامی بزرگ برای سیر آفاق و انفسی دارد و خداوند، مؤمنان را برای عبودیت و ربوبیت عبودی به میهمانی شب فرا می خواند تا در خود و پیرامون خویش بی هیچ دغدغه ای تفکر کنند. در آرامش شبانه است که آدمی خود گم شده را می یابد و پیش از آن که با دیگران انس و الفت گیرد با خود آشتی می کند و از درون خویش مظهریت خداوندی را می یابد و در برابر جلال و عظمت الهی به سجده عبودیت خالصانه می افتد.

زمستان نیز این گونه است؛ زیرا زمانی است که مظاهر طبیعت کاهش یافته و طبیعت از سر و صدا و جنب و جوش افتاده و همانند شب از آرامشی خاص برای مؤمن برخوردار است.

 

در این زمان است که دل مؤمن جوانه می زند و محبت و عشق خداوند (جمال) در کنار هیبت و عظمت خداوندی(جلال) از درون خاک تیره کالبد انسانی بیرون می آید و بندگی را در خود چنان که شایسته و بایسته است می یابد.

 

در زمستان شب ها بلند و روزها کوتاه می شود. زمان استراحت فراخی و گسترش می یابد و زمان سبح طویل (مشغله های زیاد) در طبیعت و مظاهر غافل کننده، کاسته می شود، و لذا فرصتی چون شب برای مؤمنان فراهم می آید با این تفاوت که ازنظر زمانی بسی طولانی است که فصلی را دربر می گیرد.

 

اگر به تفسیر قرآنی تابستان و زمستان توجه کنیم، می بایست طبیعت را در اندیشه کلان و تفسیر کلی به دو فصل تابستان و زمستان دسته بندی کنیم. تابستان از فصلی که بهارش می نامیم آغاز و تا فصل پاییز ادامه می یابد؛ و فصل زمستان از آن چه پاییزش می خوانیم آغاز و به بهار سرانجام می یابد.

 

این آغاز و انجام فصول دو گانه (تابستان و زمستان) همانند زندگی انساو از دو بخش زندگی دنیوی و مرگ تشکیل می شود. مرگ طبیعت از همان آغاز پاییز تا زمان رویش دوباره آن همانند زندگی انسان از برزخی دوباره تشکیل می شود. بهار، برزخ زندگی آغازین و پاییز نیز برزخ مرگ آغازین است. در یک گردش دوری است که زندگی از بهار برزخی می آید و به تابستان دنیا ختم می شود و آن گاه مرگ برزخی در پاییز به سراغ آدمی می آید و در نهایت در زمستان، مرگ واقعی را به حکم: لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار، تجربه می کند.

 

مشرق و مغرب زمستان

 

انسان در زمستان است که می تواند خود را چنان که باید و شاید بشناسد. در فصل زمستان (با پاییزش) مشرق و مغربی دیگر طلوع می کند که برخلاف مشرق و مغرب تابستان (با بهارش) است. خداوند در آیه ۱۷ سوره الرحمن می فرماید: رب المشرقین و رب المغربین؛ پروردگار دو مشرق و دو مغرب. امیرمؤمنان علی(ع) در روایتی که اصبغ بن نباته نقل می کند، ضمن خطبه ای به مردم فرمود: رب المشرقین و رب المغربین این است که مشرق در زمستان در یک محدوده، و مشرق در تابستان در محدوده دیگری است (الاحتجاج، طبرسی، ج۱ ص۳۸۶ و نیز تفسیر نورالثقلین ج۵ ص۱۹۰ حدیث۱۵) در این روایت به خوبی از اعتدال بهاری و پاییزی سخن به میان آمده که تغییر جهت مشرق و مغرب را به خوبی بیان می کند.

 

در هر یک از دو فصل بهاری و پاییزی است که طبیعت نمایش جدیدی را نشان می دهد؛ زمانی که طبیعت بهار خویش را آغاز می کند، آدمی را گرفتار سبح طویل می کند و هنگامی که طبیعت، پاییز خویش را آغاز می کند آدمی می تواند قول ثقیل را دریافت کند؛ زیرا فرصت برای عبادت و دست یابی به مقام عبودیت ربوبی فراهم است.

 

این چیزی است که امام هادی(ع) به انسان مؤمن گوشزد می کند مبنی بر اینکه زمستان علاوه بر آنکه مفهوم دیگری چون مرگ برزخی و مرگ کامل دارد برای انسان مؤمن، به معنای بهار برزخی (قرب نوافل) و بهار مطلق و کامل (قرب فرایض) است.

 

قرب فرایض، همان فنای ذاتی است که با مرگ زمستانی همانند است. انسان با مرگ زمستانی در قرب نوافل، خود را فانی در ذات الهی می کند و خداگونه شده و صبغه الله می گردد و در مقام ربوبیت عبودی و عبودیت ربوبی می نشیند.

 

نظر دهید »
خود شیفته
ارسال شده در 3 دی 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در مطلب فرهنگی, مهارت های زندگی

خودبزرگ بین ها چرا خودشیفته می شوند

خودبزرگ‌بینی یا خودشیفتگی نوعی اختلال است که با احساس عمیق اهمیت به خود و تصور بی‌نظیر بودن مشخص می‌شود. خودبزرگ‌بین‌ها خودشان را آدم‌های خاصی می‌پندارند و انتظار دارند به‌طور خاصی با آنها رفتار شود…

تحمل انتقاد برایشان سخت است و در مقابل انتقاد، خشمگین می‌شوند و منتقد را به نادانی و حماقت متهم می‌کنند. خود را قوی، مشهور و بسیار دانا قلمداد کرده و انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند و از آنجا که بزرگ‌بینی آنها در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعی‌شان شکننده است و مسایل بین‌فردی، شغلی و فقدان‌های زیادی دارند که با رفتارخود، آنها را به وجود می‌آورند، در حالی که هیچ بینش و آگاهی‌ای نسبت به آنها ندارند.

روان‌پزشکان می‌گویند وجود ۵ علامت از بین علایم زیر برای تشخیص خودشیفتگی ضروری است:

▪ فرد احساس خودبزرگ‌بینی مبنی بر مهم بودن خود دارد. مثلا در دستاوردها و استعدادهای خود مبالغه می‌کند.

▪ فرد همیشه احساس موفقیت، قدرت، زیبایی و عشق به خود دارد.

▪ معتقد است فردی استثنایی و خاص است و فقط افراد (یا نهادهای) خاص می‌توانند او را بفهمند یا با او نشست و برخاست داشته باشند.

▪ احساس برتری یا شایستگی دارد. یعنی انتظارهای غیرمنطقی برای مدارای خاص و مطلوب یا موافقت حتمی با توقع‌های خود دارد.

▪ در روابط بین‌فردی استثمارگر است. یعنی برای رسیدن به اهداف خود از دیگران بهره‌کشی می‌کند.

▪ فاقد حس همدلی است. نسبت به شناخت و همانندسازی با احساس‌های دیگران تمایلی ندارد و فقط به مشکلات خود فکر می‌کند.

▪ همیشه معتقد است دیگران به او حسودی می‌کنند.

▪ رفتارهای خودخواهانه و پرنخوت نشان می‌دهد.

خودشیفته‌ها را در یک تقسیم‌بندی می‌توان به گروه‌های زیر تقسیم کرد:

۱) خودشیفته نخبه‌گرا: این عده احساس افتخار و قدرت می‌کنند و تمایل دارند مقام و موفقیت‌های خود را به رخ دیگران بکشند. نخبه‌گرا معمولا در حال ترقی است و شدیدا به ارتقای درجه خود مشغول است.

۲) خودشیفته عاشق‌پیشه: تمایل دارد اغواگر باشد، با این حال از صمیمیت واقعی اجتناب می‌کند. این‌گونه افراد خیلی دوست دارند افراد ساده لوح و از لحاظ هیجانی نیازمند را وسوسه کنند و آنها را طوری به بازی بگیرند که به طور فریبنده‌ای نشان دهند دوست دارند با آنها رابطه نزدیکی داشته باشند، با این حال تنها علاقه واقعی آنها این است که به‌طور موقت از دیگران بهره‌کشی کنند.

۳) خودشیفته‌های غیراخلاقی: این دسته بی‌وجدان، فریبکار، خودپسند و استثمارگرند. حتی وقتی معلوم می‌شود آنها به خاطر انجام دادن رفتار غیرقانونی گناهکار هستند، نگرش بی‌اعتنایی دارند و به گونه‌ای عمل می‌کنند که انگار قربانی را باید به‌خاطر بی‌توجهی به آنچه روی داده است، سرزنش کرد!

۴) خودشیفته‌های جبرانی: این گروه منفی‌گرا و لجبازند و می‌خواهند احساس‌های عمیق حقارت‌شان را خنثی کنند در نتیجه می‌کوشند خود را برتر و استثنایی جلوه دهند.

۵) خودشیفته‌های بزرگ‌تر: گاهی اجتماع باعث می‌شود که افراد به‌صورت کاذب دچار اعتمادبه‌نفس شوند یعنی بله‌قربان‌گویی‌ها و تعریف و تمجید بیش از اندازه و بها دادن‌های بی‌مورد که به‌صورت ریاکارانه و چاپلوسانه است، می‌تواند بستری شود برای اینکه افراد تصور کنند نسبت به دیگران برتری دارند. کم‌کم فرد باورش می‌شود که من آدم مهمی هستم، من زیباترین هستم و بهترینم، در حالی که حتی شاید افرادی که این جمله‌ها را به فرد می‌گویند اصلا اعتقاد واقعی به این تعریف و تمجید‌ها نداشته باشند. این افراد حس می‌کنند که برتر از دیگران هستند و تحمل انتقاد ندارند. اگر کسی از آنها انتقاد کند، ممکن است واکنش‌های پرخاشگری نشان ‌دهند یا بی‌اعتنایی ‌کنند. آنها برای حرف دیگران ارزشی قایل نیستند و فقط مسایل و مشکل‌های خودشان را مهم می‌دانند. این افراد در روابط بین‌فردی دچار اشکال می‌شوند و به‌تدریج از سوی دیگران طرد می‌شوند.

کم‌کم مشکل‌های بین‌فردی و شغلی برایشان ایجاد شده و احساس همدلی‌شان با دیگران از دست می‌رود و به مرور دچار افسردگی شده و اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند. آنها از بیرون بزرگ هستند اما از درون تو خالی هستند. همین مساله باعث می‌شود در بعضی موارد به سمت موادمخدر و مشروبات الکلی گرایش پیدا کنند.

نظر دهید »
زندگی
ارسال شده در 26 آذر 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در معبری به آسمان

يك وانت سه چرخ خريده بود، چهار هزار تومان. صاحب ماشين رويش نوشته بود «پروانه عشق، دنياى آرزو» عقبش هم نوشته بود
«شصت تا، خانه; هشتاد تا، بهشت زهرا.»
پاكش نكرد. مى گفت «اينجورى كسى شك نمى كنه.»
باهاش همه كار مى كرد. اعلاميه ها را مى كرد لاى ابرهاى تو پشتى.
پشتى ها را هم با همان پروانه عشق مى فرستاد اين طرف آن طرف. سوار شدنش دردسر بود، داخلش همه چيز پيدا مى شد; تفنگ نارنجك، فشنگ. شهید بروجردی
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی
منبع کلام شهدا:اسک دین يك وانت سه چرخ خريده بود، چهار هزار تومان. صاحب ماشين رويش نوشته بود «پروانه عشق، دنياى آرزو» عقبش هم نوشته بود
«شصت تا، خانه; هشتاد تا، بهشت زهرا.»
پاكش نكرد. مى گفت «اينجورى كسى شك نمى كنه.»
باهاش همه كار مى كرد. اعلاميه ها را مى كرد لاى ابرهاى تو پشتى.
پشتى ها را هم با همان پروانه عشق مى فرستاد اين طرف آن طرف. سوار شدنش دردسر بود، داخلش همه چيز پيدا مى شد; تفنگ نارنجك، فشنگ. شهید بروجردی
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی
منبع کلام شهدا:اسک دین

نظر دهید »
سربلندی دنیای اسلام با اتحاد مسلمانان
ارسال شده در 13 آذر 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در مطلب فرهنگی, همگام باولایت

 

یک میلیارد انسان در دنیا هستند که درباره ی خدا و پیامبر و نماز و حج و کعبه و قرآن و بسیاری از احکام دینی، با هم یک عقیده دارند، یک یاچند مورد اختلاف هم دارند. اینها بیایند همان چند اختلاف را بگیرند، با هم بجنگند، تا آن کسی که با اصل خدا و پیامبر (ص) و دین و همه چیز مخالف است، کار خودش را انجام بدهد. آیا این عاقلانه است؟ ما گفتیم یک عده از علما و متفکران دور هم بنشینند و در سطح علمی و فرهنگی، برای تقریب و نزدیک کردن ، ˈمؤسسه التقریب بین المذاهب الاسلامیّهˈ را به وجود آورند. چهار مذهب فقهی در اهل سنت هست، مذهب امامیه هست، مذهب زیدیه هست، مذاهب دیگر اسلامی هستند. اینهـا بنشینند ببینند، در مسایل علمی و دینی، چقـدر می توانند با یکدیگر همکاری و کار کنند. ما این مرکز را تشکیل دادیم. ان شاءالله برادرانی که مسوول این کار هستند و معین شده اند، آن را با قوت دنبال می کنند. این کار، کاری است که خدای متعال از آن راضی است و سرنوشت اسلام به این طور کارهاست. اگر مسلمین دست در دست هم بگذارند و با هم صمیمی باشند، ولو عقایدشان مخالف با یکدیگر باشد، اما آلت دست دشمن نشوند، دنیای اسلام سربلند خواهد شدˈ.

 

مقام معظم رهبری سیدعلی حسینی خامنه ای مدظله العالی

نظر دهید »
عمربن خطاب کیست؟
ارسال شده در 7 آذر 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در مطلب فرهنگی

از طریق شیعیان روایت بسیاری پیرامون اصل و نسب عمر به دست ما رسیده است که مهمترین آنها را علامه مجلسی به نقل از امام صادق(ع) آورده است که:
1- صَهّاک، کنیزک تنومند حبشی برای حضرت عبدالمطلب بود و برای او شترچرانی می‌کرد و میل به نکاح داشت، روزی مردی به نام نُفَیْل نظرش به صهاک افتاد و عاشقش شد، و در چراگاه شتران با او زنا کرد. نتیجه این عمل نامشروع، پسری شد به نام خَطّاب.
2- وقتی خطاب به حد بلوغ رسید به خاطر تنومندی مادرش از او خوشش آمد و با او زنا کرد. از زنای این مادر و پسر، دختری متولد شد. صهاک ، از ترس اهلش آنرا در پارچه‌ای از پشم پیچید و در میان گله چهارپایان بیابان مکه رها کرد، و هشام بن مغیره بن ولید آنرا در بیابان‌های مکه یافت، و به منزلش برد و نامش را «حَنْتَمه» گذاشت و او را بزرگ کرد، روش عرب این بود که هرگاه بچه یتیمی را می‌یافتند تربیتش می‌کردند و او را بچه خود قرار می‌دادند.
3- وقتی حنتمه به سن بلوغ رسید ، روزی خطاب که در واقع پدر حنتمه بود حنتمه را دید و عاشق شد و او را از هشام بن مغیره خواستگاری کرد و هشام حنتمه را به عقد خطاب در آورد. حاصل ازدواج این پدر و دختر عمر بن خطاب بود.
بنا بر این خطاب، هم پدر عمر و هم پدر بزرگ عمر و هم دایی عمر بود، و حنتمه نیزهم مادر عمر و هم خواهر عمر و هم عمه عمر بوده است.
در این زمینه شعری منسوب است به امام صادق(ع)که ترجمه آن چنین است: کسی که جدش، دائی‌اش و پدرش می‌باشد، و مادرش، خواهر و عمه‌اش می‌باشد، سزاوار است که بغض وصی رسول خدا علی مرتضی را در دل ناپاکش داشته باشد و بیعتی که در روز غدیرخم با علی(ع) کرده انکارش کند.{ علامه مجلسی، بحار الانوار، تحقیق: شیخ عبدالزهرا علوی، دارالرضا، بیروت، ج31،باب24، ص 100}.
یک نکته: اعراب از تمدن بهره چندانی نداشتند اما در علم نسب شناسی بسیار خِبره بودند. و این هم به خاطر وجود نظام قبیله‌ای، در میان آنان بود. علی رغم این مسنله، در روایات اهل سنت، تا بحث به حَسَب ونسب عمر می‌رسد یا به هیچ عنوان حرفی از آن ذکر نمی‌کنند و یا سریع بحث را عوض کرده و به بحث دیگری رجوع می‌کنند. (در حالی که نسبت به سایرین دست به قلم فرسایی زده و به شرح حال وی، پدر و مادر و اجدادش می‌پردازند). این مسئله نشان دهنده آن است که آنها به خوبی از این امر آگاه بوده‌، برای حفظ آبروی خود و هم‌کیشانشان از ذکر اصل و نسب عمر خودداری ‌کرده‌اند. فقط در برخی موارد گو اینکه حساب از دستشان در رفته باشد به بعضی موارد اعتراف کرده‌اند:
از بخاری و غزالی (در کتابش به نام احیاء العلوم) نقل شده که: شخصی به پیامبر خدا فرمود: پدر من کیست؟ حضرت فرمود: حذافه، دیگری پرسید: پدر من چه کسی است؟ پیامبر پاسخ داد: سالم. عمر بر دو زانوی خود نشست و پس از سخنانی گفت: ای رسول خدا از معایب ما سخن مگو و از پرداختن پیرامون این مسئله از ما در گذر. متن عربی این سخن به نقل از بحار الانوار چنین است:
(نقل عن البخاری و احیاء العلوم: اسند احمد بن موسی: ان رجلا قال لنبی(ص): من آًبی؟ قال: حذافه، فسآًله آخر: من آًبی؟ قال: سالم، فبرک عمر علی رکبتیه و قال - بعد کلام-: لا تبد علینا سواتنا، واعف عنّا، رواه ابو یعلی الموصلی فی المسند عن انس).{ علامه مجلسی، بحار الانوار، تحقیق: شیخ عبدالزهرا علوی، دارالرضا، بیروت، ج31،باب24، ص 100}.
ابن ابی الحدید معتزلی نیز (بدون ذکر نام عمر بن خطاب) ذیل شرح این فراز از نهج البلاغه : «لم یسهم فیه عاهر و لا ضرب فیه فاجر…» می‌نویسد: این فراز از کلام امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره به برخی صحابه پیامبر دارد که در اصل و نسب آنان شبهه وجود دارد.{ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق،‌ (افست شده توسط انتشارات اسماعیلیان)ج11، ص67-68}. وی در ادامه به روایتی جعلی از امام صادق اشاره می‌کند که در آن مردم را از مذمت خلیفه به خاطر اصل و نسبش و همچنین کاری که نفیل با صهاک کرد بر حذر می‌دارد که خود نشانگر این مطلب است که: اولا قطعا خبری بوده که امام می‌فرمایند آن را برای دیگران بازگو نکنید. ثانیا: یاد آور این واقعیت است که: «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها».
همچنین علی بن یونس عاملی (درگذشته به سال 877ق) در کتابش به نام الصراط المستقیم می‌نویسد: عمر بن خطاب می‌گفت: نسب خود را - از ابتدا تا زمانی که به شما می‌رسد- بشناسید و آن را بیاموزید. اما هیچ کس حق ندارد در مورد نسب من از پدرم خطاب بالاتر رود.{ علی بن یونس عاملی، الصراط المستقیم ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، ج3، ص28}.

نظر دهید »
شهادت امام حسن عسگری علیه السلام
ارسال شده در 7 آذر 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در مطلب فرهنگی

چشم پدر به راه بود، ای پسر بيا
تا جان نرفته از تن او، زودتر بيا

از پشت ابر، ای قمر فاطمي درآي‏
تا شب به در رَوَد، چو فروغ سحر بيا

هم صاحب الزمانی و هم صاحبِ عزا
بهر نماز بر تن پاک پدر بيا

افتاد جام آب، ز بس دست لرزه داشت‏
در پيکرش نمانده توانی دگر بيا

در احتضار باشد و چشم انتظارِ تست‏
باز است اين دو پنجره بر ره، ز در بيا

بس ‌‏اشکِ مردم از پیِ تشييع آمده
خاکی نمانده، شيعه چه ريزد به سر؟ بيا

صاحب عزا به ختم، حضورش مسلم است‏
مردم تمام منتظِر؛ ای منتظَر بيا

پاره جگر شده‏است و جگرپاره جز تو نيست
ای پارۀ جگر! برِ پاره جگر بيا

نظر دهید »
بسیجی.اقتدار.مقاومت
ارسال شده در 5 آذر 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در بسیج طلاب, مطلب فرهنگی

اگر بخواهیم مفهوم بسیج و بسیجی را در ادبیات انقلاب اسلامی جستجو كنیم، چاره ای جز بیان مراد حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) از بسیج و بسیجی نداریم. در اندیشه امام خمینی (رحمه الله علیه) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست كه فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شكل گرفته باشد، بلكه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی  و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد كه انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست.

 بسیج در صورتی می تواند نهادی جامع و شامل جهات متعدد و پایدار شناخته شود كه نیازهای دایمی و باورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممكن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا نظامی باشند.

 به فرموده امام(ره) « بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است كه شكوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهیدان گمنامی است كه پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاك اسلامی است كه تربیت یافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بی نشانی گرفته اند

چه زیبا معرفی شده اند بسیجیان در کلام امام ومقتدایمان حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله العالی) که فرمودند:

ـ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.  پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است. شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه کردید. نیروهای نظامی و بسیجی ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانه‌ای که هیچ خدشه‌ای در آن راه ندارد, محسوب می‌شوند.

وحال دوباره مجالی است برای سپاس وقدردانی از این دلاوران و این حماسه آفرینان عرصه ظهور که همیشه با حضور گرمشان تقویت کننده بنیان ایران اسلامی بوده اند.

پاییدار وسربلند باشید ای بسیجیان

هفته بسیج بر همه طلاب بسیجی گرامی باد

به امید ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

نظر دهید »
بدبینی یا سوءظن
ارسال شده در 23 آبان 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در مطلب فرهنگی

آیا ما بدبین هستیم؟بدبینی مگر به کسی آسیبی میرساند یا خیر؟این حداقل هایست که ما در گیر آن هستیم .در اینجا به برسی این موضو ع می پردازیم
پاسخ اجمالی
بدبینی یک حالت درونی و از صفات بسیار بدی است که از زوایای متعدد قابل بحث است؛ زیرا آثار منفی فردی و اجتماعی، روحی و جسمی، اخروی و دنیوی زیادی دارد. در منابع اسلامی ضمن بیان آثار و علل بدبینی، راه هایی برای درمان آن ذکر شده است.

پاسخ تفصیلی
بدبینی و بدگمانی که در منابع اسلامی از آن به سوء ظن تعبیر شده یک حالت درونی است که موجب عدم اعتماد شخص به دیگران و اطرافیانش می شود، از این رو نسبت به حوادث، وقایع، افراد و کارهای آنان با دید منفی نگریسته و آنها را به صورت نادرست تفسیر می کند. بدبینی “سوء ظن” یکی از گناهانی است که در مقابل آن خوش بینی (حسن ظن) می باشد که از صفات خوب است.

در یک تقسیم بندی سوء ظن را نسبت به متعلق آن به چهار قسم می توان تقسیم نمود:

1. سوء ظن به خدا

2- سوء ظن به خود

3- سوء ظن به دشمنان

4- سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و…

1. سوء ظن به خدا: سوء ظن به خدا یعنى بدگمانی نسبت به خداوند در مورد موجودات و انسان ها؛ نظیر ناامیدى از رحمت‏ خداوند که این کار امری ناپسند و حرام است. خدای متعال در قرآن می فرماید: «لا تیأسوا من روح‏ الله انه لاییأس من روح الله الّا القوم الکافرون».[1] چنین سوء ظنی کاملاً بی جا بوده و از گناهان بزرگ است؛ مؤمن با آن سعه رحمت و مغفرت الاهی نباید مأیوس از رحمت و مغفرت و عفو الاهى باشد و لو با گناه جن و انس باشد.[2]

کارهایی؛ نظیر گناه زیاد، جهل و عدم شناخت خداوند، بخل و … موجب می شود تا انسان به خداوند بدگمان شود. در روایتی آمده است که بخل موجب سوء ظن به خداوند مى‏گردد.[3]

با آشنایی و شناخت از اموری که موجب سوء ظن به خداوند می شوند، باید با برطرف نمودن آن اسباب، موجبات خوش بینی را فراهم نمود. امام رضا (ع) فرمود: به خداوند حسن ظن پیدا کنید؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: من به حسن ظن توجه دارم، اگر او خیر در نظر بگیرد به خیر خواهد رسید و اگر سوء ظن داشته باشد باز هم به آن خواهد رسید.[4]

2. سوء ظن به خود: خوش بینی زیاد و بی مورد به خود، موجب تنزل و رکود و موجب بی مهری دیگران نسبت به ما خواهد شد، امام رضا (ع) فرمود: “ر کس از نفس خود راضی باشد افراد ناراضی از او زیاد خواهند شد".[5] هم چنان که سوءظن به خویشتن در صورت عدم افراط موجب تکامل آدمى است، امام على‏ (ع) مى‏فرماید: “یکی از صفات متقین سوء ظن داشتن به خود است".[6]

3. سوء ظن به دشمن: چنین سوء ظنی یکی از امور پسندیده و ممدوح است و باعث می شود تا انسان لحظه ای از مکر و حیله دشمنان غافل نماند. چه بسا ممکن است دشمن از در دوستی وارد شود و ظاهری خیر خواهانه و صلح به خود بگیرد و دست دوستی دراز کند، اما در صدد مکر و ضربه زدن باشد. براین اساس نباید به سخنان و حرکات او خوش بین بود. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرماید: “مراقب باش، مراقب باش، از دشمن خود پس از آشتی کردن؛ زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند پس دور اندیش باش و حسن ظن خود را متهم کن".[7]

4. سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و …: اما سوء ظن به نزدیکان، دوستان ، مؤمنان و… که ظاهراً سؤال شما نیز ناظر به این مسئله است، از منابع و متون اسلامی به دست می آید که چنین چیزی به جامعه و محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، وابستگی زیادی دارد.

الف. اگر در محیطی زندگی می کنیم که اکثر مردم آن اهل گناه و معصیت هستند و در آن جامعه عدالت جایش را به بی عدالتی و ستم داده و هر کس تنها به فکر دنیای خود است، بدیهی است که در چنین جامعه ای اصل بر عدم اعتماد و بدگمانی است؛ از این رو است که می بینیم امام هادی (ع) می فرماید: “ر گاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب شد نباید به کسی گمان نیک برد، مگر این که خوبی او بر تو معلوم شود".[8]

ب. اما اگر در یک جامعه ای زندگی می کنیم که اساس آن بر عدالت استوار است و انسان های مؤمنی در آن زندگی می کنند، در چنین جامعه ای باید خوش گمان بود و از بدگمانی دوری جست؛ چون در جامعه ای که بر اساس اعتماد بنا شده باید اعتماد نمود. خداوند در این زمینه می فرمایند: “ای اهل ایمان از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که ظن و برخی پندارها معصیت است…".[9] امام هادی (ع) می فرماید: “ر گاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب شد، حرام است به کسی گمان بد ببری، مگر این که بدی او بر تو معلوم شود".[10] از نظر اسلام آبروی شخص مسلمان دارای احترام و ارزش خاصی است و خداوند برای حفظ و آبروی مسلمان، سوء ظن را نهی نموده است. مفسران گفته اند که مراد اجتناب از ظن که در قرآن آمده است، بدگمانی نسبت به مسلمان است.[11] بنابر این شخص مسلمان باید اعمال دیگران را حمل بر درستی و صحت نماید، هرچند در ظاهر نادرست به نظر رسد و حملش بر کارهای درست دشوار باشد.

در روایتی پیامبر (ص) می فرمایند: “برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجو

و من؏ـــشقنے؏شقتـــه اللهُّمِ ؏جِّل لِوَلیـڪَ الفَرَج, [۱۳.۱۱.۱۷ ۲۲:۵۰]
ی و اگر نیافتی عذری بتراش".[12]

اما سؤال های دیگری که پیرامون بد بینی مطرح شده است به همان ترتیب به پاسخ اجمالی آنها می پردازیم.

علت بدبینی چیست؟

برای بدبینی علت های مختلفی بیان شده است از جمله:

1. آلودگی درون و بیرون: افرادی که خود آلوده اند دیگران را مانند خود می بینند.

2. همنشینی با بدان: وقتی که انسان با افراد فاسد نشست و برخاست داشت طبیعی است که نسبت به همه افراد بدبین شود؛ چون تصور می کند معاشران او نمونه هایی از مردم اند. در حدیثی امام علی (ع) می فرماید: “منشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود".[13]

3. زندگی در محیط های فاسد.

4. عقده حقارت. کسی که گرفتار خود کم بینی است و یا از سوی دیگران مورد تحقیر واقع گشته است، چنین شخصی سعی می کند دیگران را هم در محیط فکر خود حقیر و پست و آلوده و گنه کار حساب کند تا از عقده خود بکاهد و آرامش کاذبی به خود بدهد.

بعضی از راه های درمان بدبینی

1. تقویت عقل و خرد: بدبینی از آثار کمبود عقل و خرد است که هر چیزی را نادیده قبول می کند. امام علی (ع) می فرمایند گمان درست از ویژگی های خردمند است.[1]

2. دوری از تکبر و غرور

3. حمل بر صحت کردن: انسان بدبین باید اصل را بر کرامت انسان ها بگذارد.

آیا بدبینی همان سوء ظن است؟

بدبینی ترجمه فارسی سوء ظن است و فرقی بین آنها نیست.

نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟

قرآن به این مسئله اشاره نموده و آن را از گناهان به حساب آورده است. قرآن می فرماید: “اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید؛ چرا که بعضى از گمان ها گناه است".[14]

اگر بدگمانی درمان شد برای این که دو باره به آن مبتلا نگردیم چه کار لازم است انجام دهیم؟

پس از دوری از این خصلت بد طبعا همان اموری را که موجب ریشه کن شدن این حالت شده، باید تثبیت و تقویت نمود تا منجر به برگشت دوباره آن نشود.

آیا شخص بدبین به همه افراد بدبین است؟ یا به افراد خاصی؟

برای این مورد یک قاعده و قانون کلی وجود ندارد؛ زیرا این بستگی به افراد بدبین، مقدار و درجه بدبینی و ریشه آن دارد. بعضی وقت ها انسان به خاطر برخی از امور مثل دشمنی به فرد خاص، حسادت به او و … به همان شخص بدبین است و نسبت به دیگران این حالت را ندارد و گاهی نیز نزدیک بودن به فردی باعث بدبینی او می شود که بر خلاف میلش عمل کنند او بدبین می شود. از کسی انتظار احسان دارد به او احسان نمی کند این کار را حمل بر بخل یا غرض می کند. اما گاهی نیز این صفت بد در کسی ریشه دوانده و جزء ذاتش شده، چنین شخصی به همه مردم، حتی همسر، فرزند، رفیق و … بدبین است. امام صادق (ع) می فرماید: “بیش از دو سوم مردم به این گناه مبتلا هستند".[15]

آیا بدبینی عقاب دارد؟

تصورات و خطورات ذهنی انسان گناه محسوب نمی شود، اما آنچه که از آن نهی شده است این است که انسان نسبت به کسی گمان بد کند و فکرش به آن اعتماد کند و قلبش به آن مایل شود و طبعاً در عمل ظاهر گردد.[16] بنابراین سوء ظن دارای سه مرحله است. 1. قلبی، 2. زبانی، 3. عملی. آنچه از آن در قلب خطور می کند، مشمول تکلیف نیست؛ چون از اختیار خارج است، ولی آنچه از آن نهی شده است مربوط به زبان و عمل است.[17]

این گناه ممکن است برای تمام افراد بشر در تمام مراحل سنی پیش بیاید. توضیح این که مراد از “اجتناب از ظن” (که در سوره حجرات از آن نهی شده) اجتناب از خود ظن و گمان نیست؛ چون ظن، خود نوعى ادراک نفسانى است، و در دل باز است، ناگهان ظنى در آن وارد مى‏شود و آدمى نمى‏تواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیرى کند، پس نهى کردن از خود ظن صحیح نیست. مگر آن که از پاره‏اى مقدمات اختیارى آن نهى کند. پس منظور آیه شریفه نهى از پذیرفتن ظن بد است، مى‏خواهد بفرماید: اگر در باره کسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر نده. بنابراین، پس این که فرمود بعضى از ظن‏ها گناه است، باز خود ظن را نمى‏گوید؛ (چون ظن به تنهایى چه خوبش و چه بدش گناه نیست، براى این که گفتیم اختیارى نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضى موارد گناه است؛ مثل این که نزد تو از کسى بدگویى کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوى و این سوء ظن را بپذیرى، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنى، و یا همان نسبت را که شنیده‏اى به او بدهى و یا اثر عملى دیگرى بر گمانت بار کنى که همه اینها آثارى است بد و گناه و حرام.[18] و چنین شخص مستحق عذاب اخروی است.

آثار بدبینی:

بدبینی و سوء ظن آثاری دارد که برخی از آنها عبارت اند از:

1. زوال امنیت: شخص بدبین به حریم شخصیت مسلمانان تجاوز می کند.

2. کنجکاوی در امور دیگران: شخص بدبین برای پیدا کردن شاهدهایی بر بدگمانی خود با تجسس از مسلمانان سلب آزادی می کند.

3. ابتلا به غیبت برادران مؤمن:[19] چون نسبت به کسى سوء ظن پیدا کرده است، غیبت را تجویز مى‏کند.[20]

4. ا

و من؏ـــشقنے؏شقتـــه اللهُّمِ ؏جِّل لِوَلیـڪَ الفَرَج, [۱۳.۱۱.۱۷ ۲۲:۵۰]
ز بین رفتن عبادات: حضرت علی (ع) می فرماید: بپرهیز از آن که گمان را بدگردانی؛ زیرا به راستی بدگمانی عبادت را از بین می برد و گناه را بزرگ می کند".[21]

5. از دست دادن دوستان و تنهایی و انزوا: امام علی (ع) می فرماید: “ر که بدگمانی بر او چیره شود جای آشتی با هیچ دوستی را باقی نمی گذارد".[22]

6. موجب ترس و بخل و حرص می شود: پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: “اى على ترس و بخل و حرص غرائزى هستند که از سوء ظن تولد پیدا مى‏کنند".[23]

اما در مورد نظر روان شناسان نسبت به بدبینان به کتاب هایی که در این زمینه از جانب آنان نوشته شده مراجعه نمایید.

[1] میزان الحکم/ج7/ص3392.

[1] یوسف ، 87.
[2] طیب، سید عبد الحسین‏، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 416 و 417، ناشر انتشارات اسلام‏، تهران، چاپ دوم، 1378 ش‏.
[3] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج ‏1، ص 550، ناشر انتشارات عطارد، تهران، چاپ اول ، 1378 ش‏ ‏.
[4] همان، ج ‏2، ص 65.
[5]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 69، ص 317، «من رضى عن نفسه کثر الساخطون علیه».
[6] نهج البلاغه، خ 193، «فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون اذا زکى احدهم خاف مما یقال له».
[7]نهج البلاغه، نامه 53.
[8] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.
[9]حجرات،12، “یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن إثم".
[10]میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.
[11]به تفاسیر قرآن در ذیل آیه 12 سوره حجرات مراجعه نمایید.
[12]میزان الحکمة، ج 12، عن رسول الله (ص) قال: “اطلب لاخیک عذرا فانلم تجد له عذرا فالتمس له عذرا".
[13]بحارالانوار، ج 71، ص 197،مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق. الامام علی (ع) قال: “مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار".
[14]حجرات، 12.
[15]کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 412، چاپ چهارم دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏1365 ش. قال صادق (ع): یا اسحاق کم تری اهل هذا الآیة، “ان عطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون"، قال ثم قال هم اکثر من ثلثی الناس.
[16]فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 5، ص 268.
[17]طبرسی، فضل بن الحسن، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن ، ج 23، ص 218 و 219، ‏ناشر انتشارات فراهانى، تهران، چاپ اول‏، 1360 ش‏.
[18] ترجمه المیزان، ج ‏18، ص 483.
[19] دستغیب ،سید عبدالحسین، قلب سلیم، ج2، ص 183و 184و 185.
[20] مصطفوى‏، حسن، ترجمه مصطفوى، متن، ص 207، ناشر انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، 1360 ش‏.
[21]شرح غرر الحکم، ج 2، ص 308، الامام علی (ع) قال: “ایاک ان تبسی الظن فان سوء الظن تفسد العباده و یعظم الوزر".
[22]شرح غرر الحکم، ج 5، ص 406، الامام علی (ع) قال: “من غلب علیه سوء الظن لم یترک بینه و بین خلیل صلحا".
[23] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج ‏2، ص 73.

نظر دهید »
عاقبت بخیری با محبت به اهل بیت علیهما السلام
ارسال شده در 17 آبان 1396 توسط حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار در مطلب فرهنگی

                                                     بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم آیت الله العظمی آقای مرعشی نجفی می‌فرمودند: در زمان سابق که قم این قدر بزرگ نبود و وسیله نقلیه نداشت، یک شب مرا به مجلس عقدی دعوت کردند.
پس از انجام مراسم عقد که در محله جوب شور بود، تنها به سوی منزل می‌آمدم در حالی که کوچه‌ها پر از برف و خلوت بود.
ناگاه سر کوچه مردی که مست بود راه را بر من بست و گفت: سید باید یک روضه در این مکان برایم بخوانی!
گفتم: روضه را باید روی صندلی خواند اینجا که صندلی نیست.
یک مرتبه خم شد و گفت: این هم صندلی، بنشین روضه را بخوان و بهانه نیاور!
من ناچار روی پشت او نشسته روضه‌ای خواندم.
سپس گفت: من باید تو را به منزل برسانم، همراه من تا درب منزل آمد آن وقت مرا شناخت.
پس از آن رفته بود بین خود و خدا توبه کرده و از آن کارهای نامشروع دست کشیده و یک عمر مؤمن و متعبد و متقی شد.
دائماً در صف اول نماز جماعت حاضر می‌شد و این از برکت سفینه نجات حضرت سیدالشهدا و وجود محبت اهل بیت (ع) در دل است.

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 34

آخرین مطالب

  • معرفی مدرسه علمیه نرجس خاتون(س) شهرستان شهریار
  • مسابقه بانوی مسلمان
  • سفارشات نور
  • تبلیغات پذیرش حوزه علمیه 1400-1401
  • پویش ختم قرآن
  • پذیرش سال 1401- 1400
  • پذیرش سال 1400-99
  • شکوه زن در نظام خلقت
  • در سوگ سردار دل ها
  • اهتمام به پژوهش های حوزوی باموضوعات مسائل روز در نگاه رهبری

آخرین نظرات

  • Bano در پذیرش سال 1401- 1400
  •  
    • حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار
    در بعد از تو ضرب المثل شد دختران بابایی اند
  •  
    • حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار
    در بیانیه
  • امید در جشنواره علامه حلی(ره)
  • امید در چکیده مقالات برتر
  •  
    • حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار
    در سه خرداد.خونین شهر ازاد شد
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در کارگاه مقاله وپایان نامه نویسی
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در این غافله عمر عجب می گذرد
  • . در مراقبه و محاسبه نفس از ديدگاه علّامه طباطبايي (ره)

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

حوزه علمیه نرجس خاتون (س) شهریار

مقام معظم رهبری:حوزه علمیه ،یک دستگاه تولیدی ویک کارخانه عظیم انسانی است.امروزه هدایت قشر های گوناگون برعهده حوزه های علمیه است.ازاین روی حوزه علمیه نرجس خاتون(س)با استعانت از پروردگار متعال در راستای تمدن سازی وتعالی فرهنگی جامعه سعی دارد به حول وقوه الهی در فضای مجازی پیشگام باشد.پیشنهادات وانتقادات شما عزیزان یاری دهنده ماست - مدیر حوزه علمیه: مریم علیزاده - وبلاگ نویس: زینب نادری - شماره تماس حوزه علمیه : 02165249432
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • ماه رجب
  • معاونت پژوهش
    • همایش
    • کرسی آزاد اندیشی
    • مسابقات وفراخوان ها
    • مقالات
    • تحقیقات پایانی
    • جشنواره ها
    • برترین ها
    • کتاب
  • معاونت آموزش
    • ثبت نام وپذیرش
    • آیین نامه ها
    • امتحانات
  • معاونت فرهنگی
    • مراسمات
    • مبلغات
    • بسیج طلاب
    • مسابقات فرهنگی
    • کلاسهای آموزشی
    • طرح همسان گزینی
    • مطلب فرهنگی
    • مهارت های زندگی
    • همگام باولایت
    • اخبار فرهنگی
    • معبری به آسمان
    • خبر

آرشیوها

  • فروردین 1400 (5)
  • اسفند 1399 (1)
  • فروردین 1399 (1)
  • بهمن 1398 (1)
  • دی 1398 (2)
  • آبان 1398 (1)
  • شهریور 1398 (3)
  • مرداد 1398 (2)
  • اردیبهشت 1398 (2)
  • فروردین 1398 (1)
  • اسفند 1397 (1)
  • بهمن 1397 (2)
  • بیشتر...

چشمه هدایت

امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیا.» هر که کرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنیا را پَست انگارد. مكارم الأخلاق، ج 1، ص 144

حرف های خودمانی

اگر پشت سر دیگران حرف بزنید پشت سر ما حرف خواهند زد اگر از خوبی دیگران بگوییم از خوبی ما خواهند گفت،اگر مردم را از هم جدا کنیم از هم جدایمان خواهند ساخت اگ راز موفقیت دیگران شاد شویم از موفقیت خود بیشر لذت خواهیم برد،اگر دروغ بگوییم دروغ خواهیم شنید،اگر عشق بورزیم دیگران هم به ما عشق میورزند.
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان