شهدارایاد کنید باصلوات
خوشا به حالتان که با یک نگاه عاشقانه به غافله ارباب به آنها پیوستید
شهدارایاد کنید باصلوات
خوشا به حالتان که با یک نگاه عاشقانه به غافله ارباب به آنها پیوستید
محسن در یکی از روزهای زیبای سال 1338 در جمع گرم و صمیمی خانواده دینشعاری به دنیا آمد، روزهای پرنشاط کودکی را زیر سایه تعالیم پدر و مادر گرامی و در پناه تعالیم دین اسلام گذراند.او از همان اوایل نوجوانی علاقه عجیبی به اهلبیت (ع) داشت و در 13 یا 14 سالگی بود که هیئتی به نام شهدای کربلا تأسیس نمود و خود به تنهایی مسئولیت آن را بر عهده گرفت.با شروع امواج خروشان انقلاب به صف مجاهدین راه حق پیوست و همواره در تظاهراتهای سال 1357 حضوری فعال داشت در همان ایام به همراه برادرش به خدمت در پزشکی قانونی پرداخت و مدت 6 ماه به صورت شبانهروزی در کار جابجایی و تحویل اجساد مطهر شهدا شرکت داشت محسن جزء اولین سربازانی بود که به فرمان امام خمینی (ره) به پادگانها برگشتند و خودشان را معرفی کردند او همواره فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر را انجام میداد و برای سربازان پادگان به خصوص آنهایی که در انجام فرائض تعلل میکردند برنامه شناخت ایدئولوژی گذاشته بود.او حدود 5/1 سال در سالهای 57 و 1358 خدمت مقدس سربازی را انجام داد و پس از آن در سال 1360 به خیل سبزپوشان سپاهی پیوست. با شروع جنگ تحمیلی عاشقانه به جبهههای نبرد شتافت و به عنوان مسئول گردان تخریب لشگر27 محمدرسولالله (ص) مشغول به خدمت شد و در سال 1363 به سفر حج رفت.در عملیاتهای طریقالقدس و کربلای1 یادآور دلاوریها و رشادتهای خالصانه او در راه دفاع از میهن است زمانیکه قرار بود برای بار دوم به سفر حج مشرف شود و به خاطر مسئولیتهایی که در جبهه داشت از تشرف به حج منصرف شد اما در همان سال در روز پانزدهم مردادماه سال 1366 درست مصادف با روز عید قربان به مسلخ عشق رفت و اسماعیلوار جان خویش را در حین خنثیسازی مین ضد تانک در قربانگاه سردشت فدای معبود ساخت و نام خویش را برای همیشه در قلب تاریخ زنده نگه داشت مزار مطهر او در قطعه 29 بهشتزهرای
تهران قرار دارد.
در جبهه خیلی مجروح میشد. یک بار همان طوری که خم شده بود تا از تیررس ترکشها در امان باشد، از کمر به پایین مورد اصابت قرار گرفته بود. به مجروحیتهای عجیب و غریب محسن عادت داشتم. یک روز پنجشنبه او را با عصا خانه آوردند. گفتم: چی شده؟ گفت: «این دفعه ترکش کلنگی خوردم» باور نکردم. گفتم: ترکش کلنگی دیگه چیه؟! ترکش خوردی؟ گفت: چه جوری بهت بگم، دارم میگم ترکش کلنگی خوردم! گفتم: همه رقم شنیده بودیم؛ تیر، تیر کالیبر 50، کالیبر 45 و …. اما ترکش کلنگی نشنیده بودم! بعد جریان را فهمیدم که موقع کندن کانال، کلنگ یکی از بچهها به زانوش خورده است. کلنگهای جبهه سنگ را هم میشکند. از آن روز به بعد دیگر زانوی محسن 90 درجه خم نمیشد.
توجه…برای شناخت بهتر این شهید بزرگوار می توانیدکتاب «لبخندی به معبر آسمان»زندگی و خاطرات شهید حاج محسن دین شعاری، علمدار گردان تخریب لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را که تدوین شده است را تهیه نمایید.
این کتاب که به کوشش گروه تحقیقاتی فتح الفتوح گردآوری شده است از 7 فصل تشکیل شده و زندگی حاج محسن دین شعاری را از تولد تا محل شهادت در بر میگیرد
شهید بهشتی در یکی از سخنرانیهایش تحت عنوان «انقلاب اسلامی در مقابل کفر و مستکبرین » که در کانون مالک اشتر، مورخ 28/7/59 ایراد شد، خاطره ای را این چنین بیان کردند:
بزرگداشت جمعی از شهدا بود، با وجود کارهای بسیار زیاد، تمام کارهایم را رها کردم و در جمع خانواده شهدا در بهشت زهرا، حاضر شدم . مادر یکی از شهدا، زنی حدود 60 یا 65 ساله بود، این مادر چند کلمه برای خانواده ها و تشییع کنندگان صحبت کرد . قبل از این که صحبت کند من به مزار مرحوم آیة الله طالقانی و مزار شهدا رفتم و فاتحه ای خواندم، بعد که آمدم به آن مادر تبریک و تسلیت گفتم . او گفت به غیر از این پسرم که شهید شده، من پنج پسر دیگر و یک داماد دارم که الان در جبهه است; من به امام و امت اسلامی می گویم که این پنج پسرم را هم تقدیم می کنم . او مردانه و با ایمان و چنان شجاع و پر شور بود که به همه مادران و پدران که آنجا بودند نیرو می بخشید .
در این هنگام من با خود گفتم به آمریکا بگویید چشم طمعت را از جمهوری اسلامی ایران بکن! جامعه ای که چنین مادران و فرزندانی پرورده است، برای آمریکا جای خالی ندارد!
شهید روحانی مصطفی ردانی پور فرمانده قرارگاه فتح سپاه پاسداران انقلاب اسلا می
در سال 1337 در يكي از خانههاي قديمي منطقهي مستضعفنشين (پشت مسجد امام) درشهر« اصفهان» متولد شد. پدرش از راه كارگري و مادرش از طريق قاليبافي مخارج زندگي خود را تأمين و آبرومندانه زندگي ميكردند و از عشق و محبت سرشاري نسبت به ائمهي اطهار (ع) و حضرت زهرا (ع) برخوردار بودند، تا آنجا كه با همان درآمد ناچيز جلسات روضهخواني ماهانه در منزلشان برگزار ميشد.
هفت هشت سالش بیش تر نبود، ولی راهش نمی دادند، چادر مشکی سرش کرده بود، رویش را سفت گرفته بود، رفت تو ، یک گوشه نشست. روضه بود ، روضه ی حضرت زهرا. مادر جلوتر رفته بود ، سفت و سخت سفارش کرده بود « پا نشی بیای دنبال من، دیگه مرد شدی، زشته ، از دم در برت می گردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و دِ بدو.
شهید مصطفی ردّانی پور در جریان مبارزه با کشت تریاک در کهکیلویه و بویراحمد، تا آنجا قاطع بود که اشرار منطقه و سوداگران مواد مخدر، از پی گیری های ایشان به شدت خشمگین شدند و تصمیم به قتل وی گرفتند. از این رو، در جاده ای فرعی راه را بر او و یاران همراهش بستند.
شهید ردّانی پور با جسارت و شجاعت از ماشین بیرون پرید و خطاب به اشرار فریاد کشید: «معطل چه هستید؟ بزنید» و بعد به سرعت عمامه خود را برداشت و دوباره فریاد زد: «بزنید. عمامه من، کفن من است». رعب و وحشت بر جان اشرار مستولی شد و شجاعت شهید ردّانی پور، موجب شد آن ها که به قصد کشتن او آمده بودند، با وی به عنوان نماینده هیأت دولت به مذاکره بپردازند.
پس از آن، عبارت «عمامه من، کفن من است» دهان به دهان پیچید و بر نفوذ و اقتدار شهید ردّانی پور افزود. کشت خشخاش هم قدری کنترل و فعالیت اشرار نیز بسیار محدود گشت.
اين جمله از اولين وصيتنامهاش براي شاگردان و رهروانش به يادگار ماند:
«عمامهي من كفن من است.»
يك وانت سه چرخ خريده بود، چهار هزار تومان. صاحب ماشين رويش نوشته بود «پروانه عشق، دنياى آرزو» عقبش هم نوشته بود
«شصت تا، خانه; هشتاد تا، بهشت زهرا.»
پاكش نكرد. مى گفت «اينجورى كسى شك نمى كنه.»
باهاش همه كار مى كرد. اعلاميه ها را مى كرد لاى ابرهاى تو پشتى.
پشتى ها را هم با همان پروانه عشق مى فرستاد اين طرف آن طرف. سوار شدنش دردسر بود، داخلش همه چيز پيدا مى شد; تفنگ نارنجك، فشنگ. شهید بروجردی
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی
منبع کلام شهدا:اسک دین يك وانت سه چرخ خريده بود، چهار هزار تومان. صاحب ماشين رويش نوشته بود «پروانه عشق، دنياى آرزو» عقبش هم نوشته بود
«شصت تا، خانه; هشتاد تا، بهشت زهرا.»
پاكش نكرد. مى گفت «اينجورى كسى شك نمى كنه.»
باهاش همه كار مى كرد. اعلاميه ها را مى كرد لاى ابرهاى تو پشتى.
پشتى ها را هم با همان پروانه عشق مى فرستاد اين طرف آن طرف. سوار شدنش دردسر بود، داخلش همه چيز پيدا مى شد; تفنگ نارنجك، فشنگ. شهید بروجردی
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی
منبع کلام شهدا:اسک دین
دویست و پنجاه نفر بسیجی بودند . باید از دیواندره می اوردیم شان سقز. مسئول گروه اسکورت محمود بود.
پایین گردنه ایرانخواه کمین خوردیم . باران اتش باریدن گرفت روی سرمان . محمود حتی سرش را خم نکرد راست راست می دوید این طرف ان طرف . داد می زد بچه ها را راهنمایی می کرد. اول بسیجی ها را فرستاد کناره های ارتفاع بعد هم بچه های اسکورت را دو گروه کرد یک عده توی خط اتش و حرکت شروع کردند به بالا رفتن از ارتفاع. محمود هم با چند نفر دیگر رفت که گردنه را دور بزند می خواست برود پشت سر کومله ها زود فهمیدند که دارند رو دست می خورند فرار کردند. خبر توی سپاه سقز پیچید . همه می گفتند گروه کاوه اولین گروهی بود که یک عده نیرو رو صحیح و سالم رسوند سقز. می گفتند خون هم از دماغ کسی نیومده.
محمود کاوه
منبع : منبع : سایت سبک بالان
منبع کلام شهدا:اسك دين
یکبار سعید خیلی از بچهها کار کشید.
فرمانده دســته بود.
شب برایش جشـــن پتو گرفتند.
حسابی کتــکش زدند.
من هم که دیدم نمیتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پــتو رفتم تا
شاید کمی کمتـر کتک بخورد!
سعید هم نامــردی نکرد، به تلافی
آن جشــن پتو، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت.
همه بیــــدار شدند نماز خواندند!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همه
بچهها خوابنــد. بیدارشان کرد و گفت:
اذان گفتند: چـــرا خوابیدید؟
گفتند: ما نمــــاز خواندیم!!!
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید؟؟
گفتند: سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفـــت من برای نماز شـب اذان گفتم نه نماز صبح!
در طي يكي دوسالي كه با حاج احمد بودم ، از ايشان نديدم ه خواسته باشد از پست و مقام خود به نفع شخصي خودش استفاده كند . به هر حال فرمانده سپاه شهر مريوان بود و اين مسئوليت هم از نظر مراتب نظامي و دنيوي كم نبود .
در مريوان يا پاوه كه بوديم ، كارهاي روزمره از جمله نظافت سنگر و اتاقها و يا شستن ظروف غذا را بر طبق فهرستي كه نوشته بوديم انجام مي داديم . يعني از اول ماه تا آخر آن ، هر روز نوبت يكي از بچه ها بود كه به اين كارها رسيدگي كرده و انجام دهد .
يكي از روزها نوبت حاج احمد بود . عليرغم آنكه ما دلمان نمي خواست او اين كارها را بكند ، اما او به شدت مقيد بود كه روزي كه نوبتش مي رسد ، حتي اگر جلسه هم داشت ، اين امورات را انجام دهد . اتاقها را جارو مي كرد و ظرفها را سر وقت مي شست . منظم ترين فرد در آن گروه كه همه كارها را به خوبي و دقت و نظم انجام مي داد ، حاجي بود .
خيلي وقتها پيش مي آمد كه ما به دليل تنبلي يا هر علتي اين كارها را انجام نمي داديم . ولي اگر از دوستان حاج احمد سوال كنيد ، يك مورد نمي توانيد پيدا كنيد كه او موقعي كه نوبتش بود و بايستي كارها را انجام دهد ، از زير كار در برود . به اين شدت منظم بود.
پنجمین شب از عملیات خیبر بود. یك بسیجىِ اهل مراغه به نام حضرتى از من پرسید: «برادرعابدى! چرا اجازه ندادى خط اوّل بروم؟»
مىدانستم معلم است و چهار بچه قد و نیم قد دارد. گفتم: «به موقع مىگم.»
هفتمین روز از عملیات بود. جنگ سختى داشتیم. خسته و كوفته برگشتیم تا كمى استراحت كنیم. كانكس اورژانس، پنج تخت بیمارستانى داشت. مىخواستم روى تخت اوّل بخوابم كه حضرتى آمد و گفت: «برادر عابدى! شما جاى من بخواب و من جاى شما مىخوابم.»
پرسیدم: «چرا؟» گفت: «كلیههاى من ناراحت است. شبها زیاد بیرون مىروم. نمىخواهم شما را زیاد اذیت كنم.» جایمان را عوض كردیم و خیلى زود خوابم برد. سپس، عراقیها با توپ فرانسوى، آنجا را سخت كوبیدند؛ به حدى كه دو گردان از لشكر عاشورا عقبنشینى كردند؛ ولى با این حال، ما بیدار نشدیم تا اینكه یكى از گلولهها به كنار كانكس خورد و از خواب پریدم.
به بچهها گفتم بروید بیرون. صداى حضرتى نمىآمد. چراغ قوه را كه روشن كردم، دیدم مغزش روى صورتش ریخته و در حال شهادت است.
شهید حضرتي
شهید سید مرتضی آوینی:
خرمشهر شقایقی خونرنگ است كه داغ جنگ بر سینه دارد… داغ شهادت.
ویرانههای شهر را قفسی درهمشكسته بدان كه راه به آزادی پرندگانِ روح گشوده است
تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز كنند.
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است.
سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند كه در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنكه گردنها را باریك آفریدهاند تا در مقتل كربلای عشق آسانتر بریده شوند؟
و مگر نه آنكه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند كه حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟
و مگر نه آنكه خانهی تن راه فرسودگی میپیماید تا خانهی روح آباد شود؟
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینهی سرگردان آسمانی، كه كرهی زمین باشد،
برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند؟
و مگر از درون این خاك اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز كرمهایی فربه و تنپرور بر میآید؟
پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقفهای دلتنگ و در پس این پنجرههای كوچك كه به كوچههایی بنبست باز میشوند
نمیتوان جست، بهتر آنكه پرندهی روح دل در قفس نبندد.
پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر. پرستویی كه مقصد را در كوچ میبیند،
از ویرانی لانهاش نمیهراسد.
برگرفته از گفتار متن شهری در آسمان
من با تمام وجود اين اعتقاد را دارم كه شناخت و مبارزه با جريانهايي كه بين مسلمين سعي در به انحراف كشيدن انقلاب از خط اصيل و مكتبي آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژيم صدام و آمريكاست. وصيتم به برادران اين است كه سعي كنند توده مردم كه عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادي و سياسي آماده كنند كه بتوانند كادرهاي صادق انقلاب را شناسايي كنند و عناصري كه جريانهاي انحرافي دارند، بشناسند كه شناخت مردم در تداوم انقلاب حياتي است . شهيد محمد بروجردی
مرحوم آيت الله ملااحمد نراقي (ره) کتابي مي نويسد، اين کتاب پس از مدتي در اختيار عالم بزرگ ديگري در مازندران قرار مي گيرد. به مناسبتي اين دو عالم يکديگر را ملاقات مي کنند و عالم مازندراني به صراحت و بي پرده، انتقاد شديدي از کتاب نوشته شده توسط مرحوم نراقي (ره) مي کند، از اين رو با هم به بحث و گفت و گو مي پردازند و پس از مدتي مشاجره از هم جدا مي شوند. عالم مازندراني پس از بازگشت به ديار خود در مي يابد که آنچه در کتاب آن عالم بزرگ آورده شده، صحيح است و انتقادهاي او بي پايه بوده، پس تصميم مي گيرد اشتباه خود را جبران کند. اين عالم مسافت زيادي را با پاي پياده با توجه به وسائل آن روز طي کرده، پس از مدت زمان زيادي به کاشان مي رسد. به سرعت به نزد مرحوم نراقي (ره) مي رود و نزد او به اشتباه خود اقرار مي کند. پس از عرض اشتباه، با وجود اصرار زياد از طرف آيت الله نراقي (ره) مبني بر ماندن نزد ايشان، آن عالم رباني خداحافظي کرده، کاشان را ترک مي کند و با سختي و طي مسافتي طولاني خود را به مازندران مي رساند. اين عالم بزرگ همه سختي ها را بر خود هموار کرد تا به اشتباهش اقرار کند و دستخوش هواي نفس نشود.
ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود / بى هنر گر دعوى بیجا كند رسوا شود
سر فرو مى آورد هر شاخه از بارآورى / مى كند افتادگى انسان اگر دانا شود
(محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اولیاء الهی، انتشارات هنارس ، چاپ سوم ، 1393 ، ص 139و 140 )
مشکل از من است
… (سیّد می گفت : ) کسی که در راه اهل بیت هست که مشکلی ندارد، امّا کسی که در این راه نیست، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت و گوشهای بنشیند و شما به او بها ندهید، میرود و دیگر هم بر نمیگردد؛ امّا وقتی او را تحویل بگیرید، او را جذب این راه کردهاید… یک بار یکی از بچّههای هیأت آمد و به سیّد گفت: «تو مراسمها و روضهی اهل بیت (علیهم السلام)، اصلاً گریهام نمیگیرد!» سیّد گفت: «اینجا هم که من خواندم، گریهات نگرفت؟!» گفت: «نه!». سیّد گفت: «مشکل از من است! من چشمم آلوده است، من دهنم آلوده است، که تو گریهات نمیگیرد!» این شخص با تعجبّ میگفت: «عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت تو مشکلی داری، برو مشکلت را حل کن گریهات میگیرد! اما این سیّد میگوید مشکل از من است!»بعدها میدیدم که او جزو اوّلین گریه کنندگان مصائب ائمّهی اطهار (علیهم السلام) بود.
[ رسم خوبان1، اخلاق ، شیوه علمدار (شهید سید مجتبی علمدار ) ، صص 75 - 79 ]
تو بر خلاف میل آن رفتار کن!
اگر نفس از تو تمنا کرد که صدر مجلس را اشغال کن و تقدم بر هم قطار خود پیدا کن، تو بر خلاف میل آن رفتار کن. …، با فقرا مجالست کن، هم غذا شو، همسفر شو، مزاح (کن)، ممکن است نفس از راه بحث با تو پیش آید و بگوید تو دارای مقامی، باید مقام خود را برای ترویج شریعت حفظ کنی. با فقرا نشستن، وَقَعِ تو را از قلوب می برد. مزاح با زیر دستان تو را کم وزن می کند. پایین نشستن در مجالس از مقام تو کاسته می کند، آن وقت خوب نمی توانی به وظیفه شرعی خود اقدام کنی. بدان تمام این ها دام های شیطان و مکائد نفس است. رسول اکرم صلی الله و علیه و آله موقعیتش در دنیا از حیث ریاست از تو بیش تر بود و سیره اش آن بود که دیدی. …باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. آن وقت نفس اصلاح می شود.
(امام خمینی ، چهل حدیث، ص 86)
همرنگی کارها
من و حمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان از یک دست آینه و شمعدان و حلقه ازدواج فراتر نرفت! برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد!
گفت: «چه کسی را گول می زنیم، خودمان یا دیگران را؟ اگر قرار است مجلسمان را اینطور بگیریم پس چرا خریدمان را آنقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش اینطور بریز و بپاش ها اسراف است و خدا راضی نیست. تو هم از من نخواه که بر خلاف خواست خدا عمل کنم.»
با اینکه برای مراسم، استاندار و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند؛ نظرش تغییری نکرد و همان شام ساده ایی را که تهیه شده بود را بهشان داد!
حمید می گفت شجاعت فقط تو جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتوانی کار درستی را که خلاف رسم و رسوم به غلط جا افتاده است، انجام بدهی.»
شهید حمید ایران
نماز جماعت در عروسی
شنیده بودیم نماز جماعت و اول وقت برایش اهمیت دارد ولی فکر نمی کردیم که انقدر مصمم باشد. صدای اذان که بلند شد همه را بلند کرد؛ انگار نه انگار که عروسی است، آن هم عروسی خودش! یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش.
نماز جماعتی شد به یادماندنی!!!
شهید محمدعلی رهنمون
حرام است حرام
نگذاشت تالار بگیریم. ما هم تمام مراسمات را توی خانه گرفتیم. خانم ها دورتادور نشسته بودند و طبق رسم داماد باید می آمد کنار عروس می نشست تا هدایای خانواده ها تقدیمشان شود.
گفتم: «پاتختی است. همه منتظرند. چرا نمی آیی؟ اگر نیایی فکر می کنند عیب و ایرادی داری!»
گفت:«نه. هر فکری می خواهند، بکنند. از نظر اسلام درست نیست جایی بروم که این همه خانم آنجاست. کنترل نگاه ها در این شرایط سخت است. سخت!»
شهید حسن آقاسی زاده
هدیه امام خمینی(ره)
سفره عقدمان با همه سفره ها فرق داشت! به جای آینه و شمعدان تفسیر المیزان را دور تا دور سفره چیده بودیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمان می داد، می ارزید به هزاران شگونی که آینه و شمعدان می خواست داشته باشد.
برای مراسم هم برنج اعلاء خریدیم ولی فتح الله نگذاشت بارش کنیم! می گفت: «حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم چگونه شب عروسیم چنین غذای گران قیمتی بدهم؟!»
برنج ها را بسته بندی کردیم و به خانواده های نیازمند دادیم. وقتی برنج ها را می دادیم فتح الله می گفت: این هدیه امام خمینی(ره) است.
شهید فتح الله ژیان پناه
شرط های عروسی
لباس من و خانمم ساده باشه، به هیچ عنوان سر و صدا راه نیوفته، ماشین هم گل کاری نشه!
این ها شرط های مجلس عروسیش بود. می گفت: «رفقام شهید شدند. اصلا نمی تونم به خودم اجازه بدم مجلس سرور و شادی راه بیاندازم.»
حتی نگذاشت بوق بزنیم! گفت: «اگر بوق بزنید، از ماشین پیاده می شم»
… گاهی وقت ها می نشست با حامد کاردستی درست می گرد. حامد ماشین خیلی دوست داشت. همه اش می گفت بابا من ماشین می خوام. یک روز نشستند ماشین درست کنند. یوسف روی مقوا شکل یکی از ماشین های باربری ارتشی را کشید با اندازه های دقیق، بعد هم دورش را قیچی کرد و تکه هایش را به هم چسباند. چهارتا از چرخ های اسباب بازی حامد را هم جای چرخ هایش گذاشت. حامد خیلی خوشش آمد. از ده بار پارک رفتن هم برایش جالب تر بود. گاهی وقتها هم دولا می شد و به حامد می گفت: «بیا پشت من سرسره بازی کن. ببین سرسره من بهتره یا سرسره پارک». حامد می خندید و می گفت: «همین خوبه، همین خوبه». اگر وقت داشت، می نشست با حامد کارتون نگاه می کرد. بعد می نشست با حوصله در مورد کارتون با حامد حرف می زد… بیش تر پول هایش را خرج کتاب خریدن برای حامد و فاطمه می کرد. برای خودش هم می خرید. همیشه میگفت یک جایی از کمد رو بگذار برای هدیه. اصلاً یک کمد مخصوص هدیه باشه». خیلی وقت ها که از کتاب یا اسباب بازی ای خوشش می آمد، چندتا چندتا می خرید و می گذاشت توی کمد هدیه ها. می گفت: «باید توی خونه چیزی برای هدیه دادن آماده باشه، تا وقتی جایی می ریم، لازم نباشه تازه اون وقت بریم برای خودشون یا بچه هاشون، هدیه ای بخریم». هر وقت بچه ای می آمد خانه مان و یوسف می خواست بهش کادو بدهد، از کمد هدیه ها کتاب و اسباب بازی بر می داشت و می داد. فکرهایش خیلی قشنگ بود.
[ برگرفته از کتاب نیمه پنهان ماه 8 (یوسف کلاهدوز به روایت همسر شهید) تهران، روایت فتح ، ص37]
کلمات قاصرند در بیان شرح زندگی بزرگان و هرچقدر در دایره المعارف ها می گردیم تا کلمه ای یافت کنیم تا بطور کامل و درشان آنان به بیان حال آنها بپردازند باز نمیابیم.حقیقت وجودی این گوهرهای ناب علمی به حدی است که زمان و مکان برای تعظیم در مقابل آنها عاجزند.استاد و عالم و عارف بزرگوار مرحوم آیت الله شرعی که بهترین لطف را به جامعه بانوان نمودند و با تشکیل حوزه علمیه خواهران این زمینه را محیا نمودند تا بانوان بتوانند در این راستا فعالیت نموده و قدمی بزرگ را در گسترش شعائر دین مقدس اسلام بنمایند.در اینجا برآنیم در حد بضاعت خود مختصر مطلبی را از زندگی این عالم عالیقدر را بیان نماییم. امیداست که ایشان در عالم ابدیت مارا مشمول الطاف الهی خودقراردهند.
زندگی نامهٔ آیةالله محمدعلی شرعی
تولد و دوران كودكي
حضرت آیتالله حاج شيخ محمد علي شرعي در اسفند ماه 1314 خورشيدي در داراب فارس ديده به جهان گشود. خانواده ايشان بخاطر تقوي و عشق و علاقه به اهل بيت (عليهم السلام ) از محبوبيت خاصي در ميان اهالي داراب برخوردار بود. پدرش مرحوم آيةالله حاج شيخ غلامحسين شرعي شيرازي كه از علماي بزرگ و مبارز آن نواحي محسوب ميشد تحصيلات خود را در نجف ادامه داده بود و پس از بازگشت به ايران ابتدا در داراب و بعد از چندي در قم ساكن گرديد. مرحوم آيةالله حاج شيخ غلامحسين در قم نيز از اهتمام به تحصيل باز نماند و از محضر اساتيدي همچون آيات عظام مرحوم خوانساري، مرحوم صدر و مرحوم بروجردي بهره فراوان برد و تا پايان عمر به تدريس علوم حوزوي اشتغال داشت. عشق و علاقه اين بزرگمرد به اهل البيت (عليهم السلام ) بويژه حضرت اباعبدالله الحسين (ع) زبانزد خاص و عام بود و در مصائب آن حضرت بسيار بي تابي مينمود بگونهاي كه صفحات جلد دهم كتاب بحارالانوار كه در باره حضرت اباعبدالله الحسين (ع) است با قطرات اشك ايشان درآميخته است. از وي چند مرثيه و منقبت به زبان فارسي و عربي بر جاي مانده است. حضرت آيةالله حاج شيخ محمدعلي شرعي در دامان چنين پدري پرورش يافت و در نخستين ماههاي زندگي به همراه پدر در زمان مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري و همزمان با فشار و اختناق حكومت رضاخان از داراب به قم آمدند.
دوران تحصيل
آيةالله حاج شيخ محمدعلي شرعي در پنج سالگي شروع به آموختن قرآن نمود و پس از آن گلستان سعدي و بخشي از كليله و دمنه را نزد مرحوم حاج شيخ علي انصاري «دشتي» فرا گرفت سپس شرح امثله و صرف مير را نزد مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمود يثربي آموخت. با تشويق و ترغيب پدر دانشور خود تمام نصاب الصبيان و تهذيب المنطق را حفظ نمود و عموم مطالب صمديه و الفيه را نيز به خاطر سپرد سپس سيوطي را نزد حاج شيخ احمد زرندي و حاج شيخ حسين مؤمن شيرازي فرا گرفت و بخشي از مغني را نزد آقاي رباني خراساني كه از شاگردان مبرز مرحوم اديب نيشابوري بود و معاني و بيان را از حاج شيخ رحمةالله فشاركي آموخت. علاقة به ادبيات بويژه درك دقيق و درست از شعر و كاربرد آن در نشر مفاهيم مذهبي و اخلاقي موجب گرايش و بزرگداشت وي از هنر منظوم متعهد گرديد و در اين رويكرد كه تا هم اكنون باقي است بايد تأثير قريحة ادبي و علاقه و توجه پدر وي ـ مرحوم آيةالله حاج شيخ غلامحسين شرعي ـ را به شعر و فنون ادبي موثر دانست و لذا در تابستان برخي از سالها كه به مشهد مقدس ميرفت و از محضر علمي و ادبي زنده ياد مرحوم اديب نيشابوري بهره ميبرد.
آيةالله حاج شيخ محمدعلي شرعي شرح لمعه را نزد آيةالله ستوده و آيةالله شب زندهدار و بخشي از آن را نزد پدر خود فرا گرفت وي چندي نيز آداب و فنون مناظره را به شيوه متكلمان در معيت آيةالله طاهري خرم آبادي و حجةالاسلام شهيد حق دان و حجةالاسلام مرعشي از محضر آيةالله شب زندهدار آموخت و پس از فراگيري شرح تجريد از آيةالله شيخ ابوالحسن شيرازي، از درس آيةالله تقديري براي آموختن شرح منظومه استفاده نمود. سپس قسمتي از رسائل و مكاسب را از محضر آيةالله مشكيني و بخشي از كفايه را نزد آيةالله منتظري و بيشتر آن را از آيةالله سلطاني و آيةالله حرم پناهي آموخت. با اتمام اين دوره در درس خارج حضرت امام خميني (قدس سره) حضور يافت و مسائل مستحدثه را از محضر ايشان فرا گرفت و همزمان در درس آيات عظام گلپايگاني و شريعتمداري و حاج شيخ كاظم فاروبي شركت مينمود.
ايشان در طي سالهاي تحصيلي خود با بسياري از شخصيتهاي علمي و سياسي مراوده و دوستي داشتند كه از آن جمله ميتوان به حضرات آيات احمدي ميانجي، سيدمهدي روحاني، راستي كاشاني، مظاهري اصفهاني، عندليب شيرازي، شيخ حسين امراللهي و مرحوم آيةالله صدرالدين حائري شيرازي و برادر ايشان آيةالله محي الدين و نيز آيةالله مجدالدين محلاتي اشاره كرد. دامنة ارتباطات مردمي آيةالله شرعي تا اقصي نقاط كشور گسترده است.
ايشان با بسياري از تجار متدين، كارمندان شريف و جوانان فعال و حق طلب از هر قشر و طبقهاي ارتباط فكري و عقيدتي داشت كه غالباً به صميميت وي و ارادت آنها منتهي ميگرديد. در اين راه و روش به عنوان عالمي روحاني و مبارزي پرتلاش عليه نظام منحوس پهلوي با عده كثيري از علماي بزرگ شهرستانها ارتباط و آشنايي پيدا نمود همچنان كه رشته مودّت ميان وي و عموم دوستان پدرش ـ مرحوم آيةالله حاج شيخ غلامحسين شرعي ـ برقرار ماند كه از آن جمله ميتوان به دوستي و مراودة وي با آيةالله حاج شيخ محمدرضا كاظمي در كرمانشاه و آيةالله سيداسماعيل هاشمي در اصفهان اشاره نمود.
فعاليتهاي علمي و فرهنگي
حضرت آيةالله حاج شيخ محمدعلي شرعي از معدود دانشوران حوزوي است كه عمر با بركت وي در نشر و گسترش معارف خاندان عصمت و طهارت : و ارائه خدمات گوناگون فرهنگي، علمي، سياسي و اجتماعي و تربيتي سپري شده است كه در اين قسمت به برخي از تلاشهاي علمي و فرهنگي اين روحاني خستگيناپذير اشارهاي گذرا خواهيم داشت. وي تدريس علوم حوزوي را از اولين سالهاي طلبگي خود آغاز نمود و در اين راه از تدريس هيچ درسي استنكاف نورزيد. سيوطي، مغني، حاشيه ملاعبدالله، لمعه، معالم الاصول و اصول مظفر و… را به شيوة علماي سلف صالح تدريس نمود و براي تربيت شاگردان و طلبههاي فاضل، مبارز، با اخلاق ازانجام هيچ تلاشي رويگردان نبود. وي به خوبي ميدانست كه نيروي انساني در هر جامعهاي برترين و مهمترين سرماية ارتقا و اعتلاي آن است بنابراين تمام تلاش خويش را براي فراهم نمودن شرايط مساعد تربيت بكار گرفت و پس از بازسازي مدرسة رضويه با پيشنهاد شهيد آيةالله قدوسي به اداره آن همت گماشت تا گوشهاي از نابسامانيهاي آموزشي و درسي طلاب را سامان دهد. از جمله فعاليتهاي ايشان در مدرسه رضويه افزون بر ارائه يك سيستم منظم آموزشي، برگزاري سلسله جلسات علمي و اعتقادي بود. آيةالله شرعي پس از آشنايي با مرحوم شهيد مطهري در زندان ساواك به همراه تني چند از فضلاي حوزه توانست مقدمات حضور و تدريس ايشان را در قم و در مدرسه رضويه فراهم آورد. سلسله دروس اعتقادي و فلسفي شهيد مطهري دو روز در هفته برگزار ميگرديد. اين درسها كه با استقبال كم نظير طلاب قم مواجه ميشد پاورقيهاي جلد چهارم و پنجم كتاب «روش رئاليسم» را تشكيل ميدهد.
آيةالله شرعي با توجه به لزوم ايجاد تشكيلات منسجم در حوزههاي علميه براي ارتقاي وضعيت علمي و آموزشي طلاب و فراهم نمودن زمينههاي لازم در مبارزه با رژيم طاغوت، مديريت مدرسه رضويه را بر عهده گرفت و سالهاي متمادي در آنجا به كار و تلاش پرداخت. در آن ايام جريانهاي انحرافي وابسته به سياستهاي فرهنگي غرب و وهابيت قصد داشت با نفوذ به حوزههاي علميه اذهان طلاب جوان را منحرف سازد تا بتواند از آنها در مقاصد گوناگون استفاده نمايد. اين جريانها توسط برخي روحاني نمايان در مدرسه رضويه رخنه كرده بود. آيةالله شرعي با هوشياري و اشراف كامل، به مبارزه غير علني با آنها پرداخت و با بر پايي جلسات مناظره از فضلايي همچون آيةالله مصباح يزدي و حجج اسلام حاج شيخ محمدرضا آشتياني و حاج شيخ جعفر امامي استفاده نمود تا شبهات ايجاد شده را پاسخ گويند. اين جلسات به قدري مفيد و جذاب بود كه تحسين بسياري از اساتيد حوزه را برانگيخت. آيةالله شرعي پس از رفع شبهات از اذهان طلاب جوان به طرد و تصفيه عناصر التقاطي همت گماشت و مدرسه رضويه را از اين بليّه رهايي بخشيد.
در بررسي خدمات گوناگون آيةالله شرعي بايد مجموعة آنها را در دو دورة قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار داد. اعتقاد راسخ وي به حقانيت مكتب اهل البيت (عليهم السلام ) و پيروزي حق بر باطل در فرجام امور، رويكردي آينده شناسانه را به وي ارزاني داشته كه براساس آن به بسيج تمامي نيروها و امكانات جامعه براي اعتلاي كلمة حق و امحاء باطل كوشيده است و در راه تحقق آرمانهاي الهي و حفظ و گسترش ارزشهاي ديني به انجام هر گونه خدمت و قبول هر رنج و مصيبتي دل ميسپارد. زنداني شدن در زندانهاي ساواك، تلاش در هماهنگ سازي نيروهاي طرفدار حق، ايجاد امكانات رفاهي و آموزشي براي آحاد مردم، تشويق و ترغيب قشرهاي گوناگون به دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي، شهادت فرزندش حجةالاسلام شهيد محمدتقي شرعي در جبهههاي جنگ تحميلي و… مجموعهاي از عملكردهاي باورمند وي را نشان ميدهد. بارزترين ويژگي آيةالله شرعي را بايد در اميدواري و اميدبخشي نسبت به تحقق وعدههاي الهي دانست و ظلم ستيزي وي را نيز همدوش آن ديد.
فعاليتهاي سياسي
آيةالله حاج شيخ محمد علي شرعي را ميتوان يكي از چهرههاي سياسي و فرهنگي معاصر دانست. جمعآوري مجموعهاي از خاطرات اين دانشي مردنستوه ميتواند بسياري از زواياي سياسي و اجتماعي ديروز و امروز ايران اسلامي را آشكار سازد. مبارزه مداوم وي بر عليه نظام طاغوت موجب شد تا در عاشوراي سال 1342 كه براي تبليغ به مشهد اردهال رفته بود توسط ژاندارمري دستگير و براي بازجويي به نراق منتقل گردد. پس از چندي وي را در ساواك قم مورد بازجويي قرار دادند. سپس به پادگان عشرتآباد فرستادند و چندي او را در زندان انفرادي نگه داشتند. پس از انتقال به بند عمومي زندان از محضر عالمان مبارزي چون آيةالله بهاءالدين محلاتي، آيةالله خادمي اصفهاني، آيةالله قاضي تبريزي و… استفادههاي فكري و معنوي نمود. آيةالله شرعي از زندان پادگان عشرت آباد به زندان شهرباني تهران منتقل گرديد. در ايام پانزدهم خرداد اين زندان محل بازداشت اهل منبر و وعاظ معروفي همچون حضرات آيات شهيد مطهري، شهيد هاشمي نژاد، مرحوم فلسفي وآيةالله مكارم شيرازي و… بود. آشنايي آيةالله شرعي در اين زندان با شهيد مطهري ثمرات بسياري براي نهضت و مردم را در پي داشت. وي در اين ايام با برخي از دوستان خود روزنامة «انتقام» و «بعثت» را چاپ و منتشر مينمود كه ماهيتي سياسي داشت و مسائل مهم آن روزها را تحليل ميكرد تا حوزه و روحانيت را از آنچه در اطرافشان رخ ميداد آگاه نمايد.
در ادامه اينگونه فعاليتهاي سياسي بود كه آيةالله شرعي توانست با تهيه يك دستگاه چاپ و تكثير، سخنرانيهاي مرحوم امام (قدس سره) را در ميان افراد انقلابي منتشر سازد كه يكي از شاخصترين اين موارد چاپ و نشر سخنراني مشهور حضرت امام (قدس سره) در پانزدهم خرداد سال 42 ميباشد. پس از موضعگيري صريح امام (قدس سره) در برابر كاپيتولاسيون، آيةالله شرعي با همكاري حجةالاسلام سيدمحمود دعايي اعلاميه آن مرجع نستوه را در اندك زماني چاپ كرد و در كمترين زمان ممكن به صورت هماهنگ در سراسر كشور توزيع نمود. پيگيري ساواك براي جستن عاملان اين حركت انقلابي منجر به بازداشت آيةالله شرعي و جمعي از فضلا گرديد. وي را ابتدا به زندان قزل قلعه و سپس به زندان قصر منتقل نمودند. در گيرودار همين دستگيري بود كه مأموران ساواك به سركردگي جلاد معروف آن يعني سرهنگ ازغندي به خانة آيةالله شرعي يورش بردند. جلاد ساواك قصد ورود به اطاقي را داشت كه زنان خانواده در آن حضور داشتند و ميكوشيدند تا اسناد مربوط به روحانيون مبارز را براي مصون ماندن از اين هجوم ناگهاني به منزل همسايگان منتقل نمايند. سرهنگ ازغندي كه قصد داشت با ايجاد ارعاب وارد اطاق شود با فرياد و سيلي خشم آهنگ آيةالله شرعي روبرو شد. همين ابراز شجاعت موجب شد تا فرصت كافي براي پنهان سازي اسناد انقلابي فراهم آيد. شهيد حجةالاسلام محمدتقي شرعي در سالها بعد ميگفت: من شجاعت و شهامت را از آن سيلي كه پدرم در حال اسارت به جلاد ساواك نواخت، آموختم.
آيةالله شرعي در ايام هجرت حضرت امام (قدس سره) به نجف اشرف به سوريه رفت تا از آنجا به عراق برود و به ديدار امام (قدس سره) نائل شود. هدف وي از اين سفر پرسش از امام (قدس سره) در باره شركت در انتخابات و چگونگي برخورد با اين موضوع در ايران بود. وي كه نتوانسته بود ويزاي عراق را تحصيل نمايد پرسشهاي خود را در سوريه در يك نوار ضبط نموده و آن را به همراه نامهاي كه با همفكري آيةالله سيدمنيرالدين حسيني در قم تهيه و براي انتقال به سوريه در يك دستگاه راديو جاسازي شده بود توسط آقاي علي جنتي فرزند آيةالله جنتي به دست امام (قدس سره) در عراق رسانيد و پس از مدتي كوتاه پاسخ امام (قدس سره) را مبني بر تحريم انتخابات دريافت نمود. آيةالله شرعي با شروع سلسله دروس ولايت فقيه توسط مرحوم امام (قدس سره) در نجف، مجموعة نوارهاي اين دروس را پس از انتقال به قم با جمعي از دوستان مورد مطالعه و مباحثه قرار داده آن را منتشر ساختند.
با شروع انقلاب اسلامي ايران و هجرت امام (قدس سره) از نجف به پاريس ارتباط تلفني وي با امام (قدس سره) برقرار گرديد و ايشان مطالب و نقطه نظرات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران را به وسيله يك شبكه گسترده و سرّي به كليه علما و فضلاي مبارز در سراسر كشور منتقل مينمودند. وي در هماهنگ سازي علماي بزرگ شهرستانها با نهضت اسلامي تلاش مضاعفي را بكار بردند كه از آن جمله ميتوان به ملاقاتهاي ايشان با آيةالله ارباب در اصفهان اشاره نمود.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تمام تلاش آيةالله شرعي اين مبارز خستگيناپذير به حفظ و گسترش دستاوردهاي انقلاب اسلامي معطوف گرديد و در مسؤوليتهاي گوناگون تصوير روشني از فراست و شهامت و تلاش خداجويانه روحانيت حق طلب شيعي را به منصه ظهور رساند كه در پي به برخي از آن خدمات اشاره ميشود:
الف: با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، ستاد انقلاب اسلامي در قم ايجاد گرديد كه فرامين حضرت امام (قدس سره) را در رفع معضلات و مشكلات كشورابلاغ و پيگيري مينمود. آيةالله شرعي با قبول رياست اين ستاد در روزهاي بحراني آغاز پيروزي، با همكاري آيةالله شيخ محمد يزدي به رفع مشكلات مردم در اقصي نقاط كشور و دفع غائلههاي سياسي از جمله در گنبد و كردستان همت گماشت. زنده ياد شهيد چمران با حمايت همين ستاد مردمي و انقلابي آشوب كردستان را سامان بخشيد و نيروهاي اعزامي از جوانان غيور قم نيز غائله گنبد را پايان دادند آيةالله شرعي در اين ستاد نمايندگاني را براي نظارت و تقويت عملكرد قوه قضائيه گسيل داشت و با صدور بيش از 13 هزار حكم به عنوان بازوي اجرائي حضرت امام (قدس سره) در سراسر كشور عمل نمود.
ب: عدهاي از مدرسين و فضلاي حوزه علميه قم در دوران استيلاي رژيم طاغوت با هدف حمايت از مواضع سياسي حضرت امام خميني (قدس سره) و نشر افكار و آثار آن قائد بزرگ به تأسيس جامعه مدرسين همت گماشتند. آيةالله شرعي در اولين سالهاي تأسيس جامعه مدرسين به پيشنهاد و درخواست آيةالله رباني شيرازي به عضويت آن درآمدند و در تمام فعاليتهاي سياسي آن فعالانه شركت داشتند. آيةالله شرعي تا هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين ميباشند.
ج: با شروع جنگ تحميلي ايشان تمام توان و تلاش خويش را به تقويت جبهههاي نبرد معطوف نمود و در تهيه تجهيزات انفرادي و جمعي براي رزمندگان و ارسال آنها به خطوط مقدم صميمانه كوشيد. فرزند ارشد وي حجةالاسلام محمدتقي شرعي كه از چهرههاي بسيار با استعداد و موفق حوزوي محسوب ميشدند و از اوان نوجواني در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي پدر خويش شركت مؤثر داشتند در روز ميلاد حضرت امام محمدتقي (ع) به فيض شهادت نائل آمدند. حضرت آيةالله شرعي اين داغ جانگداز را تحتالشعاع جشن شادي ميلاد با سعادت حضرت جوادالائمه (ع) قرار دادند و در آن سال و هر سال جشن ميلاد نهمين پيشواي معصوم (ع) را با شكوه خاصي برگزار نمودند بي گمان يكي از برازندهترين القاب براي اين عالم مجاهد عنوان «ابوالشهيد» است و از همين حركت عاشقانه و عالمانه ميزان ارادت و اخلاص وي را به ساحت مقدس ائمه هدي (عليهم السلام ) به خوبي ميتواند دريافت.
د: حضرت آيةالله شرعي براي دو دوره به عنوان نماينده مردم قم به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند. در دوره اول از اعضاي كميسيون دفاع مجلس بودند و در طي آن دوره با همكاري ديگر اعضاي كميسيون، اساسنامة ارتش و سپاه را تدارك ديدند. در اين دوره است كه ايشان سعي بليغي را براي حفظ و ارتقاي جايگاه ولايت فقيه در اساسنامههاي نيروهاي مسلح بكار بردند و به اين مهم توفيق يافتند. در دورة دوم نمايندگي، وي به عضويت در كميسيون اصل 90 پيوست و 23 هزار پروندة راكد و جاري را در طي اين دوره به فرجام رساند. تغيير اساسنامة كميسيون اصل 90 و اقتدار بخشيدن به اين كميسيون همراه با ساماندهي سيستم بايگاني و اداري آن از ديگر خدمات ماندگار ايشان محسوب ميشود.
ه: حضرت آيةالله شرعي با توجه به توانايي و استعداد زنان در كسب علوم حوزوي و لزوم آموزش علمي و ديني براي آنان و نيز ارائه الگوي عيني در اين امر، در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به تأسيس مدرسهاي جهت آموزش حوزوي دختران دست يازيدند كه اين تلاش به رغم كارشكنيهاي رژيم طاغوت و بي اعتنايي برخي از علماي آن عصر با مساعدت و همكاري شهيد آيةالله قدوسي به نتايج موفقيتآميز رسيد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران حضرت امام (قدس سره) هيأت موسسي را براي تشكيل حوزة علميه خواهران تعيين فرمودند كه حضرات آيات و حجج اسلام مشكيني ، فاضل، موسوي اردبيلي، جنتي، شرعي، توسلي و شيخ حسن صانعي از زمرة اعضاي آن هيأت بودند. در اين دوره تلاش آيتالله شرعي با پشتوانة تجارب قبل از پيروي انقلاب و همفكري ديگر اعضاي هيأت موسس به ايجاد جامعةالزهرا(س) انجاميد. همچنانكه كوشش پيگير وي موجب ايجاد وحدت رويه و نظارت كامل شوراي عالي حوزه علميه بر حوزههاي علميه خواهران شد.
و: حضرت آيةالله شرعي براي بي نياز كردن جامعه زنان در مراجعه به پزشكان مرد و نيز ايجاد الگوي عيني در آموزش علوم پزشكي براي بانوان به تأسيس دانشگاه علوم پزشكي فاطميه قم مبادرت نمودند. ايجاد اين دانشگاه نتايج گوناگوني را در پي داشت كه از آن جمله ميتوان با جذب تخصصهاي پزشكي در قم، فارغ التحصيل شدن بيش از پانصد پزشك زن در تخصصهاي گوناگون، ايجاد دانشگاهي تخصصي ويژة بانوان به عنوان ايجاد نمونه عيني و تحقق امكان پذيري نظام آموزشي همگن اشاره نمود.
ز: با مراجعت حضرت امام (قدس سره) به قم و ازدهام هر روزة هزاران نفر از اقصي نقاط كشور، براي زيارت آن رهبر بزرگ در اطراف منزل ايشان، لزوم ايجاد مركز و مكاني جهت پذيرايي و رفاه اين زائرين، حضرت آيةالله شرعي را بر آن داشت تا به ايجاد فضايي مناسب براي اسكان و پذيرايي مردم اقدام نمايد. به همين منظور با همكاري حجةالاسلام والمسلمين حاج سيدرضا برقعي «از مؤلفان كتب درسي آموزش و پرورش» به خريدن و مهيا نمودن زمين وسيعي با تأسيس امكانات رفاهي مبادرت ورزيد. امكانات و اماكن فراهم آمده را كه با گذشت زمان وسعت مييافت بنياد ارشاد و رفاه امام صادق (ع) ناميد و به تهيه اساسنامه و تعيين هيأت امناء براي آن اقدام نمود. اين مؤسسه آموزشي و رفاهي تا هم اكنون در تهران، قم، مشهد و تنكابن منشأ خدمات فراواني شده است.
ح: مدرسه عالي قضايي قم كه پس از چند سال به دانشگاه قم تبديل گرديد و با همت و پايمردي رجل علمي و ديني ايجاد شده بود با توجه به سوابق خدمات فرهنگي و تأثيرگذاري حضرت آيةالله شرعي درگسترش مراكز علمي و ديني، ايشان از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان يكي را از اعضاي هيأت امناي اين دانشگاه انتخاب شده و در طي 4 سال از راهبردها و تجربهها و تلاشهاي مؤثر وي بهرهمند گرديدند.
ط: اوايل پيروزي انقلاب اسلامي برخي از خيرين با مساعدت و همكاري آيةالله سيدعلي محقق براي تهيه مسكن جهت طلاب علوم ديني به تأسيس شهرك مهديه اقدام نمودند. شورايعالي مديريت حوزههاي علميه هيأت امنايي را از بازاريان متدين و روحانيون دلسوخته براي ايجاد اين شهرك تعيين نمود كه حضرت آيةالله شرعي از آن جمله ميباشد اين شهرك هم اكنون با بيش از هزار واحد مسكوني پذيراي طلاب ايراني و خارجي است تا در دوران تحصيل با آرامش خاطر به كسب علوم ديني بپردازند. شهرك مهديه با همت و تلاش هيأت امناء و پيگيري مداوم حجةالاسلام والمسلمين شيخ مهدي صباحي گسترش روز افزون داشته هم اينك دو هزار و هفتصد واحد مسكوني ديگر به همراه مراكز فرهنگي، آموزشي، رفاهي و بهداشتي در حال ساخت است.
ی: قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نماز جمعة قم در مسجد امام اقامه ميگرديد و پس از پيروزي و توجه روز افزون آحاد مردم به شركت در اين عبادت سياسي، اقامة نماز جمعه در حرم مطهر حضرت معصومه (س) و سپس در دبيرستان امام صادق(ع) انجام ميپذيرفت. لزوم ايجاد مصلاي وسيعي براي اقامه اين نماز عبادي و سياسي حضرت آيةالله شرعي را بر آن داشت تا با همكاري و تلاش آقايان حاج حسن صبوري و حاج ابوالفضل عباسي به ايجاد مصلاي بزرگ قم اقدام نمايد. ايشان هم اكنون از اعضاي هيأت امناي ستاد اقامه نماز جمعه قم ميباشند.
ك: جمعيت مبارزه با فقر كه با نظارت آيةالله حاج شيخ مرتضي حائري در قم تأسيس گرديده بود و آيت الله موسوي همداني و آقاي سيد محمود طباطبايي از اعضاي بسيار فعال آن بودند قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به وضع معيشتي فقرا و ايتام كمكهاي شاياني مينمود. حضرت آيةالله شرعي كه از اوايل تأسيس اين جمعيت به همكاري با آن پرداخته بود و با سخنرانيهاي پرشور خويش آحاد مردم و خيرين را به ياري رساندن اين جمعيت تشويق و ترغيب ميكردند از آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري و سيد محمود طباطبائي خواستند تا براي ايتام ويژگي خاصي را قائل شوند. اين پيشنهاد مورد قبول مؤسسين واقع گرديد و در اولين قدم زير نظر مرحوم آيةالله حائري به انتشار قبضهايي مبادرت نمودند كه به جلب حمايتهاي مردمي براي ايتام اختصاص داشت. پس از آن، جمعيت سرپرستي ايتام قم توسط آقاي زاهدي به تأسيس مدرسهاي براي ايتام اقدام نمود حضرت آيةالله شرعي كه از اعضاي هيأت امناي اين جمعيت ميباشند در جلب نظر شخصيتهاي علمي و ديني و مشاركت خيرين براي ساماندهي اوضاعمعيشتي و تربيتي ايتام تلاش وافري را به منصه ظهور رساندهاند.
ل: در اوايل جنگ جمعي از جوانان پرشور قم به تأسيس هيأتي براي عزاداري سالار شهيدان با عنوان حسينيه شهدا اقدام نمودند. اين گروه با برپايي چادري در فضايي باز به انجام مراسم عاشورا مبادرت كردند. اين حسينيه با حضور و مشاركت آيةالله شرعي و جمعي از جوانان پرشور و انقلابي و همكاري مداح اهل بيت (ع) سيد احمد شمس از رونق خاصي برخوردار شد و هر ساله بر امكانات آن افزوده گشت. شهيد حجةالاسلام محمدتقي شرعي در زمرة جواناني بود كه در اين حسينيه عاشقانه خدمت مينمود. در طي سالهاي گذشته حسينيه شهداي قم موفق به ساختن بنايي مناسب در فضايي بسيار وسيع گرديد و حضرت آيةالله شرعي با تعيين هيأت امنايي براي آن كوشيدهاند تا اين حسينيه نيز مركزي براي تربيت جوانان در راه تعميق و گسترش ارزشهاي والاي شيعي گردد.
م: در سال 1370 حضرت آيةالله شرعي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را در مشهد مقدس تأسيس نمودند. اين مؤسسه كه با انجام بيش از هشتاد پروژة تحقيقاتي خرد و كلان يكي از فعالترين دفاتر پژوهشي كشور در حوزة علوم انساني است در كارنامة خود كاركرد بيش از يكصد و هفتاد نفر از اساتيد حوزه و دانشگاه را در طي يك دهه نشان ميدهد. پژوهشكدههاي معارف، جغرافيا، آيندهشناسي، ادبيات و هنر از دفاتر اقماري اين مؤسسه بودند كه با تلاش پژوهشگران خويش به احياء تراث ادبي و ديني و نقد و نظر در حوزة جغرافياي انساني و آيندهشناسي ايران و جهان مبادرت ميورزيد. هزاران برگه تحقيقاتي به همراه دهها مقاله و كتاب از خروجيهاي علمي اين مؤسسه محسوب ميشود. اهتمام حضرت آيةالله شرعي به ايجاد زيرساختهاي علمي و فرهنگي و تهيه راهبردهاي اجرايي در حفظ و نشر معارف علوم موجب پديد آمدن «كانون تفكر» در مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا گرديد. اعضاي اين كانون كه بطور موازي با شوراي عالي پژوهش به تشكيل جلسه ميپردازند از مبرزترين اساتيد حوزه و دانشگاه ميباشند پايگاه اينترنتي اين مؤسسه براي پاسخگويي مستدل به شبهات معاندين مكتب علوي در شرف ايجاد است.
ن: حضرت آيةالله شرعي با تأسيس انتشارات تاسوعا زمينة پشتيباني چاپ و نشر آثار تحقيقاتي و فرهنگي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را فراهم نمودند.
اين انتشارات تاكنون آثاري از تراث ادبي و ديني را به جامعه علمي ارائه نموده است كه برخي از آنها عبارتند از:
1ـ منهاج الكرامه في معرفة الامامه، علامه حلي، تحقيق استاد عبدالرحيم مبارك.
2ـ الطرف، سيد بن طاووس، تحقيق استاد قيس عطار.
3ـ نهج الحق و كشف الصدق، علامه حلي، تحقيق نزار وزان و عليرضا كهنسال.
4ـ نهايةالاكمال فيما به تقبل الاعمال، السيد هاشم البحراني، تحقيق عبدالله غفراني.
5ـ تكمله امثال و حكم دهخدا، تحقيق استاد احمد گلچين معاني.
6ـ ديوان ميررضي دانش مشهدي، تحقيق و تصحيح استاد محمد قهرمان.
7ـ مديريت رشد، تحقيق طاهره مسلمي زاده.
8ـ مرثيه عاشورايي، تحقيق استاد ذبيح الله صاحبكاري.
9ـ تحفه گلچين، تحقيق استاد احمد گلچين معاني، در دست چاپ.
10ـ عرفات العاشقين و عرضات العارفين، تقي الدين بلياني، بزرگترين تذكره ادبي فارسي در دست چاپ.زندگی نامهٔ آیةالله محمدعلی شرعی
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در پی درگذشت حجتالاسلام شرعی
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت عالم مجاهد مرحوم حجةالاسلام والمسلمین شیخ محمّدعلی شرعی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمهتعالی
درگذشت عالم مجاهد مرحوم حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمّدعلی شرعی رحمةاللهعلیه را به خاندان و بازماندگان و ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض میکنم.
این روحانی پُرتوان و پُرکار و خدوم و بااخلاص، عمر بابرکتی را در خدمت اسلام و انقلاب و مردم گذرانید و فرزند طلبهی جوان خود را نیز تقدیم درگاه شهادت کرد. رحمت خدا بر او و حشر او با اولیاء اطهارش باد انشاءالله.
سیّد علی خامنهای
۱۴ دی ماه ۱۳۹۵
آخرین نظرات