مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می رساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت می خواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند. مع ذلک آن طور مناجات می کردند، برای اینکه خود بین نبودند. هرچه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادق ام دیگر، نه امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات می کند، برای اینکه می بیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچ اند و اوست فقط ، همه هم دنبال او هستند، همه فطرت ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمی فهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که می فهمند، آنها وارسته می شوند و می روند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند. انه کال ظلوما جهولا را که در آیه شریفه وارد شده است که عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فابین بعد می گوید: انه کان ظلوما جهولا بعضی می گویند که «ظلوما جهولا» بالاترین وصفی است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوما» که همه بت ها را شکسته و همه چیز را شکسته؛ «جهولا» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمی توانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمی توانیم باشیم، لکن می توانیم در آن راه باشیم. (صحیفه امام؛ ج 19، ص 253)
موضوع: "مطلب فرهنگی"
به گزارش مشرق، حجتالاسلام مهدی غلامعلی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به اینکه درباره روز ولادت امام رضا(ع) اختلاف است، بیان داشت: درباره ولادت ثامن الحجج(ع) مشهور همان یازدهم ذیالقعده سال 148 هجری در شهر مدینه است که در متون مختلف مانند «مصباح کفعمی» و «تاریخ الموالید فی الموالید ائمه و وفیاتهم» بیان شده است.
وی افزود: البته در دو کتاب «مرآت الحق» و «عوالم العلوم» هم به طور مفصل آورده است، البته درباره روز ولادت امام رئوف هم گزارشهایی بیان شده است، از جمله اینکه ولادت حضرت روز پنجشنبه بوده است که در «عیون اخبار الرضا» و «الارشاد» آورده شده است، البته برخی تواریخ روز جمعه را نیز ذکر کردهاند.
حجتالاسلام غلامعلی با تأکید بر اینکه این اختلافها در گزارش تاریخی کهن طبیعی است، ابراز داشت: غیر از روز یازدهم ذیالقعده نظرات غیر قابل قبول یا کم اعتبار هم مطرح شده از جمله روز سوم، هفتم و هشتم شوال، یازدهم ذیالحجه، یازدهم ربیعالاول و ربیع الآخر که البته در کتابهای معتبرتر نظیر «کافی»، «تهذیب الاحکام» و «إرشاد» همان یازدهم ذیالقعده ذکر شده است.
وی در ادامه به علت نامگذاری روز 23 ذیالقعده به نام «روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)» اشاره کرد و گفت: در باب زیارت روایتهای متعدد نقل شده است، به گونهای که در کتاب «کامل الزیارة» ابن قولویه که معتبرترین و کهنترین کتاب زیارتی است که حدود هزار سال -در قرن چهارم- پیش نگارش یافته است، روایتهای متعددی درباره ثواب زیارت ائمه(ع) آمده است.
چرا ۲۳ ذیالقعده روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) است
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به اینکه بعد از روایتهای ثواب زیارتی حضرت سیدالشهدا(ع)، روایتهای ثواب زیارتی امام رضا(ع) نسبت به دیگر ائمه(ع) در جایگاه دوم قرار دارد، خاطرنشان کرد: در روایتی جواد الائمه(ع) ثواب زیارتی پدر بزرگوارش را بالاتر از ثواب زیارتی امام حسین(ع) دانسته و میفرماید: زیارت پدرم افضل است، زیرا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را همه مردم زیارت مىکنند؛ اما پدرم را جز خواص شیعه زیارت نمىکنند.
وی با بیان اینکه فرقههای باطل درون شیعی از جمله چهار امامی، شش امامی و هفت امامی جایگاهی برای امام رضا(ع) قائل نیستند، افزود: هشت امامیها، امامت حضرت رضا(ع) و در ذیل آن امام مهدی(عج) را قبول دارند، با وجود فرقههای باطل درون شیعی تأکیدات زیادی قبل از ولادت و شهادت ثامنالحجج(ع) برای زیارت حضرت شده است که این امر توسط ائمه بعدی امام رضا(ع)، از جمله امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بارها مورد سفارش واقع شده است.
چرا ۲۳ ذیالقعده روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) است
حجتالاسلام غلامعلی با بیان اینکه روز 23 ذیالقعده، ماه رجب و روز شهادت امام رضا(ع) به عنوان روز زیارتی مخصوص ایشان مطرح شده است، اظهار داشت: اهل بیت(ع) از این منظر خواستهاند که شیعه به امام رضا(ع) توجه زیادی کند تا پاسخی به آن انحرافها باشد که در اندیشه شیعه هفت امامی (واقفیه) رخ داد، زیرا آنها معتقد به این بودند که امام کاظم(ع) آخرین امام بوده است و از دیدهها غائب شده و یک روز ظهور میکنند! بنابراین امامت امام رضا(ع) را انکار کردند.
وی ادامه داد: اهلبیت(ع) خواستند این سرخط را به شیعیان بدهند که این انحراف، انحراف باطلی است و تعیین روز زیارتی برای امام رضا(ع) خط بطلانی بر اندیشههای فرقههای باطل شیعه باشد، بنابراین حرکت شیعیان از شهرهای مختلف آن هم در زمان عباسیان برای زیارت حرم امام رضا(ع) برای یک روز خاص بسیار ارزشمند بوده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث در پایان سخنان خود به بیان جایگاه ثواب زیارتی امام رئوف(ع) پرداخت که مشروح این روایت به شرح زیر است:
چرا ۲۳ ذیالقعده روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) است
ابن قولویه قمی از قول حمدان نقل میکند: روزی به محضر مولایم حضرت امام جواد(ع) تشرّف پیدا کردم و به ایشان عرض کردم: پاداش زائری که مرقد پدرت حضرت رضا علی بن موسی الرضا را در خراسان زیارت کند، چقدر است؟ امام در پاسخ فرمود: کسی که قبر پدرم را زیارت کند، خداوند گناهان حال و گذشته او را خواهد آمرزید. حمدان می گوید: من ایوب بن نوح را ملاقات کردم و گفتم: ای اباالحسین! من از مولا و حجت خدا امام جواد، چنین و چنان شنیدم، ایوب گفت: ایا من به دانش تو بیش از آنچه شنیدهای، نیفزایم؟ گفتم: بله. گفت: من از امام جواد(ع) این روایت را شنیدم و سپس آن حضرت افزود: کسانی که پدرم را زیارت کنند، در روز قیامت برای آنان منبرهایی مقابل منبر رسول الله(ص) نهاده خواهد شد، تا همه از حساب و کتاب قیامت فارغ شوند.
آن گاه حمدان میگوید: من بعد از چندی، ایوب بن نوح را دیدم که به شهر طوس به زیارت حضرت رضا(ع) مشرف شده. تا مرا دید گفت: به زیارت مولایم آمدهام و هدفم به دست آوردن منبری است که امام جواد(ع) فرموده است.
شهید بهشتی در یکی از سخنرانیهایش تحت عنوان «انقلاب اسلامی در مقابل کفر و مستکبرین » که در کانون مالک اشتر، مورخ 28/7/59 ایراد شد، خاطره ای را این چنین بیان کردند:
بزرگداشت جمعی از شهدا بود، با وجود کارهای بسیار زیاد، تمام کارهایم را رها کردم و در جمع خانواده شهدا در بهشت زهرا، حاضر شدم . مادر یکی از شهدا، زنی حدود 60 یا 65 ساله بود، این مادر چند کلمه برای خانواده ها و تشییع کنندگان صحبت کرد . قبل از این که صحبت کند من به مزار مرحوم آیة الله طالقانی و مزار شهدا رفتم و فاتحه ای خواندم، بعد که آمدم به آن مادر تبریک و تسلیت گفتم . او گفت به غیر از این پسرم که شهید شده، من پنج پسر دیگر و یک داماد دارم که الان در جبهه است; من به امام و امت اسلامی می گویم که این پنج پسرم را هم تقدیم می کنم . او مردانه و با ایمان و چنان شجاع و پر شور بود که به همه مادران و پدران که آنجا بودند نیرو می بخشید .
در این هنگام من با خود گفتم به آمریکا بگویید چشم طمعت را از جمهوری اسلامی ایران بکن! جامعه ای که چنین مادران و فرزندانی پرورده است، برای آمریکا جای خالی ندارد!
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی واقعهای است که در ۷ تیر ۱۳۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و پنج نفر از اعضای این حزب شد.[۵] در ساعت ۲۰:۳۰ جلسهٔ حزب جمهوری اسلامی ایران در سالن اجتماعات دفتر مرکزی آن واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. موضوع جلسه تورم و انتخابات ریاست جمهوری آینده بود. پس از تلاوت قرآن و اعلام برنامه، سید محمد حسینی بهشتی سخنانش را به این شکل آغاز کرد:
ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند انتخاب شوند…
که در این لحظه انفجاری سالن اجتماعات را ویران کرد.
مدفن تعدادی از کشتهشدگان این واقعه در بخشی از قطعه ۲۴ بهشت زهرا قرار دارد که بعداً آرامگاه شهدای هفتم تیر در آن بنا گردید. محل انفجار نیز بعدها تبدیل به مجموعه فرهنگی شهدای سرچشمه و سازمان سبک زندگی طیبه شد.
قاطعیت در برخورد با دشمن شهید بهشتی
یکی از خاطراتی که هرگز فراموش نمی کنم، مربوط به سخنرانی پرشوری است که در هفده ربیع الاول سال 1343 در مدرسه چهار باغ اصفهان، که نام فعلی آن امام جعفر صادق علیه السلام است، داشتم . جلسه پر شور و با شکوهی بود . در آن سخنرانی مردم را به انقلاب دعوت کردم و تحت عنوان این مطلب که انسانی که در این روز متولد شده (در 17 ربیع الاول) پیام آور بوده است، صحبت را به اینجا کشیدم که این پیام آور فرموده است: انقلاب را با رساندن پیام خدا و پیام فطرت پذیر آغاز کنید و ادامه دهید .
اما هر وقت دشمنان خدا و دشمنان انسانیت سر راهتان ایستادند و خواستند ندای حق شما را در گلو خفه کنند، آن وقت آرام ننشینید، سلاح به دست بگیرید و با آنها بجنگید! وقتی بحث به اینجا کشید، چون ماموران امنیتی در آنجا بودند جلسه متشنج شد و یادداشتی به من دادند که شیاطین ناراحت هستند و منظورشان هم این بود که بحث را برگردانم . اما من روا نمی دانستم که بحث را عوض کنم و آن را به پایان رساندم .
بعد از اینکه از جلسه بیرون آمدم، ماموری آمد که مرا دستگیر کند، ولی نشد . بنده به منزل رفتم و بعد آنها آمدند و مرا در منزل دستگیر کردند و به شهربانی و بعد به ساواک اصفهان بردند . رئیس ساواک گفت: من متدین هستم و به دین اسلام علاقه دارم، حتی شما می توانید از علمای اینجا بپرسید که آرامش اینجا رامن حفظ نموده ام .
بعد گفت: شما مثل این که ماموریت داشتید بیایید و این شهر را به هم بریزید و مردم را به جنگ مسلحانه دعوت کنید . من در جلسه بودم اما از آن جایی که بحث به اینجا رسید، دیگر دیدم که نباید بمانم و از جلسه خارج شدم و گفتم نوار آن را بیاورند تا من گوش کنم .
گفتم پس شما هنوز نوار را گوش نکرده صحبت می کنید، چه اشتباهی!؟ فعلا بگذارید آنهایی که آنجا نگفتم اینجا برایتان بگویم . شروع کردم برایشان صحبت کردن، معاونش آمد و گفته هایم را یادداشت کرد . گفتم شما به این ملت چه می گویید؟ آیا یک ملت مرده می خواهید در این کشور باشد . ما می گوییم ملت ما باید یک ملت زنده ای باشد . آن روز برای چندمین بار - چون اولین بار نبود که مرا ساواک احضار می نمود - تجربه کردم که اگر انسان مؤمن و مبارز، در برخورد با دشمن با قوت و قدرت نفس سخن بگوید چطور می تواند او را حتی پشت میز ریاستش مرعوب سازد .
این آقای سرهنگ پس از اینکه دید من با قاطعیت و صراحت می گویم که این انقلاب برای آن است که از این مردم انسانهایی بسازد که در برابر هر دشمنی از خودشان دفاع کنند، تحت تاثیر قرار گرفت و گفت اگر روحانیون با این شیوه با مسایل برخورد کنند، این برای ما یک معنی دیگری پیدا خواهد کرد و من حس کردم که آن باقی مانده فطرتی که در اعماق روح این افراد مانده بود، متاثر شد و توانست چیزی را که هرگز انسان انتظار ندارد از رئیس ساواک یک استان بشنود از زبان او بشنویم
شهید روحانی مصطفی ردانی پور فرمانده قرارگاه فتح سپاه پاسداران انقلاب اسلا می
در سال 1337 در يكي از خانههاي قديمي منطقهي مستضعفنشين (پشت مسجد امام) درشهر« اصفهان» متولد شد. پدرش از راه كارگري و مادرش از طريق قاليبافي مخارج زندگي خود را تأمين و آبرومندانه زندگي ميكردند و از عشق و محبت سرشاري نسبت به ائمهي اطهار (ع) و حضرت زهرا (ع) برخوردار بودند، تا آنجا كه با همان درآمد ناچيز جلسات روضهخواني ماهانه در منزلشان برگزار ميشد.
هفت هشت سالش بیش تر نبود، ولی راهش نمی دادند، چادر مشکی سرش کرده بود، رویش را سفت گرفته بود، رفت تو ، یک گوشه نشست. روضه بود ، روضه ی حضرت زهرا. مادر جلوتر رفته بود ، سفت و سخت سفارش کرده بود « پا نشی بیای دنبال من، دیگه مرد شدی، زشته ، از دم در برت می گردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و دِ بدو.
شهید مصطفی ردّانی پور در جریان مبارزه با کشت تریاک در کهکیلویه و بویراحمد، تا آنجا قاطع بود که اشرار منطقه و سوداگران مواد مخدر، از پی گیری های ایشان به شدت خشمگین شدند و تصمیم به قتل وی گرفتند. از این رو، در جاده ای فرعی راه را بر او و یاران همراهش بستند.
شهید ردّانی پور با جسارت و شجاعت از ماشین بیرون پرید و خطاب به اشرار فریاد کشید: «معطل چه هستید؟ بزنید» و بعد به سرعت عمامه خود را برداشت و دوباره فریاد زد: «بزنید. عمامه من، کفن من است». رعب و وحشت بر جان اشرار مستولی شد و شجاعت شهید ردّانی پور، موجب شد آن ها که به قصد کشتن او آمده بودند، با وی به عنوان نماینده هیأت دولت به مذاکره بپردازند.
پس از آن، عبارت «عمامه من، کفن من است» دهان به دهان پیچید و بر نفوذ و اقتدار شهید ردّانی پور افزود. کشت خشخاش هم قدری کنترل و فعالیت اشرار نیز بسیار محدود گشت.
اين جمله از اولين وصيتنامهاش براي شاگردان و رهروانش به يادگار ماند:
«عمامهي من كفن من است.»
در احوالات حضرت آیت الله قاضی طباطبایی است که ایشان 26 سال ریگ در دهان نگه داشتند تا مبادا حرفی بیهوده بزنند .
از آیت الله سید محمد حسینی همدانی نقل است که داخل دهان مرحوم قاضی کبود بود . از ایشان علت را پرسیدم ؟
ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است!
خسف به بيداءفرو برده شدن در «بَيْداء» - که از آن در روايات «خسف به بيداء» تعبير شده است - از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي عليه السلام است. اين نشانه در احاديثي که درباره سفياني سخن گفته اند، فراوان ذکر شده است. واژه «خَسْف» به معناي فرو رفتن و پنهان شدن است و «بَيداء» نام سرزميني بين مکه و مدينه است. ظاهراً منظور از «خسف به بيداء» آن است که سفياني با لشکري عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدي عليه السلام عازم مکه مي شود؛ اما در بين مکه و مدينه - در محلي که به سرزمين «بيداء» معروف است - به گونه اي معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو مي روند.
انسان در زندگیاش اشتباهات و خطاها و حتی گناهانی را مرتکب میشود که ریشه در غفلت، نسیان، جهالت، سفاهت، غرور و مانند آنها دارد. از اینرو، پوزشطلبی امری بسیار مطلوب و نیکو است، به شرط آنکه خاستگاه آن اخلاص و توبه و نیت عدم بازگشت به آن اشتباه و خطا و گناه باشد. ***
مفهومشناسی عذر و اعتذار
ابن منظور در لسان العرب مینویسد: عذر دلیل و حجتی است که بدان پوزش و عذر خواسته میشود و جمع آن اعذار است. عذر در زبان فارسی به معنای پوزش و در اصطلاح، به دلیل و بهانه آوردن برای سرپیچی از امری، یا توجیه خطا و گناه خود (فرهنگ بزرگ سخن، ج5، ص4987)
در قرآن 6 بار واژه عذر و مشتقات آن در همین معنای اخیر به کار رفته است. به عنوان نمونه خداوند در آیه 164 سوره اعراف میفرماید: واذ قالت أمه منهم لم تعظون قوماً الله مهلکهم أو معذبهم عذاباً شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون؛ و آنگاه که گروهی از ایشان گفتند: «برای چه قومی را که خدا هلاککنندهشان است، یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد، پند میدهید؟» گفتند: «تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزکاری و مراقبت کنند.»
اقسام عذر
و موارد عدم پذیرش عذر
اعتذار یا پوزشخواهی میتواند: 1- مستند به دلیل و حجت واقعی باشد؛ 2- مستند به دلیل و حجت واقعی نباشد و از مصادیق عذرتراشی و بهانهجویی باشد.
به عنوان نمونه در موارد زیر عذر افراد پذیرفته نمیشود:
1- غفلت در برخی از موارد به عنوان یک عذر شرعی پذیرفتنی نیست. (یوسف، آیات 17 و 18؛ اعراف، آیه172)
2- فراموشی که بر اساس گناه پدید آید قابل پذیرش نیست. (مائده، آیه13)
3- عذر تقلیدکنندگان کورکورانه درحالی که دسترسی دارند تا با تعقل و خردورزی کار درست و راه درست بروند، پذیرفتنی نیست. (مائده، آیه104؛ اعراف، آیه28؛ ابراهیم، آیه21)
4- عذر شرایط محیطی نمیتواند به عنوان یک عذر پذیرفته شود. کسی نمیتواند مدعی شود چون در شرایط گفتمان حاکم یا جبر و شرایط محیطی قرار داشتم گناه و خطا کرده و ترک واجب نمودم؛ زیرا چنین عذری پذیرفته نمیشود. (نساء، آیه97؛ کهف، آیه15) البته اگر شرایط به گونهای باشد که شخص را از هرگونه عملی ناتوان سازد و در حقیقت احاطه و سلطهای را موجب شود که کاری از دست شخص برنیاید، در آن زمان عذرش پذیرفته میشود. (یوسف، آیه66)
5- دلبستگی به کسی یا چیزی نمیتواند به عنوان یک حجت برای عذر قابل قبول تلقی شود، از اینرو، چنین عذری پذیرفته نمیشود. (زمر، آیه10)
6- فقر و نداری نمیتواند عذری موجه برای هر خطا و گناهی چون زنا و دزدی باشد. (نور، آیه33)
در روایات آمده است که انسان نسبت به برخی از چیزها نمیتواند کاری کند که بعداً پوزش بخواهد؛ زیرا عذرش در این موارد پذیرفتنی نیست. مثلاً امامصادق میفرماید: سه چیز است که هیچ کس درباره آنها عذرش پذیرفته نیست: برگرداندن امانت به صاحبش آدم خوب یا بد باشد، وفای به عهد با نیک و بد، و نیکی کردن به پدر و مادر، خوب باشند یا بد. (الخصال، صدوق، ص123، حدیث118)
بنابراین، در پذیرش عذر باید به شرایط و اموری توجه داشت که موجب قبولی و پذیرش عذرخواهی طرف خطاکار یا شفاعتکننده از طرف خطاکار میشود.
شرایط پذیرش عذر
با توجه به آنکه پوزشخواهی اشکال مختلفی دارد، نمیتوان یک حکم کلی نسبت به آن صادر کرد، بلکه برای پذیرش عذر دیگری باید شرایطی فراهم آید و اگر آن شرایط فراهم نباشد، پذیرش عذر معنایی ندارد. مهمترین شرایط پذیرش عذر عبارتند از:
1- حسننیت: شخصی که عذر میخواهد، نیت نیک داشته و قصد فریب دیگری را نداشته باشد.پس همانطوری که در هر کاری حسن فاعلی در کنار حسن فعلی لازم است؛ عذرخواهی که یک فعل نیک است باید در کنارش نیت نیک نیز وجود داشته باشد. (توبه، آیات 91 تا 93)
2- اخلاص و خلوص: عذرخواه باید خالصانه عذر بخواهد و واقعا چیزی جز کسب رضایت دیگری نداشته باشد. (همان) میتوان گفت که خلوص و حسن نیت هر چند دو واژه با دو معنا و مفهوم جداگانه است، ولی از نظر مصداقی یکی بوده و اهل خلوص به طور طبیعی دارای حسن نیت یعنی همان حسن فاعلی هستند.
3- پشیمانی: عذرخواه باید از کرده خود پشیمان باشد و نشانههای پشیمانی در افکار و رفتارش نمایان شود. (همان)
4- عدم تکرار: همانطوری که در توبه گفته شده است، توبهکار کسی است که قصد تکرار نداشته و نخواهد دوباره همان خطا و گناه را تکرار کند. همچنین در عذرخواهی که نوعی توبه است باید گفت که از دیگر شرایط پذیرش کامل عذر آن است که شخص، دیگر به خطایی که انجام داده است بازنگردد و با عمل صالح و خوب و به دور از اشتباهی که مرتکب شده، صداقت خویش را نشان دهد.
5- اصلاح: کسی که عذر میخواهد باید به اصلاح اشتباهات خویش بپردازد و دوباره نخواهد به همان راه و رویه برود و آن را تکرار کند. تغییر شرایط میتواند نشانهای از پشیمانی باشد. از این رو در آیات قرآن مثلا هجرت به عنوان یک راه اصلاحی و نشانهای از پشیمانی و عذرخواهی واقعی بیان شده است. (نحل، آیات 106 و 110)
6- صبر: به طور طبیعی اصلاح اموری که تخریب کرده سخت خواهد بود و نیازمند صبر و بردباری است. باید گفت صبر و تحمل مشکلات بعدی در راه توبه و بازگشت، میتواند شرطی برای پوزشخواهی باشد؛ به این معنا که شخص اگر توبه واقعی کرد و در عمل نشان داد که در راه جدید خویش صادق است، میکوشد تا اشتباهات خویش را جبران کند و در این راه مشکلات آینده را نیز تحمل کند. به سخن دیگر، عذرخواهی باید به گونهای باشد که شخص واقعا در مسیر درست قرار گیرد و از اشتباه خویش پند گیرد و دوباره به آن باز نگردد و حتی با کارهای درست در شرایط سخت و دشوار خود را بیازماید که دوباره به سوی خطا بازنگردد و گناه و اشتباهی را مرتکب نشود.
7- بهنگام: عذرخواهی باید بهنگام و به موقع باشد؛ زیرا اگر در زمان و مکان خودش انجام نگیرد، تاثیری ندارد، همانطوری که عذرخواهی در قیامت برای کافران و مشرکان و گناهکاران سودی ندارد؛ عذرخواهی هنگام مرگ و توبه نیز سودی ندارد. (قیامت، آیات 13 و 15؛ روم، آیه 57؛ غافر، آیه 52؛ جاثیه، آیات 34 و 35؛ نساء، آیه 97) پیامبر(ص) میفرماید: شر المعذره حین یحضر الموت؛ بدترین پوزش، زمانی است که مرگ فرا رسد. (بحارالانوار، ج 77، ص 133، حدیث 43)
8- صداقت: عذرخواهی باید صادقانه باشد. پس عذرخواهی دروغی و بهانهتراشی کردن، میتواند پذیرش آن را با خطر مواجه کند یا تاثیر مثبتی به جا نگذارد. (فتح، آیه 11؛ قیامت، آیات 10 تا 15)
9- عدم اجبار: عذرخواهی نباید اجباری باشد و شخص به رضا و از روی علم به خطا و پشیمانی باید عذر بخواهد و با اختیار خودش این عذرخواهی را انجام دهد و نیز نباید از روی تمسخر انجام گیرد. (توبه، آیات 64 تا 66)
10- حجت و بهانه مقبول: عذر باید بر اساس حجت و بهانه قابل قبولی باشد نه بر اساس بهانهتراشی. از همین رو عذر خضر(ع) برای جدایی از حضرت موسی(ع) برای حضرت موسی(ع) قابل قبول بود؛ زیرا حجت را بر آن حضرت(ع) تمام کرده بود و بهانهاش برای جدایی مقبول بود. (کهف، آیات 76 تا 78)
مهارت عذرخواهی
یکی از مهارتهایی که انسان باید در زندگی بیاموزد، مهارت عذرخواهی و نیز پذیرش عذر مقبول و دارای حجت و بهانه درست و راست است. به این معنا که انسان هم باید بیاموزد که چگونه عذرخواهی کند و چگونه پوزش دیگران را بپذیرد و نسبت به خطاکار گذشت داشته باشد. اصولا عذرخواهی نشانه عقلانیت شخص است. امام علی(ع) میفرماید: المعذره برهان العقل؛ پوزش ]از خطا[، دلیل خردمندی است. (غررالحکم؛ 497)
امام حسین(ع) درباره اهمیت و ارزش عذرخواهی و قبولی عذر میفرماید؛ اگر شخصی در گوش راستم مرا دشنام دهد و در گوش چپم معذرتخواهی کند از او گذشت مینمایم، چون که پدرم علی(ع)، از جدم رسول خدا(ص) روایت کرد: کسی که عذرخواهی دیگران را چه موجه و چه ناموجه نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد. (احقاق الحق: ج 11، ص 431).
در آموزههای قرآنی و روایی نه تنها بر عذرپذیری به عنوان یک سنت حسنه و عمل صالح و فضیلت احسانی و اکرامی تاکید شده است، بلکه از مردم خواسته شده تا برای کسی که عذر میآورد، بهانهای جور کنند تا به شکلی عذرش را بپذیرند. اگر کسی خطا کرده و پشیمان است و نمیداند چگونه عذرخواهی کند به او بیاموزید و تلقین عذر و بهانه کنید، چنانکه حضرت یوسف(ع) انجام داد.
امیرمومنان(ع) نیز فرموده است: اقبل عذر اخیک، و ان لم یکن له عذر فالتمس له عذرا؛ عذر برادر خود را بپذیر و اگر او عذری نداشت برای خطای او عذری بتراش. (بحارالانوار) ج 74، ص165)
بنابراین لازم است جامعه اسلامی و قرآنی خودرا با مهارت عذرخواهی و عذرپذیری تقویت کرده و در مسیر بالندگی و رشدی قرار گیرد که نمونه و اسوه جوامع دیگر بشری باشد. اموری چون تکبر، غرور و تفاخر و مانند آن موجب میشود که انسان نتواند این مهارت را بیاموزد و یا در خود و جامعه عملیاتی سازد. همچنین کینهجویی و فقدان فضایل اخلاقی چون عفو و احسان و ایثار و گذشت خود عاملی است که نمیگذارد که انسان عذرطلب باشد و یا عذر دیگران را بپذیرد.
از نظر اسلام، پذیرش عذر دیگران برای خود انسان مفید خواهد بود؛ زیرا بر اساس اصل ارحم ترحم، رحم کن تا رحم کرده شوی، انسان اگر میخواهد مورد رحمت الهی قرار گیرد باید عذر و بهانه دیگران را بپذیرد.
امیرمومنان علی(ع) به فرزندش محمد بنالحنیفه سفارش میکند و میفرماید: پوزش کسی را که از تو عذرخواهی میکند بپذیر تا شفاعت نصیبتو گردد.» (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 279)
آن حضرت به کسانی که عذر دیگران را نمیپذیرند هشدار میدهد و میفرماید: ما اقبح العقوبه مع الاعتذار؛ چقدر زشت و ناروا است که انسان، گنهکاری که از او پوزش میطلبد، عقوبت نماید. (فهرست غرر، ص 241)
آثار عدمپذیرش عذر
چنانکه گفته شد، همانطوری که عذرخواهی امری ضروری و واجب است، پذیرش عذر نیز امری پسندیده و خوب است. اما اگر کسی عذرخواهی دیگری را رد کرد و نپذیرفت، باید بداند کاری بس اشتباهی کرده است؛ زیرا آثار و پیامدهایی برای چنین حرکتی است که در اینجا به برخی از آن اشاره میشود.
1. گناه باجگیر: پیامبرخدا(ص) میفرماید: من اعتذر الیه اخوه بمعذرهًْ فلم یقبلها کان علیه من الخطیئهًْ مثل صاحب مکس؛ هرکس برادرش از او عذرخواهی کند و عذرش را نپذیرد، او را گناهی مانند گناه باجگیر باشد. (کنز العمال: حدیث 7030)
2. عدم امکان ورود به حوض کوثر و بهرهمندی از آن: کسی که عذر دیگری را نمیپذیرد باید بداند که از آب کوثر نخواهد نوشید؛ زیرا پیامبر گرامی(ص) میفرماید: هر کس برادرش به عذرخواهی نزد او آید، باید عذرش را بپذیرد، خواه عذرش موجه باشد یا ناموجه که اگر نپذیرد کنار حوض [کوثر] بر من وارد نشود. (کنز العمال: حدیث 7029).
3. عدم بهرهمندی از شفاعت: پیامبر خدا(ص) در سفارش به علی(ع) فرمود: هر که پوزش را نپذیرد چه پوزش خواهنده، راست بگوید یا دروغ، به شفاعت من دست نیابد. (بحارالانوار: ج 77، ص 47، حدیث3)
4. گناه بزرگ: امام علی(ع) میفرماید: اعظم الوزر منع قبول العذر؛ بزرگترین گناه، نپذیرفتن عذر است. (غررالحکم: شماره 3004) از این رو امام زینالعابدین(ع) در دعا میفرمود: اللهم انی اعتذر الیک من مظلوم ظلم بحضرتی فلم انصره… و من مسیء اعتذر الی فلم اعذره؛ بارخدایا! از تو عذر میخواهم اگر در حضور من به کسی ستم شده و من یاری اش نکرده باشم… و کسی به من بدی کرده و عذر خواسته است و من عذرش را نپذیرفته باشم. (صحیفه السجادیه دعای 38)
5. بدترین و شرورترین مردمان: عنوان شرورترین مردمان به کسی اطلاق میشود که عذر دیگری را نپذیرد. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: شر الناس من لا یغفر الذنب و لایقیل العثرهًْ؛ بدترین مردم کسی است که خطای دیگران را نمیبخشد و از لغزش آنها نمیگذرد. (بحار، ج 77، ص 66)
6. عدم بهرهمندی از شفاعت: چنانکه گفته شد از نظر اسلام، پذیرش عذر دیگران برای خود انسان مفید خواهد بود و شخص به شفاعت میتواند امیدوار باشد. امیر مومنان علی(ع) به فرزندش محمد بن حنیفه سفارش میکند و میفرماید: «پوزش کسی را که از تو عذرخواهی میکند بپذیر تا شفاعت نصیب تو گردد». (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 279)
7. عدم بهره مندی از عفو الهی: پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: من یعف یعف الله عنه؛ هر کس عفو و گذشت داشته باشد خدا نیز از او گذشت خواهد کرد. (شهاب الاخبار، ص 143)
8. نشانه سفاهت و کمخردی: امام صادق(ع) میفرماید: کمخردترین مردم کسی است که به زیر دستش ستم کند و کسی را که از او عذرخواهی میکند، نبخشد. (الدرهًْ الباهرهًْ، ص 31)
علل و عوامل عذر شرعی
خداوند در قرآن برخی از موارد را به عنوان موارد پذیرش عذر معرفی کرده است. به این معنا که اگر کسی بگوید در شرایطی خاص قرار گرفته، آن عذرش پذیرفته میشود. از جمله این موارد عبارتند از:
1. اضطرار: اگر کسی در ضرورت قرار گرفته و چارهای نداشت جز آنکه آن عمل خلاف شرع و عرف و اخلاق را انجام دهد، عذرش پذیرفته میشود. (انعام، آیه 119؛ بقره، آیه 173؛ مائده، آیه 3)
2. اکراه و اجبار: عذر کسی که در شرایط اجبار و اکراه به کاری اقدام کرده و کسی او را مجبور نموده تا آن گناه و خطا را انجام دهد، عذرش پذیرفته میشود. (نحل، آیه 106؛ نور، آیه 33)
3. بیماری: از مواردی که به عنوان عذر شرعی مطرح میشود، عذر به سبب بیماری است. در حقیقت ناتوانی و عدم استطاعت، از شرایط پذیرش عذر است. (بقره، آیات 183 تا 185؛ توبه آیات 86 و 91)
4. تقیه: ترس از دیگری یا جامعه،مجوزی است برای ترک واجب یا حرامی و انجام خطا و گناهی که در حالت عادی جایز نیست. (آل عمران، آیه 28) این آیه درباره عمار نازل شده که همراه پدرش یاسر و مادرش سمیه گرفتار شکنجه مشرکان شده بود و در حالی که برخلاف منافقان، ایمان قلبی داشت ولی تحت فشار به تقیه، کفر بر زبان جاری کرد.
5. خطا: اگر کسی بگوید نه از روی تعمد بلکه از روی خطا مرتکب اشتباهی شده است، عذرش از نظر شرعی پذیرفته میشود. (بقره، آیه 286؛ نساء، آیات 92 و 93)
6. فراموشی: عذر فراموشکار نیز از نظر شرعی پذیرفته است. (بقره، آیه 286؛ انعام، آیه 68؛ کهف، آیه 73)
7. سفر: عذر مسافر برای ترک برخی از امور نیز از نظر شرعی پذیرفته است. (نساء، آیه 101؛ آیات 183 تا 185)
8. ضعف و ناتوانی: اصولا از نظر اسلام شرط هر کاری عقل و اختیار و قدرت و علم است. از این رو، عذر مجنون، مجبور، ناتوان و نادان البته در شرایطی خاص پذیرفته میشود. (انفال، آیات 65 و 66؛ توبه، آیات 86 و 91؛ اعراف، آیات 148 تا 150)
در همین رابطه میتوان به لنگی (فتح، آیات 16 و 17) و نابینایی (همان) به عنوان برخی از مصادیق ناتوانی برای پذیرش عذر اشاره کرد.
9. غفلت: گاهی چیزی در برابر انسان است ولی از آن غافل است؛ زیرا اموری دیگر او را به شدت درگیر کرده و ذهن و فکرش از آن چیز غافل شده است. از نظر شرعی عذر غافل، پذیرفتنی است. (انعام، آیه 156؛ اعراف، آیه 172)
10. نداری: عذر کسی که دارای فقر و نداری است در برخی از موارد پذیرفتنی است. (بقره، آیه 280؛ توبه، آیات 86 تا 92؛ اسراء، آیات 26 و 28)
11. نادانی و جهل: کسی که علم ندارد و جاهل است در برخی از موارد عذرش پذیرفته میشود. اما اگر گفته شود که نادانی و جهلش از روی تقصیر نباشد و شرایط برای دانایی و علم فراهم باشد ولی او اقدام برای کسب علم و دانایی نکند، در این صورت عذرش پذیرفته نیست.
12. سفاهت و جنون: از نظر اسلام کسی که دچار جنون و سفاهت است در برخی از موارد و برخی از اعمالش عذرش پذیرفته میشود. اما اگر سبک مغزی و سفاهت به اختیار باشد، این عذر پذیرفتنی نیست.
برخی از مردم عذرشان نه تنها قابل قبول نیست، بلکه عذرشان بدتر از گناه است. در روایت است: جمعی نزد حضرت علی(ع) از عذرخواهی عبدالله بن عمرو بن عاص از شرکت در جنگ صفین یاد میکردند که حضرت(ع) فرمود: چه بسا گناهی که از عذرطلبی آن نیکوتر است. (بحار الانوار، ج 78، ص 128)
البته انسان همواره نیازمند عذرخواهی نیست، بلکه در برخی از امور میتوان با اقرار و توبه در پیشگاه خدا، خود را از تبعات خطا و گناه و اشتباه رهاند.
امیر مومنان علی(ع) میفرماید: چه بسا جرمی که اقرار کردن به آن شخص را از پوزش خواستن از آن گناه بینیاز میسازد. (غررالحکم، ج 1؛ شماره 5344) ایشان همچنین فرموده است: الاقرار اعتذار، الانکار اصرار؛ اعتراف [به گناه] نوعی پوزشخواهی است؛ انکار (عدم اعتراف به گناه) پای فشردن [بر آن] است. (غررالحکم شمارههای 179 و 180)
لقمان از دلي روشن، فکري باز و ايماني استوار برخوردار بود. او که در آغاز جواني برده اي مملوک بود، به دليل نبوغ عجيب و حکمت وسيعش آزاد شد و هر روز اوج گرفت.
او مردي امين بود، چشم از حرام فرو مي بست، از اداي حرف ناسزا و بي مورد پرهيز مي کرد و هيچگاه دامن خود را به گناه نيالود و همواره در امور زندگي شرط عفت و اخلاص را رعايت مي کرد.
اوقات فراغت خود را به سکوت و تفکر در امور جهان و معرفت حق تعالي مي گذراند و براي گذراندن امور زندگي به حرفه خياطي و يا درودگري مشغول بود.
هيچگاه اراده خود را تسليم خشم و هواي نفس نمي کرد. از کاميابي در دنيا مغرور و از ناکامي اندوهگين نمي شد و صبر و شکيبايي او به حدي بود که غم از دست دادن چند فرزند را با صبوري بسيار تاب آورد.
اصلاح امور مردم و حل نزاع و مرافعه آنها از دغدغه هاي لقمان بود و همه سعي خود را براي رفع اختلافات به کار مي گرفت و بزرگان را از کبر و غرور منع مي کرد .
بهار آمده است با قامتی خجسته و سبزینه پوش. یادآور بلندای قیامت، و هر غنچه و گلی که قد می کشد، پیراهنی از معاد بر تن دارد. بهار آمده است با آیینه ای در دست از حکمت و معرفت و شکفتن، سرشار از آوازِ چلچله های بیداری، شوقمند و بی قرار؛ چونان پرنده ای که از قفس رها می شود. بهار آمده است؛ این راز برجسته طبیعت، این تحول و تغییر، این خاطره معطّر خاک، این غلغله گل و چهچهه بلبل و رقص سنبل. بهار آمده است؛ عطر کمال طبیعت، سرّ عیان شده عظمتِ خلقت، نشانه نور، اشاره سرور، رمز شگفتی و شادی، فصل زیبای بیداری. سلام بر بهار، سلام بر ماه گل نشان، سلام بر نجوای رازناک طبیعت. سلام فراوان بر بهاران و هر چه بهاری است. سلام بر سبزه نای دوستی و سلام بر همه دوستان!
کشف حجاب، وقایعی که به دنبال تصویب قانونی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ش در ایران رخ داد و به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند. این قانون اوج سیاستهای رضاخان در زمینه تغییر لباس بود که از سال ۱۳۰۷ آغاز شده بود. این سیاستها واکنشهایی از جمله قیام مسجد گوهرشاد را در پی داشت. با درخواست علما، این قانون در سال ۱۳۲۳ در دوره حکومت محمدرضا پهلوی لغو شد.
به باور تاریخنگاران، سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۳۱۳ شمسی، بر نگرش او درباره میزان عقبماندگی ایرانیان نسبت به ترکها اثرگذار بود و او را نسبت به اجرای کشف حجاب مصمم کرد. وی پس از سفر، به مستشارالدوله صادق، سفیر کبیر ایران در ترکیه گفت: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم».صدرالاشراف نیز در خاطرات خود از تأثیر سفر ترکیه بر رضاشاه یاد کرده و نوشته است: «رضاشاه پس از مسافرت به ترکیه در اغلب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع ترکیه، از رفع حجاب زنها و آزادی آنان صحبت و تشویق میکرد».
به گفته حسن ارفع، «مصلح ایرانی به دیدار همتای ترکش آمده بود تا بیاموزد و با دیدار از یک کشور پیشرفتهتر، از پیشرفتی که در ترکیه حاصل آمده بود، بهره فراوان برد و پس از بازگشت بیدرنگ دست به کار شد تا آنچه را در آنجا آموخته بود، به کار گیرد». یحیی دولتآبادی نیز نوشته است: «از آنجا که آتاتورک دعوت متقابل را پذیرفته بود، رضاشاه میخواست تا زمان بازدید او، ایران را با چنان سرعتی مدرن سازد که آتاتورک عقبماندگی نسبی ایران را مشاهده نکند.»
خستین واکنش جدی روحانیت علیه طرح حجاب زدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی که با حضور «حکمت» وزیر معارف در مدرسه شاهپور برگزار شده بود. در این جشن عدهای از دختران جوان بر روی صحنه ظاهر شده به ناگاه حجاب خود را برداشتند و به پایکوبی پرداختند. این حادثه حتی اعتراض عدهای از حاضرین جلسه را نیز برانگیخت. فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز اجتماعی توسط سید حسامالدین فال اسیری برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد که مواظب توطئهها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و زندانی کردند.
آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی نیز از روحانیونی بود که با لحنی تند به رضاخان اعتراض میکند. از دیگر روحانیون صاحب نام این دوره امام جمعه تهران «حاج سیدمحمد» بود که در پی مخالفت با کشف حجاب محبوبیت خاصی در تهران و ایران پیدا کرد؛ زیرا که گفته بود اگر کشته شوم عیالم را بدون حجاب در مجلس جشن بی حجابی نخواهم برد. «سیدابوالحسن طالقانی» هم به علت اعتراض به اقدامات ضد اسلامی به ویژه کشف حجاب مکررا به زندان افتاد و یا تبعید گردید. سید محمود طالقانی فرزند او که در این ایام طلبهای پر شور بود، در سال ۱۳۱۸ در درگیری با پاسبانی که به اجبار قصد برداشتن چادر زنی را داشت به زندان افتاد. با سرکوب قیام گوهرشاد روحانیون در تنگنای بیشتری قرار گرفتند، بعد از اعلام رسمی کشف حجاب آنان را مجبور به سکوت کردند و دیگر فرصتی برای بیان آشکار مخالفت های خود نیافتند. تنها مورد استثنا مخالفت های روحانیون ولایات بود که البته مخالفتهایشان بازتابی فراتر از همان ناحیه نداشت و از سوی ماموران ولایت نیز به شدت با آنان برخورد میشد. سرکوب قیام مسجد گوهرشاد و برخورد تند رضاخان با ایت الله حائری پیش از قانون کشف حجاب توانست واکنشها را محدود کند.
زمینه های روانشناختی و جامعه شناختی
برخی از عواملی که در تکوین پدیده بد حجابی موثر است عبارتند از:
1) جو زدگی
برخی دختران و زنان در برابر جو غالب جامعه مقاومت خود را از دست داده و به بد حجابی گرایش پیدا می کنند زیرا برای آنان اکثریت معیار حقیقت است.
2) ضعف سرمایه های درونی
انسان ها از ارزش ها و سرمایه های وجودی متفاوتی با دیگران برخوردارند. برخی به ارزش های درونی خود متکی اند و لذا نیازی به بروز و ظهور جلوه های ظاهری خود در اجتماع ندارند و در مقابل این دسته، آن هایی که از درون احساس تهی بودن می کنند ناگریزند به ظاهر آرایی روی آورند. به عبارتی می توان گفت بد حجابی مظهر انسان هایی است که احساس خلاء وجودی دارند.
3) فقدان هویت
کسانی که هویت خویش را گم کرده و به آن دست نیافته اند ناگزیر به تقلید کورکورانه از دیگران می پردازند. این افراد در حقیقت خودشان نیستند بلکه هر لحظه به رنگی و جلوه ای خود را می آرایند و بد حجابی یکی از مظاهر بی هویتی است.
4) رشد فمنیسم
یکی از تبعات فمنیسم حق استقلال زن در تصمیم گیری های زندگی و از جمله شغل، پوشش، ارتباطات و مناسبات انسانی اوست. در این صورت زن خود را ملزم به تبعیت از مرد نمی بیند و چون طبیعت زن متمایل به ظاهر آرایی است زمانی که در برابر خواسته های نفسانی اش مانعی نمی بیند ناگزیر آزادانه با هر نوع لباس و پوششی در جامعه حاضر می شود.
5) تربیت نامطلوب خانوادگی
فرزندان بیش از گفتار والدین از رفتار آنان می آموزند و این تاثیر در دوران کودکی به مراتب قویتر از دوران دیگر زندگی است.
6) ضعف مدیریت مرد
مردانی که از قاطعیت و صراحت در خصوص ارزش های اخلاقی خانواده برخوردار نیستند در حقیقت به طور ضمنی به زنان خود اجازه استفاده از هر نوع پوشش و یا حضور در هر محفلی را می دهند. این دسته از مردان از عوامل موثر در تقویت بد حجابی محسوب می شوند.
علاوه بر عوامل مذکور می توان به برخی زمینه های موثر در پیدایش بد حجابی از قبیل شیوه ی افراطی والدین توام با سختگیری، تقلید نا آگاهانه از فرهنگ بیگانه و تاثیر پذیری از تهاجم فرهنگی و معاشرت های آلوده و غیر اخلاقی نیز اشاره کرد اما به منظور جلوگیری از اطاله ی کلام به همین چند مورد بسنده می کنیم.
پیشنهادها و راهکارها
در خصوص مقابله با بد حجابی راهکارهای پیشنهادی اجمالا عبارتند از:
1) تبیین و ترویج الگوی اسلامی
ضرورت معرفی الگوی حجاب و به ویژه حجاب برتر، زمینه ی آشنایی دختران و بانوان را به مراتب در سطح مطلوبی مهیا می کند به خصوص اگر اینگونه آموزش ها از دوران کودکی و نوجوانی در مدارس آغاز شود.
2) آموزش خانواده با محوریت حجاب
برخی از سلسله مباحث آموزش خانواده در مدارس به مبحث حجاب اختصاص یابد تا والدین به صورت دقیق و کارشناسی با شیوه های آموزش و ایجاد علاقه به حجاب در دختران آشنا شوند.
3) گسترش و تقویت جشن تکلیف
جشن تکلیف یا همان جشن عبادت غالبا نقطه ی عطفی در زندگی نوجوانان محسوب می شود و در مورد دختران که حدود شش سال زودتر از پسران به مرحله تکلیف الهی می رسند باید با ظرفیت، ظرافت و تشویق بیشتری صورت بپذیرد تا آنان را برای پایبندی بهتر و بیشتر به حجاب بر انگیزد.
4) گسترش و تعمیق ادبیت حجاب
با وجود اهمیت روز افزون موضوع حجاب، متاسفانه ادبیات غنی و گسترده ای که متضمن کتاب های مستدل و آموزشی در خصوص حجاب باشد وجود ندارد و آثار بسیار محدود موجود، قادر به پاسخگویی به نسل جوان نمی باشد.
5) بهره گیری ابزاری از هنر
هنر می تواند به عنوان ابزاری در جهت تبیین و ترویج حجاب محسوب شود. طرح و تدوین آثار هنری در سطح وسیع با محوریت حجاب قادر است به نیاز های نسل جوان در حد و اندازه مطلوبی پاسخ دهد.
6) بازنگری برنامه های سیما
“سیما” در مقایسه با “صدا” از جذابیت و در نتیجه اثر گذاری بیشتری برخوردار است و به همین لحاظ چنانچه اندکی غفلت، مسامحه یا کوتاهی در قالب ها یا محتواهای تصویری صورت گیرد می تواند تاثیرات منفی زیادی بر جای گذارد. به عنوان مثال، زمانی که ایفای نقش های روشنفکرانه بر عهده ی زنان بد حجاب محول شده و نقش افراد بی سواد، خرافاتی و خدمتکار بر عهده ی زنان چادری گذاشته شود. تاثیر دراز مدت آن، قطعا بی اعتنایی و دلسردی به پوشش و حجاب کامل خواهد بود.
نگرش مثبت به پدیده ها و رخدادهای هستی ، از اصول قرانی است. در این نگرش همه پدیده های به سبب غلبه خیر بر شر پدیدار می شوند و هیچ چیز هستی، بیرون از دایره ربوبیت حکیمانه خداوند نیست.
آموزه های رهبران دینی اسلام به گونه ای است که به جنبه های مثبت هر چیزی نگریسته می شود و به مومنان آموزش داده می شود که این گونه با پدیده ها و رخدادهای طبیعی رو به رو شوند. هر یک از این آموزه ها، آدمی را چنان می سازد و می پروراند که در یک فرآیند آموزشی و تربیتی، نسبت به پدیده های طبیعی و رخدادهای پیرامونی به دیده رضایت و خشنودی بنگرد و در برابر آن تسلیم محض باشد.
زمستان در نگاه وحی
زمستان چهارمین فصل از فصل های سال است که در پس پاییز و خزان طبیعت می آید و با سه ماه سرد و برف و بورانی خویش چهره طبیعت را دگرگون می سازد. البته در برخی از مناطق دنیا، طبیعت تنها دو فصل پرباران و کم باران و یا گرم و خشک در کنار فصل سرد و برفی به مردم آن هدیده کرده است. در مناطقی چون حجاز نیز می توان تنها سه فصل بهار و تابستان و زمستان را مطرح ساخت و پاییز در آن چنان که باید و شاید خودنمایی نمی کند.
در آیات قرآنی به سفرهای زمستانی قریش به نقاط گرمسیری برای تجارت و سفرهای تابستانی به مناطق سردسیری اشاره شده است.(قریش آیات ۱ و ۲)
شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه می نویسد که قریش هر سال دو سفر تجارتی داشتند که در زمستان به یمن و در تابستان به شام سفر می کردند. این سفرها که به نظر می رسد ادامه سفرهای بازرگانی تجار از راه دوم ابریشم باشد برای مردم مکه بسیار سودآور بود. آنان با سفرهای تجاری خویش نه تنها از گرسنگی و مشکلات بیابانی رهایی می یافتند بلکه با اندوخت سرمایه ها به تمول رسیده و در تمام مناطق حجاز و نجد از جایگاه ویژه ای برخوردار می شدند.
این سفرها افزون بر کارکردهای یاد شده موجب می شد تا زمینه الفت، تفاهم و همبستگی میان قریشیان فراهم شود و اجتماع آنان از اقتدار درونی و بیرونی خوبی برخوردار گردد و مردم آن از عزت و شکوه و بزرگی خدادادی بهره مند شوند.(قریش آیات ۱ و ۲)
خداوند در آیات سوره فیل و نیز قریش روشن می سازد که فراهم آمدن زمینه مناسب از جانب خداوند برای سفرهای زمستانی و تابستانی قریش، حجتی کامل بر لزوم روی آوری آنان به عبادت خداوند بود؛ زیرا خداوند با ربوبیت خویش کاری کرد تا آنها بتوانند از این دو فصل برای تجارت و سودهای کلان بازرگانی در کنار امنیت جاده ها بهره مند شوند.
لزوم سپاسگزاری از نعمت های خدا
البته نعمت هایی که در این آیات بیان شده اختصاص به قریش ندارد ولی از آن جایی که قریش مخاطب نخستین این آیات بودند خداوند آنان را مخاطب ساخته است. بنابراین با بهره مندی از اصول شفاف نمودن دلایل می توان گفت که همه کسانی که از وضعیت مشابه برخوردار هستند باید سپاسگزار نعمت های خداوند از این دست باشند که شرایط خاص و ویژه ای برای آنان فراهم آورده است تا در بدترین مناطق و حالات نیز بتوانند از ربوبیت و پروردگاری خداوند بهره مند باشند و در مقام عبودیت، شاکر نعمت های خداوندی شوند.
در داستان حضرت مریم(س) به این نکته توجه داده شده که انسان اگر از طریق عبودیت وارد شود می تواند در مقام ربوبیت عبودی به جایگاهی برسد که میوه زمستانی را در تابستان و میوه های تابستانی را در زمستان به دست آورد و آن را بی هیچ زحمتی به بسم الله ایجادی همانند کلمه کن امر اللهی ایجاد نماید.
می توان از آیه ۳۷ سوره آل عمران به دست آورد که زمستان برخلاف ظاهر سرد و خشک و خشن آن، دارای میوه های خاصی است که نمی توان آن را در تابستان به دست آورد. بنابراین همان گونه که بهار و تابستان شرایطی برای پدیداری میو ه های خاص است، شرایط سخت زمستان نیز موجبات پدیداری شرایطی می شود تا میوه های خاصی به عمل آید که اگر سرمای زمستان نباشد هرگز به عمل نخواهد آمد.
اگر به این آیات توجه شود به خوبی روشن می شود که از نگاه قرآن و وحی مثبت نگری به پدیده ها و رخدادهای طبیعی امری پسندیده است و خداوند در این آیات کوشیده است تا مؤمنان را به نگرش و بینش درست سوق دهد و آنان را به جنبه های مثبت هر قضیه توجه دهد.
اگر در قرآن بهار به معنای فصل رستاخیز است و زمستان، همانند مرگ، طبیعت را می میراند این گونه نیست که مرگ طبیعت در زمستان هیچ آثار و کارکرد مثبت و خوبی نداشته باشد. در همه آیات قرآنی هنگامی که به قضیه ای اشاره می شود تنها جنبه مثبت آن مورد تأکید و توجه قرار می گیرد و خواننده جز از راه کنایات و مفهوم مخالف از جنبه های منفی آن آگاه نمی شود. قرآن هنگامی که از بهار سخن می گوید تنها به رستاخیز طبیعت اشاره می کند ولی بیان نمی دارد که این رستاخیز مرگی را پیش از این در زمستان تجربه کرده است.
به هرحال به هنگام پرداختن به یک مسأله طبیعی، مثبت نگری و بیان فواید و آثار مثبت و سازنده و مفید آن، اصلی است که هماره از سوی خداوند مورد توجه و تأکید است تا مؤمنان نیز این گونه بینش و نگرش خویش را اصلاح و تصحیح نمایند.
زمستان، فصل رویش دل ها به شب زنده داری و روزه داری
امام هادی(ع) در جمله کوتاهی به نقش مهم و سازنده فصل زمستان اشاره می کند و می فرماید: الشتاء ربیع المؤمن؛ زمستان بهار مؤمن است.
این حدیث را آن حضرت(ع) از جدش(ص) نقل می کند. متن حدیث در وسایل الشیعه این گونه است: قال رسول الله(ص) الشتاء ربیع المؤمن یطول فیه لیله فیستعین به علی قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به علی صیامه.
رسول خدا(ص) فرمود:
زمستان بهار مؤمن است از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. (وسائل الشیعه، ج۷ ص۳۰۲، ح۳)
در بهار طبیعت گیاهان سر از دل خاک بیرون می آورند و با باران های بهاری جان تازه ای می گیرند و بالنده می شوند. همه جا سر سبز و زیباست و گلها و میوه ها همه طبیعت را دربر می گیرد.
انسان برخلاف طبیعت در تابستان به سبب انبوه آیات الهی از خود و خدا غافل می شود؛ زیرا هرچه مظاهر الهی افزایش یابد، حجاب، بیش تر می گردد؛ از این رو در هنگام روز آدمی گرفتار سبحا طویلا (مشغله های فراوان است) و همانند ماهی در میان آب روز شنا می کند و سرگرم دنیا و مظاهر آن شده و از حقیقت و باطن، غافل می گردد. این درحالی است که در هنگام شب نوری نیست تا طبیعت و مظاهر طبیعی را بنگرد و در این حالت خود را در خلوتی شگفت تنها می یابد و به تفکر و اندیشه در خود و خدا می پردازد و خداوند در وی بیش تر نمود می یابد و قولاً ثقیلای وحی و الهام را از درون خویش دریافت می کند. بعلاوه او در شب تنها برخی از مظاهر دور از دتسرس چون ستارگان و طبیعت بی نهایت آسمان را می نگرد و در برابر عظمت آن خاشمع و خاضع شده و خود را کوچک می یابد.
براین اساس شب در تحلیل قرآنی مقامی بزرگ برای سیر آفاق و انفسی دارد و خداوند، مؤمنان را برای عبودیت و ربوبیت عبودی به میهمانی شب فرا می خواند تا در خود و پیرامون خویش بی هیچ دغدغه ای تفکر کنند. در آرامش شبانه است که آدمی خود گم شده را می یابد و پیش از آن که با دیگران انس و الفت گیرد با خود آشتی می کند و از درون خویش مظهریت خداوندی را می یابد و در برابر جلال و عظمت الهی به سجده عبودیت خالصانه می افتد.
زمستان نیز این گونه است؛ زیرا زمانی است که مظاهر طبیعت کاهش یافته و طبیعت از سر و صدا و جنب و جوش افتاده و همانند شب از آرامشی خاص برای مؤمن برخوردار است.
در این زمان است که دل مؤمن جوانه می زند و محبت و عشق خداوند (جمال) در کنار هیبت و عظمت خداوندی(جلال) از درون خاک تیره کالبد انسانی بیرون می آید و بندگی را در خود چنان که شایسته و بایسته است می یابد.
در زمستان شب ها بلند و روزها کوتاه می شود. زمان استراحت فراخی و گسترش می یابد و زمان سبح طویل (مشغله های زیاد) در طبیعت و مظاهر غافل کننده، کاسته می شود، و لذا فرصتی چون شب برای مؤمنان فراهم می آید با این تفاوت که ازنظر زمانی بسی طولانی است که فصلی را دربر می گیرد.
اگر به تفسیر قرآنی تابستان و زمستان توجه کنیم، می بایست طبیعت را در اندیشه کلان و تفسیر کلی به دو فصل تابستان و زمستان دسته بندی کنیم. تابستان از فصلی که بهارش می نامیم آغاز و تا فصل پاییز ادامه می یابد؛ و فصل زمستان از آن چه پاییزش می خوانیم آغاز و به بهار سرانجام می یابد.
این آغاز و انجام فصول دو گانه (تابستان و زمستان) همانند زندگی انساو از دو بخش زندگی دنیوی و مرگ تشکیل می شود. مرگ طبیعت از همان آغاز پاییز تا زمان رویش دوباره آن همانند زندگی انسان از برزخی دوباره تشکیل می شود. بهار، برزخ زندگی آغازین و پاییز نیز برزخ مرگ آغازین است. در یک گردش دوری است که زندگی از بهار برزخی می آید و به تابستان دنیا ختم می شود و آن گاه مرگ برزخی در پاییز به سراغ آدمی می آید و در نهایت در زمستان، مرگ واقعی را به حکم: لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار، تجربه می کند.
مشرق و مغرب زمستان
انسان در زمستان است که می تواند خود را چنان که باید و شاید بشناسد. در فصل زمستان (با پاییزش) مشرق و مغربی دیگر طلوع می کند که برخلاف مشرق و مغرب تابستان (با بهارش) است. خداوند در آیه ۱۷ سوره الرحمن می فرماید: رب المشرقین و رب المغربین؛ پروردگار دو مشرق و دو مغرب. امیرمؤمنان علی(ع) در روایتی که اصبغ بن نباته نقل می کند، ضمن خطبه ای به مردم فرمود: رب المشرقین و رب المغربین این است که مشرق در زمستان در یک محدوده، و مشرق در تابستان در محدوده دیگری است (الاحتجاج، طبرسی، ج۱ ص۳۸۶ و نیز تفسیر نورالثقلین ج۵ ص۱۹۰ حدیث۱۵) در این روایت به خوبی از اعتدال بهاری و پاییزی سخن به میان آمده که تغییر جهت مشرق و مغرب را به خوبی بیان می کند.
در هر یک از دو فصل بهاری و پاییزی است که طبیعت نمایش جدیدی را نشان می دهد؛ زمانی که طبیعت بهار خویش را آغاز می کند، آدمی را گرفتار سبح طویل می کند و هنگامی که طبیعت، پاییز خویش را آغاز می کند آدمی می تواند قول ثقیل را دریافت کند؛ زیرا فرصت برای عبادت و دست یابی به مقام عبودیت ربوبی فراهم است.
این چیزی است که امام هادی(ع) به انسان مؤمن گوشزد می کند مبنی بر اینکه زمستان علاوه بر آنکه مفهوم دیگری چون مرگ برزخی و مرگ کامل دارد برای انسان مؤمن، به معنای بهار برزخی (قرب نوافل) و بهار مطلق و کامل (قرب فرایض) است.
قرب فرایض، همان فنای ذاتی است که با مرگ زمستانی همانند است. انسان با مرگ زمستانی در قرب نوافل، خود را فانی در ذات الهی می کند و خداگونه شده و صبغه الله می گردد و در مقام ربوبیت عبودی و عبودیت ربوبی می نشیند.
خودبزرگ بین ها چرا خودشیفته می شوند
خودبزرگبینی یا خودشیفتگی نوعی اختلال است که با احساس عمیق اهمیت به خود و تصور بینظیر بودن مشخص میشود. خودبزرگبینها خودشان را آدمهای خاصی میپندارند و انتظار دارند بهطور خاصی با آنها رفتار شود…
تحمل انتقاد برایشان سخت است و در مقابل انتقاد، خشمگین میشوند و منتقد را به نادانی و حماقت متهم میکنند. خود را قوی، مشهور و بسیار دانا قلمداد کرده و انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند و از آنجا که بزرگبینی آنها در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعیشان شکننده است و مسایل بینفردی، شغلی و فقدانهای زیادی دارند که با رفتارخود، آنها را به وجود میآورند، در حالی که هیچ بینش و آگاهیای نسبت به آنها ندارند.
روانپزشکان میگویند وجود ۵ علامت از بین علایم زیر برای تشخیص خودشیفتگی ضروری است:
▪ فرد احساس خودبزرگبینی مبنی بر مهم بودن خود دارد. مثلا در دستاوردها و استعدادهای خود مبالغه میکند.
▪ فرد همیشه احساس موفقیت، قدرت، زیبایی و عشق به خود دارد.
▪ معتقد است فردی استثنایی و خاص است و فقط افراد (یا نهادهای) خاص میتوانند او را بفهمند یا با او نشست و برخاست داشته باشند.
▪ احساس برتری یا شایستگی دارد. یعنی انتظارهای غیرمنطقی برای مدارای خاص و مطلوب یا موافقت حتمی با توقعهای خود دارد.
▪ در روابط بینفردی استثمارگر است. یعنی برای رسیدن به اهداف خود از دیگران بهرهکشی میکند.
▪ فاقد حس همدلی است. نسبت به شناخت و همانندسازی با احساسهای دیگران تمایلی ندارد و فقط به مشکلات خود فکر میکند.
▪ همیشه معتقد است دیگران به او حسودی میکنند.
▪ رفتارهای خودخواهانه و پرنخوت نشان میدهد.
خودشیفتهها را در یک تقسیمبندی میتوان به گروههای زیر تقسیم کرد:
۱) خودشیفته نخبهگرا: این عده احساس افتخار و قدرت میکنند و تمایل دارند مقام و موفقیتهای خود را به رخ دیگران بکشند. نخبهگرا معمولا در حال ترقی است و شدیدا به ارتقای درجه خود مشغول است.
۲) خودشیفته عاشقپیشه: تمایل دارد اغواگر باشد، با این حال از صمیمیت واقعی اجتناب میکند. اینگونه افراد خیلی دوست دارند افراد ساده لوح و از لحاظ هیجانی نیازمند را وسوسه کنند و آنها را طوری به بازی بگیرند که به طور فریبندهای نشان دهند دوست دارند با آنها رابطه نزدیکی داشته باشند، با این حال تنها علاقه واقعی آنها این است که بهطور موقت از دیگران بهرهکشی کنند.
۳) خودشیفتههای غیراخلاقی: این دسته بیوجدان، فریبکار، خودپسند و استثمارگرند. حتی وقتی معلوم میشود آنها به خاطر انجام دادن رفتار غیرقانونی گناهکار هستند، نگرش بیاعتنایی دارند و به گونهای عمل میکنند که انگار قربانی را باید بهخاطر بیتوجهی به آنچه روی داده است، سرزنش کرد!
۴) خودشیفتههای جبرانی: این گروه منفیگرا و لجبازند و میخواهند احساسهای عمیق حقارتشان را خنثی کنند در نتیجه میکوشند خود را برتر و استثنایی جلوه دهند.
۵) خودشیفتههای بزرگتر: گاهی اجتماع باعث میشود که افراد بهصورت کاذب دچار اعتمادبهنفس شوند یعنی بلهقربانگوییها و تعریف و تمجید بیش از اندازه و بها دادنهای بیمورد که بهصورت ریاکارانه و چاپلوسانه است، میتواند بستری شود برای اینکه افراد تصور کنند نسبت به دیگران برتری دارند. کمکم فرد باورش میشود که من آدم مهمی هستم، من زیباترین هستم و بهترینم، در حالی که حتی شاید افرادی که این جملهها را به فرد میگویند اصلا اعتقاد واقعی به این تعریف و تمجیدها نداشته باشند. این افراد حس میکنند که برتر از دیگران هستند و تحمل انتقاد ندارند. اگر کسی از آنها انتقاد کند، ممکن است واکنشهای پرخاشگری نشان دهند یا بیاعتنایی کنند. آنها برای حرف دیگران ارزشی قایل نیستند و فقط مسایل و مشکلهای خودشان را مهم میدانند. این افراد در روابط بینفردی دچار اشکال میشوند و بهتدریج از سوی دیگران طرد میشوند.
کمکم مشکلهای بینفردی و شغلی برایشان ایجاد شده و احساس همدلیشان با دیگران از دست میرود و به مرور دچار افسردگی شده و اعتماد به نفس خود را از دست میدهند. آنها از بیرون بزرگ هستند اما از درون تو خالی هستند. همین مساله باعث میشود در بعضی موارد به سمت موادمخدر و مشروبات الکلی گرایش پیدا کنند.
یک میلیارد انسان در دنیا هستند که درباره ی خدا و پیامبر و نماز و حج و کعبه و قرآن و بسیاری از احکام دینی، با هم یک عقیده دارند، یک یاچند مورد اختلاف هم دارند. اینها بیایند همان چند اختلاف را بگیرند، با هم بجنگند، تا آن کسی که با اصل خدا و پیامبر (ص) و دین و همه چیز مخالف است، کار خودش را انجام بدهد. آیا این عاقلانه است؟ ما گفتیم یک عده از علما و متفکران دور هم بنشینند و در سطح علمی و فرهنگی، برای تقریب و نزدیک کردن ، ˈمؤسسه التقریب بین المذاهب الاسلامیّهˈ را به وجود آورند. چهار مذهب فقهی در اهل سنت هست، مذهب امامیه هست، مذهب زیدیه هست، مذاهب دیگر اسلامی هستند. اینهـا بنشینند ببینند، در مسایل علمی و دینی، چقـدر می توانند با یکدیگر همکاری و کار کنند. ما این مرکز را تشکیل دادیم. ان شاءالله برادرانی که مسوول این کار هستند و معین شده اند، آن را با قوت دنبال می کنند. این کار، کاری است که خدای متعال از آن راضی است و سرنوشت اسلام به این طور کارهاست. اگر مسلمین دست در دست هم بگذارند و با هم صمیمی باشند، ولو عقایدشان مخالف با یکدیگر باشد، اما آلت دست دشمن نشوند، دنیای اسلام سربلند خواهد شدˈ.
مقام معظم رهبری سیدعلی حسینی خامنه ای مدظله العالی
از طریق شیعیان روایت بسیاری پیرامون اصل و نسب عمر به دست ما رسیده است که مهمترین آنها را علامه مجلسی به نقل از امام صادق(ع) آورده است که:
1- صَهّاک، کنیزک تنومند حبشی برای حضرت عبدالمطلب بود و برای او شترچرانی میکرد و میل به نکاح داشت، روزی مردی به نام نُفَیْل نظرش به صهاک افتاد و عاشقش شد، و در چراگاه شتران با او زنا کرد. نتیجه این عمل نامشروع، پسری شد به نام خَطّاب.
2- وقتی خطاب به حد بلوغ رسید به خاطر تنومندی مادرش از او خوشش آمد و با او زنا کرد. از زنای این مادر و پسر، دختری متولد شد. صهاک ، از ترس اهلش آنرا در پارچهای از پشم پیچید و در میان گله چهارپایان بیابان مکه رها کرد، و هشام بن مغیره بن ولید آنرا در بیابانهای مکه یافت، و به منزلش برد و نامش را «حَنْتَمه» گذاشت و او را بزرگ کرد، روش عرب این بود که هرگاه بچه یتیمی را مییافتند تربیتش میکردند و او را بچه خود قرار میدادند.
3- وقتی حنتمه به سن بلوغ رسید ، روزی خطاب که در واقع پدر حنتمه بود حنتمه را دید و عاشق شد و او را از هشام بن مغیره خواستگاری کرد و هشام حنتمه را به عقد خطاب در آورد. حاصل ازدواج این پدر و دختر عمر بن خطاب بود.
بنا بر این خطاب، هم پدر عمر و هم پدر بزرگ عمر و هم دایی عمر بود، و حنتمه نیزهم مادر عمر و هم خواهر عمر و هم عمه عمر بوده است.
در این زمینه شعری منسوب است به امام صادق(ع)که ترجمه آن چنین است: کسی که جدش، دائیاش و پدرش میباشد، و مادرش، خواهر و عمهاش میباشد، سزاوار است که بغض وصی رسول خدا علی مرتضی را در دل ناپاکش داشته باشد و بیعتی که در روز غدیرخم با علی(ع) کرده انکارش کند.{ علامه مجلسی، بحار الانوار، تحقیق: شیخ عبدالزهرا علوی، دارالرضا، بیروت، ج31،باب24، ص 100}.
یک نکته: اعراب از تمدن بهره چندانی نداشتند اما در علم نسب شناسی بسیار خِبره بودند. و این هم به خاطر وجود نظام قبیلهای، در میان آنان بود. علی رغم این مسنله، در روایات اهل سنت، تا بحث به حَسَب ونسب عمر میرسد یا به هیچ عنوان حرفی از آن ذکر نمیکنند و یا سریع بحث را عوض کرده و به بحث دیگری رجوع میکنند. (در حالی که نسبت به سایرین دست به قلم فرسایی زده و به شرح حال وی، پدر و مادر و اجدادش میپردازند). این مسئله نشان دهنده آن است که آنها به خوبی از این امر آگاه بوده، برای حفظ آبروی خود و همکیشانشان از ذکر اصل و نسب عمر خودداری کردهاند. فقط در برخی موارد گو اینکه حساب از دستشان در رفته باشد به بعضی موارد اعتراف کردهاند:
از بخاری و غزالی (در کتابش به نام احیاء العلوم) نقل شده که: شخصی به پیامبر خدا فرمود: پدر من کیست؟ حضرت فرمود: حذافه، دیگری پرسید: پدر من چه کسی است؟ پیامبر پاسخ داد: سالم. عمر بر دو زانوی خود نشست و پس از سخنانی گفت: ای رسول خدا از معایب ما سخن مگو و از پرداختن پیرامون این مسئله از ما در گذر. متن عربی این سخن به نقل از بحار الانوار چنین است:
(نقل عن البخاری و احیاء العلوم: اسند احمد بن موسی: ان رجلا قال لنبی(ص): من آًبی؟ قال: حذافه، فسآًله آخر: من آًبی؟ قال: سالم، فبرک عمر علی رکبتیه و قال - بعد کلام-: لا تبد علینا سواتنا، واعف عنّا، رواه ابو یعلی الموصلی فی المسند عن انس).{ علامه مجلسی، بحار الانوار، تحقیق: شیخ عبدالزهرا علوی، دارالرضا، بیروت، ج31،باب24، ص 100}.
ابن ابی الحدید معتزلی نیز (بدون ذکر نام عمر بن خطاب) ذیل شرح این فراز از نهج البلاغه : «لم یسهم فیه عاهر و لا ضرب فیه فاجر…» مینویسد: این فراز از کلام امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره به برخی صحابه پیامبر دارد که در اصل و نسب آنان شبهه وجود دارد.{ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق، (افست شده توسط انتشارات اسماعیلیان)ج11، ص67-68}. وی در ادامه به روایتی جعلی از امام صادق اشاره میکند که در آن مردم را از مذمت خلیفه به خاطر اصل و نسبش و همچنین کاری که نفیل با صهاک کرد بر حذر میدارد که خود نشانگر این مطلب است که: اولا قطعا خبری بوده که امام میفرمایند آن را برای دیگران بازگو نکنید. ثانیا: یاد آور این واقعیت است که: «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها».
همچنین علی بن یونس عاملی (درگذشته به سال 877ق) در کتابش به نام الصراط المستقیم مینویسد: عمر بن خطاب میگفت: نسب خود را - از ابتدا تا زمانی که به شما میرسد- بشناسید و آن را بیاموزید. اما هیچ کس حق ندارد در مورد نسب من از پدرم خطاب بالاتر رود.{ علی بن یونس عاملی، الصراط المستقیم ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، ج3، ص28}.
چشم پدر به راه بود، ای پسر بيا
تا جان نرفته از تن او، زودتر بيا
از پشت ابر، ای قمر فاطمي درآي
تا شب به در رَوَد، چو فروغ سحر بيا
هم صاحب الزمانی و هم صاحبِ عزا
بهر نماز بر تن پاک پدر بيا
افتاد جام آب، ز بس دست لرزه داشت
در پيکرش نمانده توانی دگر بيا
در احتضار باشد و چشم انتظارِ تست
باز است اين دو پنجره بر ره، ز در بيا
بس اشکِ مردم از پیِ تشييع آمده
خاکی نمانده، شيعه چه ريزد به سر؟ بيا
صاحب عزا به ختم، حضورش مسلم است
مردم تمام منتظِر؛ ای منتظَر بيا
پاره جگر شدهاست و جگرپاره جز تو نيست
ای پارۀ جگر! برِ پاره جگر بيا
اگر بخواهیم مفهوم بسیج و بسیجی را در ادبیات انقلاب اسلامی جستجو كنیم، چاره ای جز بیان مراد حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) از بسیج و بسیجی نداریم. در اندیشه امام خمینی (رحمه الله علیه) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست كه فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شكل گرفته باشد، بلكه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد كه انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست.
بسیج در صورتی می تواند نهادی جامع و شامل جهات متعدد و پایدار شناخته شود كه نیازهای دایمی و باورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممكن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا نظامی باشند.
به فرموده امام(ره) « بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است كه شكوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهیدان گمنامی است كه پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاك اسلامی است كه تربیت یافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بی نشانی گرفته اند
چه زیبا معرفی شده اند بسیجیان در کلام امام ومقتدایمان حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) که فرمودند:
ـ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است. شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه کردید. نیروهای نظامی و بسیجی ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانهای که هیچ خدشهای در آن راه ندارد, محسوب میشوند.
وحال دوباره مجالی است برای سپاس وقدردانی از این دلاوران و این حماسه آفرینان عرصه ظهور که همیشه با حضور گرمشان تقویت کننده بنیان ایران اسلامی بوده اند.
پاییدار وسربلند باشید ای بسیجیان
هفته بسیج بر همه طلاب بسیجی گرامی باد
به امید ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
آیا ما بدبین هستیم؟بدبینی مگر به کسی آسیبی میرساند یا خیر؟این حداقل هایست که ما در گیر آن هستیم .در اینجا به برسی این موضو ع می پردازیم
پاسخ اجمالی
بدبینی یک حالت درونی و از صفات بسیار بدی است که از زوایای متعدد قابل بحث است؛ زیرا آثار منفی فردی و اجتماعی، روحی و جسمی، اخروی و دنیوی زیادی دارد. در منابع اسلامی ضمن بیان آثار و علل بدبینی، راه هایی برای درمان آن ذکر شده است.
پاسخ تفصیلی
بدبینی و بدگمانی که در منابع اسلامی از آن به سوء ظن تعبیر شده یک حالت درونی است که موجب عدم اعتماد شخص به دیگران و اطرافیانش می شود، از این رو نسبت به حوادث، وقایع، افراد و کارهای آنان با دید منفی نگریسته و آنها را به صورت نادرست تفسیر می کند. بدبینی “سوء ظن” یکی از گناهانی است که در مقابل آن خوش بینی (حسن ظن) می باشد که از صفات خوب است.
در یک تقسیم بندی سوء ظن را نسبت به متعلق آن به چهار قسم می توان تقسیم نمود:
1. سوء ظن به خدا
2- سوء ظن به خود
3- سوء ظن به دشمنان
4- سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و…
1. سوء ظن به خدا: سوء ظن به خدا یعنى بدگمانی نسبت به خداوند در مورد موجودات و انسان ها؛ نظیر ناامیدى از رحمت خداوند که این کار امری ناپسند و حرام است. خدای متعال در قرآن می فرماید: «لا تیأسوا من روح الله انه لاییأس من روح الله الّا القوم الکافرون».[1] چنین سوء ظنی کاملاً بی جا بوده و از گناهان بزرگ است؛ مؤمن با آن سعه رحمت و مغفرت الاهی نباید مأیوس از رحمت و مغفرت و عفو الاهى باشد و لو با گناه جن و انس باشد.[2]
کارهایی؛ نظیر گناه زیاد، جهل و عدم شناخت خداوند، بخل و … موجب می شود تا انسان به خداوند بدگمان شود. در روایتی آمده است که بخل موجب سوء ظن به خداوند مىگردد.[3]
با آشنایی و شناخت از اموری که موجب سوء ظن به خداوند می شوند، باید با برطرف نمودن آن اسباب، موجبات خوش بینی را فراهم نمود. امام رضا (ع) فرمود: به خداوند حسن ظن پیدا کنید؛ زیرا خداوند مىفرماید: من به حسن ظن توجه دارم، اگر او خیر در نظر بگیرد به خیر خواهد رسید و اگر سوء ظن داشته باشد باز هم به آن خواهد رسید.[4]
2. سوء ظن به خود: خوش بینی زیاد و بی مورد به خود، موجب تنزل و رکود و موجب بی مهری دیگران نسبت به ما خواهد شد، امام رضا (ع) فرمود: “ر کس از نفس خود راضی باشد افراد ناراضی از او زیاد خواهند شد".[5] هم چنان که سوءظن به خویشتن در صورت عدم افراط موجب تکامل آدمى است، امام على (ع) مىفرماید: “یکی از صفات متقین سوء ظن داشتن به خود است".[6]
3. سوء ظن به دشمن: چنین سوء ظنی یکی از امور پسندیده و ممدوح است و باعث می شود تا انسان لحظه ای از مکر و حیله دشمنان غافل نماند. چه بسا ممکن است دشمن از در دوستی وارد شود و ظاهری خیر خواهانه و صلح به خود بگیرد و دست دوستی دراز کند، اما در صدد مکر و ضربه زدن باشد. براین اساس نباید به سخنان و حرکات او خوش بین بود. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرماید: “مراقب باش، مراقب باش، از دشمن خود پس از آشتی کردن؛ زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند پس دور اندیش باش و حسن ظن خود را متهم کن".[7]
4. سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و …: اما سوء ظن به نزدیکان، دوستان ، مؤمنان و… که ظاهراً سؤال شما نیز ناظر به این مسئله است، از منابع و متون اسلامی به دست می آید که چنین چیزی به جامعه و محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، وابستگی زیادی دارد.
الف. اگر در محیطی زندگی می کنیم که اکثر مردم آن اهل گناه و معصیت هستند و در آن جامعه عدالت جایش را به بی عدالتی و ستم داده و هر کس تنها به فکر دنیای خود است، بدیهی است که در چنین جامعه ای اصل بر عدم اعتماد و بدگمانی است؛ از این رو است که می بینیم امام هادی (ع) می فرماید: “ر گاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب شد نباید به کسی گمان نیک برد، مگر این که خوبی او بر تو معلوم شود".[8]
ب. اما اگر در یک جامعه ای زندگی می کنیم که اساس آن بر عدالت استوار است و انسان های مؤمنی در آن زندگی می کنند، در چنین جامعه ای باید خوش گمان بود و از بدگمانی دوری جست؛ چون در جامعه ای که بر اساس اعتماد بنا شده باید اعتماد نمود. خداوند در این زمینه می فرمایند: “ای اهل ایمان از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که ظن و برخی پندارها معصیت است…".[9] امام هادی (ع) می فرماید: “ر گاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب شد، حرام است به کسی گمان بد ببری، مگر این که بدی او بر تو معلوم شود".[10] از نظر اسلام آبروی شخص مسلمان دارای احترام و ارزش خاصی است و خداوند برای حفظ و آبروی مسلمان، سوء ظن را نهی نموده است. مفسران گفته اند که مراد اجتناب از ظن که در قرآن آمده است، بدگمانی نسبت به مسلمان است.[11] بنابر این شخص مسلمان باید اعمال دیگران را حمل بر درستی و صحت نماید، هرچند در ظاهر نادرست به نظر رسد و حملش بر کارهای درست دشوار باشد.
در روایتی پیامبر (ص) می فرمایند: “برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجو
و من؏ـــشقنے؏شقتـــه اللهُّمِ ؏جِّل لِوَلیـڪَ الفَرَج, [۱۳.۱۱.۱۷ ۲۲:۵۰]
ی و اگر نیافتی عذری بتراش".[12]
اما سؤال های دیگری که پیرامون بد بینی مطرح شده است به همان ترتیب به پاسخ اجمالی آنها می پردازیم.
علت بدبینی چیست؟
برای بدبینی علت های مختلفی بیان شده است از جمله:
1. آلودگی درون و بیرون: افرادی که خود آلوده اند دیگران را مانند خود می بینند.
2. همنشینی با بدان: وقتی که انسان با افراد فاسد نشست و برخاست داشت طبیعی است که نسبت به همه افراد بدبین شود؛ چون تصور می کند معاشران او نمونه هایی از مردم اند. در حدیثی امام علی (ع) می فرماید: “منشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود".[13]
3. زندگی در محیط های فاسد.
4. عقده حقارت. کسی که گرفتار خود کم بینی است و یا از سوی دیگران مورد تحقیر واقع گشته است، چنین شخصی سعی می کند دیگران را هم در محیط فکر خود حقیر و پست و آلوده و گنه کار حساب کند تا از عقده خود بکاهد و آرامش کاذبی به خود بدهد.
بعضی از راه های درمان بدبینی
1. تقویت عقل و خرد: بدبینی از آثار کمبود عقل و خرد است که هر چیزی را نادیده قبول می کند. امام علی (ع) می فرمایند گمان درست از ویژگی های خردمند است.[1]
2. دوری از تکبر و غرور
3. حمل بر صحت کردن: انسان بدبین باید اصل را بر کرامت انسان ها بگذارد.
آیا بدبینی همان سوء ظن است؟
بدبینی ترجمه فارسی سوء ظن است و فرقی بین آنها نیست.
نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟
قرآن به این مسئله اشاره نموده و آن را از گناهان به حساب آورده است. قرآن می فرماید: “اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید؛ چرا که بعضى از گمان ها گناه است".[14]
اگر بدگمانی درمان شد برای این که دو باره به آن مبتلا نگردیم چه کار لازم است انجام دهیم؟
پس از دوری از این خصلت بد طبعا همان اموری را که موجب ریشه کن شدن این حالت شده، باید تثبیت و تقویت نمود تا منجر به برگشت دوباره آن نشود.
آیا شخص بدبین به همه افراد بدبین است؟ یا به افراد خاصی؟
برای این مورد یک قاعده و قانون کلی وجود ندارد؛ زیرا این بستگی به افراد بدبین، مقدار و درجه بدبینی و ریشه آن دارد. بعضی وقت ها انسان به خاطر برخی از امور مثل دشمنی به فرد خاص، حسادت به او و … به همان شخص بدبین است و نسبت به دیگران این حالت را ندارد و گاهی نیز نزدیک بودن به فردی باعث بدبینی او می شود که بر خلاف میلش عمل کنند او بدبین می شود. از کسی انتظار احسان دارد به او احسان نمی کند این کار را حمل بر بخل یا غرض می کند. اما گاهی نیز این صفت بد در کسی ریشه دوانده و جزء ذاتش شده، چنین شخصی به همه مردم، حتی همسر، فرزند، رفیق و … بدبین است. امام صادق (ع) می فرماید: “بیش از دو سوم مردم به این گناه مبتلا هستند".[15]
آیا بدبینی عقاب دارد؟
تصورات و خطورات ذهنی انسان گناه محسوب نمی شود، اما آنچه که از آن نهی شده است این است که انسان نسبت به کسی گمان بد کند و فکرش به آن اعتماد کند و قلبش به آن مایل شود و طبعاً در عمل ظاهر گردد.[16] بنابراین سوء ظن دارای سه مرحله است. 1. قلبی، 2. زبانی، 3. عملی. آنچه از آن در قلب خطور می کند، مشمول تکلیف نیست؛ چون از اختیار خارج است، ولی آنچه از آن نهی شده است مربوط به زبان و عمل است.[17]
این گناه ممکن است برای تمام افراد بشر در تمام مراحل سنی پیش بیاید. توضیح این که مراد از “اجتناب از ظن” (که در سوره حجرات از آن نهی شده) اجتناب از خود ظن و گمان نیست؛ چون ظن، خود نوعى ادراک نفسانى است، و در دل باز است، ناگهان ظنى در آن وارد مىشود و آدمى نمىتواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیرى کند، پس نهى کردن از خود ظن صحیح نیست. مگر آن که از پارهاى مقدمات اختیارى آن نهى کند. پس منظور آیه شریفه نهى از پذیرفتن ظن بد است، مىخواهد بفرماید: اگر در باره کسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر نده. بنابراین، پس این که فرمود بعضى از ظنها گناه است، باز خود ظن را نمىگوید؛ (چون ظن به تنهایى چه خوبش و چه بدش گناه نیست، براى این که گفتیم اختیارى نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضى موارد گناه است؛ مثل این که نزد تو از کسى بدگویى کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوى و این سوء ظن را بپذیرى، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنى، و یا همان نسبت را که شنیدهاى به او بدهى و یا اثر عملى دیگرى بر گمانت بار کنى که همه اینها آثارى است بد و گناه و حرام.[18] و چنین شخص مستحق عذاب اخروی است.
آثار بدبینی:
بدبینی و سوء ظن آثاری دارد که برخی از آنها عبارت اند از:
1. زوال امنیت: شخص بدبین به حریم شخصیت مسلمانان تجاوز می کند.
2. کنجکاوی در امور دیگران: شخص بدبین برای پیدا کردن شاهدهایی بر بدگمانی خود با تجسس از مسلمانان سلب آزادی می کند.
3. ابتلا به غیبت برادران مؤمن:[19] چون نسبت به کسى سوء ظن پیدا کرده است، غیبت را تجویز مىکند.[20]
4. ا
و من؏ـــشقنے؏شقتـــه اللهُّمِ ؏جِّل لِوَلیـڪَ الفَرَج, [۱۳.۱۱.۱۷ ۲۲:۵۰]
ز بین رفتن عبادات: حضرت علی (ع) می فرماید: بپرهیز از آن که گمان را بدگردانی؛ زیرا به راستی بدگمانی عبادت را از بین می برد و گناه را بزرگ می کند".[21]
5. از دست دادن دوستان و تنهایی و انزوا: امام علی (ع) می فرماید: “ر که بدگمانی بر او چیره شود جای آشتی با هیچ دوستی را باقی نمی گذارد".[22]
6. موجب ترس و بخل و حرص می شود: پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: “اى على ترس و بخل و حرص غرائزى هستند که از سوء ظن تولد پیدا مىکنند".[23]
اما در مورد نظر روان شناسان نسبت به بدبینان به کتاب هایی که در این زمینه از جانب آنان نوشته شده مراجعه نمایید.
[1] میزان الحکم/ج7/ص3392.
[1] یوسف ، 87.
[2] طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 416 و 417، ناشر انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378 ش.
[3] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج 1، ص 550، ناشر انتشارات عطارد، تهران، چاپ اول ، 1378 ش .
[4] همان، ج 2، ص 65.
[5]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 69، ص 317، «من رضى عن نفسه کثر الساخطون علیه».
[6] نهج البلاغه، خ 193، «فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون اذا زکى احدهم خاف مما یقال له».
[7]نهج البلاغه، نامه 53.
[8] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.
[9]حجرات،12، “یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن إثم".
[10]میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.
[11]به تفاسیر قرآن در ذیل آیه 12 سوره حجرات مراجعه نمایید.
[12]میزان الحکمة، ج 12، عن رسول الله (ص) قال: “اطلب لاخیک عذرا فانلم تجد له عذرا فالتمس له عذرا".
[13]بحارالانوار، ج 71، ص 197،مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق. الامام علی (ع) قال: “مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار".
[14]حجرات، 12.
[15]کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 412، چاپ چهارم دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش. قال صادق (ع): یا اسحاق کم تری اهل هذا الآیة، “ان عطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون"، قال ثم قال هم اکثر من ثلثی الناس.
[16]فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 5، ص 268.
[17]طبرسی، فضل بن الحسن، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن ، ج 23، ص 218 و 219، ناشر انتشارات فراهانى، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[18] ترجمه المیزان، ج 18، ص 483.
[19] دستغیب ،سید عبدالحسین، قلب سلیم، ج2، ص 183و 184و 185.
[20] مصطفوى، حسن، ترجمه مصطفوى، متن، ص 207، ناشر انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[21]شرح غرر الحکم، ج 2، ص 308، الامام علی (ع) قال: “ایاک ان تبسی الظن فان سوء الظن تفسد العباده و یعظم الوزر".
[22]شرح غرر الحکم، ج 5، ص 406، الامام علی (ع) قال: “من غلب علیه سوء الظن لم یترک بینه و بین خلیل صلحا".
[23] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج 2، ص 73.
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم آیت الله العظمی آقای مرعشی نجفی میفرمودند: در زمان سابق که قم این قدر بزرگ نبود و وسیله نقلیه نداشت، یک شب مرا به مجلس عقدی دعوت کردند.
پس از انجام مراسم عقد که در محله جوب شور بود، تنها به سوی منزل میآمدم در حالی که کوچهها پر از برف و خلوت بود.
ناگاه سر کوچه مردی که مست بود راه را بر من بست و گفت: سید باید یک روضه در این مکان برایم بخوانی!
گفتم: روضه را باید روی صندلی خواند اینجا که صندلی نیست.
یک مرتبه خم شد و گفت: این هم صندلی، بنشین روضه را بخوان و بهانه نیاور!
من ناچار روی پشت او نشسته روضهای خواندم.
سپس گفت: من باید تو را به منزل برسانم، همراه من تا درب منزل آمد آن وقت مرا شناخت.
پس از آن رفته بود بین خود و خدا توبه کرده و از آن کارهای نامشروع دست کشیده و یک عمر مؤمن و متعبد و متقی شد.
دائماً در صف اول نماز جماعت حاضر میشد و این از برکت سفینه نجات حضرت سیدالشهدا و وجود محبت اهل بیت (ع) در دل است.
ای کاش جهان پرتو نورت میشد
میآمدی و محو حضورت میشد
این لشکرِ اربعینِ ارباب حسین
ای کاش که لشکر ظهورت میشد…
روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (ع) یعنی کارواناسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که جابر بن عبدالله بنحرام انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین (ع) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آنحضرت را زیارت کرد.
در روز اربعین زیارت امام حسین (ع) مستحب است واین زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع) روایت شده که فرمود: علامات مؤمن پنج تاست: خواندن 51 رکعت نماز در شبانهروز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست، برآمدن پیشانی از سجده، و بلند خواندن بسم الله الرحمنالرحیم در نماز.
شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه السلام آورده است: السلام علی ولی الله و حبیبه، السلام علی خلیل الله ونجیبه، السلام علی صفی الله و ابن صفیه…
این مطلبی است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرنپنجم در باره اربعین آورده است. طبعا بر اساس اعتباری که روز اربعین در میان شیعیان داشته است، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین میخواندهاند و اگر میتوانستهاند مانند جابر بر مزار امام حسین (ع) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.
اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز (اربعین)به دو اعتبارنگریسته شده است.
نخست :اربعین است که روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم:اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است، اشاره به روز اربعینکرده و نوشته است: اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. همچنین اربعین روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین (ع) وارد کربلا شد.
کهنترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بنالحسین (ع) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال64 هجری است، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا (ص) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین، هنگامی است که روز بالا آمده است.
در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده، آمده: در بیستماین ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهةالزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد طباطبائی، ص916) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است این مطلب آمده است. برخی استظهار کردهاند که عبارت شیخ مفید و شیخطوسی، بر آن است که روز اربعین، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان، ص 154) به هرروی، زیارت اربعین از زیارتهای مورد وثوق امام حسین (ع) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است
السلام علیک یاغریب یا مظلوم یا شهید یا ابن رسول الله صلوات الله علیکم
گفت : یادمان باشد: اول نماز حسین، بعد عزای حسین. اول شعور حسینی، بعد شور حسینی. محرم وصفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن. بساطش آموزه است نه موزه. تمرین خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن…!!! السلام علیک یا ابا عبدالله گفتم: درعجبم - چگونه تصور کردید نمازحسین (علیه السلام) را منهای عزای حسین (علیه السلام) ؟ اگر عزادار حسین (علیه السلام) نباشی نمازت قبول نیست!! چه بسیار سنی که نمازباطل میخواند!! عزادار فرزند رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) نباشی و دستور او را به نماز اجرا کنی؟؟ - چگونه بین شور درعزای حسین(علیه السلام) و شعور حسینی جدایی انداختی و یکی را اول و دیگری را دوم قراردادی؟؟ اگردر سینه ات شور وحرارت حسین (علیه السلام) نباشد، که هرگز خاموش نمی شود،ایمان نداری و شعور دینی دراین قلب راه ندارد بلکه هرچه علم بیشترباشد سیاهی و قساوت چنین قلبی بیشتراست.!! - اگر بر عزای شهادتِ میزانِ حق و باطل ننالی ، به چه چیز خود می بالی وبا چه چیز می خواهی ببالی؟ - اگر از دانشگاه عاشورا درس نگیری دنبال کدام آموزه خواهی رفت وآموزه چه کتابی تورا به کمال خواهد رساند؟ - اگرچشمت اشک ریختن وگریستن بر مصایب مظهر حق و خوبی و جلوه خدا در زمین را نیاموخته باشد ، نگریستن به چه چیز برایت سعادت می آفریند؟
مدرسه علمیه نرجس خاتون در تاریخ 13/8/96ازساعت 11تا 12.30 برای طلاب این مجموعه کارگاه عفاف و حجاب جهت تفسیر و تبیین حجاب برگزارکرد .این کارگاه با حضورسرکارخانم یزدانپرست کارشناس سطح 3 حوزه علمیه برگزارشد.ایشان درابتدا ازنظرعلمی به رابطه حواس وانعکاس آن در مغز پرداختندو در طی بیانات خود فرمودند: مغزدارای سه بخش میباشد احساسات وهیجانات( آمیگدال) و حافظه ( هیپو کمیپ) و تصمیم گیری و قضاوت ( پرپیتال ) که تفاوت عملکرد این سه مرکز در زن و مرد متفاوت می باشد. احساسات خانم از طریق شنیدار و آقا از طریق دیدار تحریک می شود ، زاویه دید آقا و خانم کاملا متفاوت است مرکز هیجانات خانم و آقا وقتی روشن می شود اگر ارضاء نشوند دچار استرس شده ودر نهایت منجر به خشم وخشونت میشود.ایشان این مباحث را با توجه آیه 30و31 سوره نور مورد بررسی قرار دادند که خطاب به مردان «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضوا مِنْ أَبْصرِهِمْ وَ یحْفَظوا فُرُوجَهُم …..»نازل شده و به مردان سفارش به نگه داشتن چشم برای حفاظت از فروج و خطاب به زنان«وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضضنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَ یحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ …. »و به زنان سفارش شده که چشم هایشان را نگاه دارند تامحافظت از فروج نمایند و زینت نکنند .
ایشان متذکربه چند روایت در مورد عط و مراوده زن و مرد شدند و اینکه مادران حتما حریم خصوصی خود را به کودکانشان بیاموزند و محرک های بیرونی را کنترل و بازیهای مناسب برایشان در نظر بگیرند تا در ورطه بلوغ زودرس نیفتند در نهایت این
کارگاه با پرسش و پاسخ پایان پذیرفت
1 - اگر هر کس به سوره اعراف ٣١(کلو و اشربوا و لا تسرفوا ) توجه میکرد ، دیگر هرکس به اندازه نیازش غذا میخورد و پر خوری نمیکرد و این همه غذای اضافی دور ریخته نمیشد و شاید هم دیگر گرسنه ای باقی نمی ماند!
2 - اگر هرکس به سوره ملك ايه ١٥ (وامشوا فی مناکبها و کلو من رزقه) توجه میکرد ، راه رفتن را در برنامه روزانه خود پیش میگرفت.
3 - اگر هر کسی به سوره بقره آیه ٨٣ (و قولوا لناس حسنا) توجه میکرد ، دیگر عصبانی نمیشد و دیگر دعوا و بدگویی از جامعه رخت بر می بست.
4 - اگر هر کس به سوره اسرا ايه۳۷ ( ولا تمش فی الارض مرحا ) توجه میکرد ، دیگر کسی برای جلب توجه دیگران و فخر فروشی و خودنمایی با غرور راه نمی رفت .
5 - اگر هر کسی به سوره ال عمران ايه ٧٣ (و لا تومنوا الا لمن تبع دینکم) توجه میکرد ، دیگر در مقابل اروپا و آمریکا و کافران احساس ضعف نمیکردیم و تقلید کورکورانه از لباس و فرهنگشان نمی کردیم.
6 - اگر هر کس به سوره نور آیه٣٧ ( رجال لا تلهیهم تجاره و ولا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاه و…) عمل میکرد ، دیگر هنگام اذان بازارها از مردم خالی میشد و همه به صف نماز می ایستادن ، و صفا و صمیمیت و دوستی و معنویت فرا گیر میشد و فرمان خدا اطاعت میشد و فحشا و منکر از بین میرفت و خداوند برکاتش را بر ما نازل میکرد
7 - اگر هر کسی به سوره نور آیه ٣١ ( و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن ) عمل میکرد ، دیگر زنی برای غیر شوهرش آرایش نمیکرد و مردی برای غیر زنش و خیلی از زندگیها آرام بود و جوانها دنبال شهوترانی نبودند.
8 - اگر هر کسی به سوره لقمان آیه ١٩ ( و اغضض من ابصارهم ) عمل میکرد ، دیگر کسی به نامحرم نگاه نمیکرد و تیر زهر آگین شیطان به قلبش وارد نمیشد و این همه فساد جنسی رایج نمیشد.
9 - اگر هر دختر و پسر جوانی به سوره نور ايه ٣٣ ( ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله ) عمل میکرد ، دیگر به بهانه نداشتن موقعیت ازدواج ، گناه نمیکردند و صبر میکردند تا خدا از فضلش به آنها همسری بدهد و زمینه ازدواجش فراهم شود.
10- اگر هر کسی به سوره نور ايه ١٩ (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین ءامنوا لهم عذاب الیم ) توجه میکرد ، دیگر کسی دوستش را به گناه دعوت نمیکرد و برای هم فیلم و عکس نامشروع نمی فرستادن تا علاوه بر خودشان دیگران را به دنبال فحشا ببرند.
11 - پس با توجه به سوره اعراف ١٩٩ ( و امر بالمعروف ) عمل بکنیم.
مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است كه:
وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت.
مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرٍة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.
روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.
چند بار خواستم بگویم پدرجان! این كتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چیزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.
در میان یاران پیامبر اکرم صل الله علیه وآله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه به او نمیداد ـ
?روزها در مسجد وبازاروهمراه با مسلمانان بودولی شبها برای دزدی به خانه های مردم دستبرد میزد !
♦️?روزی از روزها خانه ای را روز روشن در نظر گرفت و چون وچون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت از دیوار آن خانه بالا رفت !
?از روی دیوار به درون خانه نگریست !خانه ای بود پر از اساس وزن جوانی که تنها در آن خانه به سر میبرد!
شوهر آن زن مرده بود وزن هیچ کس را جز خدا نداشت! وتنها بود! وقسمتی از شب را به نامز شب وعبادت میگذراند!
?دزد جوان با دیدن جمال آن زن به هوس گناه افتاد!باخود گفت امشب شبه !مراد وبهره است!
??ناگهان جرقّه ای اللهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت!
باخود گفت :گیرم که مال زن را دزدیدم ودامن عفتش را لکه دار کردم !! پس از مدتی میمیرم و در پیشگاه خداوند حاضر میشوم جواب صاحب روز جزا را چه بدهم?!
??پس جوان از عمل خود پشیمان شد و از دیوار به زیر آمد و خجالت زده پایین آمد و به سوی منزلش روانه شد!
صبح روز بعد به مسجد آمد وبه جمع یاران رسول خدا پیوست!
?در این هنگام به پیامبر عرض کردند :زنی جوان با شما کار دارد!
وی به مسجد در آمد و گفت: من زنی هستم دارای ثروت و وخانه!کسی را ندارم شب گذشته شبحی را روی دیوار خانه ام دیدم ! احتمال دادم دزد باشد خیلی ترسیدم و تا صبح نخوابیدم!
از شما تقاضا دارم مرا شوهر دهید!
چیزی نمیخواهم زیرا همه چیز دارم !
?? در موقع پیامبر ص نظری به جمع انداخت و در آن جمع نظر محبت آمیزی به آن جوان دزد انداخت!
واورا نزد خویش فراخواند!
?حضرت فرمود “ازدواج کرده ای?
جوان گفت : “نه”
?حضرت فرمودند با این زن ازدواج میکنی!
گفت: اختیار باشماست ?
سپس پیامبر اکرم ان زن را برای او عقد کرد وسپس فرمود : همراه همسرت به خانه برو!
⚪️جوان به خانه امد و بری شکرگذاری سخت مشغول عبادت شد!
♦️زن که شگفت زده شده بود! مگر میشود داماد این همه عبادت کند! ? جوان پاسخ داد ;
?ای همسر باوفا عبادت من سببی دارد!
?✨من همان دزدی هستم که دیشب به خانه ات آمدم ‘ ولی برای رضای خدا از مال تو و تجاوز به حریم عفت تو خود داری کردم!
وخداوند متعال تو را واین اساس را از راه حلال به من اعطا کرد!
??آیا نباید سخت مشغول شکر گذاری باشم!
?✨همسر لبخندی زد و گفت : آری بالاترین شکر گذاری نماز است!
?عرفان اسلامی ج ۸ ص ۲۵
دخترم! بگذار لبهاي چوب خوردهام امشب ميهمان بوسهاي باشد از پيشاني سنگ خوردهات؛ از گيسوي پريشان چنگ خوردهات؛ از شانههاي معصوم تازيانه ديدهات؛ از صورت رنگ پريده سيلي خوردهات. دختركم! نخواب! بگذار بابا بخوابد.
بعد از اسيري خاندان اهلبيت (عليهمالسلام) و سفر آنها به شام و كوفه، حضرت رقيه (ع) بعد از تحمل سختيهاي اسيري در شبي جانسوز در شام به شهادت رسيد.
* رقيه كه بود
اصل وجود دختري چهار ساله براي امام حسين (عليه السلام) در منابع شيعي آمده است، اما در بعضي منابع در اين باره اختلاف وجود دارد.
در كتاب كامل بهايي نوشته علاءالدين طبري (قرن ششم هجري) قصه دختري چهار ساله كه در ماجراي اسارت در خرابه شام در كنار سر بريده پدر به شهادت رسيده، آمده است، اما در مورد نام او كه آيا رقيه بوده يا فاطمه صغري و … اختلاف است.
همچنين سيد بن طاووس در كتاب «لهوف» خود مينويسد: «شب عاشورا كه حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) اشعاري در بيوفايي دنيا ميخواند، حضرت زينب (س) سخنان ايشان را شنيد و گريست. امام (عليه السلام) او را به صبر دعوت كرد و فرمود: «خواهرم ام كلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي كه من كشته شدم، براي من گريبان چاك نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد و خويشتندار باشيد.»
* مادر حضرت رقيه
براساس نوشتههاي بعضي كتابهاي تاريخي، نام مادر حضرت رقيه (عليها سلام)، امّ اسحاق است كه پيشتر همسر امام حسن مجتبي (عليه السلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليه السلام) به عقد امام حسين (عليه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضيلت اسلام به شمار ميآيد. بنا به گفته شيخ مفيد در كتاب الارشاد، كنيه ايشان بنت طلحه است.
نام مادر حضرت رقيه (عليها سلام) در بعضي كتابها، ام جعفر قضاعيّه آمده است، ولي دليل محكمي در اين باره در دست نيست. هم چنين نويسنده معالي السبطين، مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر يزدگرد سوم پادشاه ايراني معرفي ميكند كه در حمله مسلمانان به ايران اسير شده بود. وي به ازدواج امام حسين (عليه السلام) درآمد و مادر گرامي حضرت امام سجاد (عليه السلام) نيز به شمار ميآيد.
البته لازم به ذكر است كه اين مطلب از نظر تاريخنويسان معاصر پذيرفته نشده است؛ زيرا در منابع تاريخي آمده است كه ايشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنيا رفته و تاريخ درگذشت او را 23 سال پيش از واقعه كربلا، يعني در سال 37 هـ .ق دانستهاند. از اين جهت امكان ندارد، او مادر كودكي باشد كه در فاصله سه يا چهار سال پيش از حادثه كربلا به دنيا آمده باشد. اين مسأله تنها در يك صورت قابل حل است كه بگوييم شاه زنان كسي غير از شهربانو مادر امام سجاد (عليه السلام) است.
* نامگذاري حضرت رقيه (ع)
رقيه از «رقي» به معني بالا رفتن و ترقي گرفته شده است. گويا اين اسم لقب حضرت بوده و نام اصلي ايشان فاطمه بوده است؛ زيرا نام رقيه در شمار دختران امام حسين (ع) كمتر به چشم ميخورد و به اذعان برخي منابع، احتمال اينكه ايشان همان فاطمه بنت الحسين (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضي از فرزندان امام حسين (ع) دو اسم داشته اند و امكان تشابه اسمي نيز در فرزندان ايشان وجود دارد.
گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلي بر اثبات اين مدعا وجود دارد. چنانچه در كتب تاريخي آمده است: «در ميان كودكان امام حسين (ع) دختر كوچكي به نام فاطمه بود و چون امام حسين (ع) مادر بزرگوارشان را بسيار دوست ميداشتند، هر فرزند دختري كه خدا به ايشان ميداد، نامش را فاطمه ميگذاشت. همان گونه كه هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علي (ع) وي را علي ميناميد.»
* اسيري حضرت رقيه
حضرت رقيه در واقعه عاشورا حدود سه يا چهار سال سن داشت كه بعد از شهادت امام حسين(ع) و يارانش در عصر عاشورا به همراه ديگر زنان بنيهاشم توسط سپاه يزيد به اسيري رفت.
اما داستان شهادت حضرت رقيه (ع). از درون خرابههاي شام، صداي كودكي به گوش ميرسيد. همه آنهايي كه در ميان اسرا بودند، خوب ميدانستند كه اين صداي رقيه، دختر كوچك امام حسين (ع) است. او حالا از خواب بيدار شده بود و سراغ پدرش را ميگرفت. انگار كه خواب پدرش را ديده بود. يزيد دستور داد سر امام حسين (ع) را به دختر كوچك نشان دهند و او را ساكت كنند، اما وقتي حضرت رقيه (ع) و امام حسين ع باز هم به هم رسيدند، اتفاق جانسوزي افتاد.
* اين بار، پدر در سوگ رقيه نشست
چقدر بيتابي دخترم! اين همه دلشكستگي چرا؟ مگر دستهاي كوچكت در امتداد نيايش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نكرد؟ اينك آمدهام در ضيافت شبانهات و در آرامش خرابهات. كوچك دلشكستهام! پيشتر نيز با تو بودم و ميديدمت. شعله بر دامان و سوختهتر از خيمه آه ميكشيدي و در آميزه خار و تاول، آبله و اشك، صحراي گردان را به اميد سر پناهي ميسپردي.
مهربان دلشكستهام! صبور صميمي! مسافر غريب و كوچك من!
مگر نگفتي كه بابا كه آمد، آرام ميگيرم. اين همه ناآرامي چرا؟ مگر نگفتي بابا كه آمد سر بر دامانش ميگذارم و ميخوابم؟ نه …، نه دختركم نخواب! ميدانم اگر بخوابي، ديگر عمه نميخوابد.
ميدانم خواب تو، خواب همه را آشفته ميكند.
نه … نخواب دخترم!
دخترم! بگذار لبهاي چوب خوردهام امشب ميهمان بوسهاي باشد از پيشاني سنگ خوردهات؛ از گيسوي پريشان چنگ خوردهات؛ از شانههاي معصوم تازيانه ديدهات؛ از صورت رنگ پريده سيلي خوردهات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم.
نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد.
و چنين شد كه رقيه (س)، هنگامي كه سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.
منابع:
بهايي علاءالدين طبري
لهوف سيد بن طاووس
چهل روز عاشقانه، محمدرضا سنگري
?ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟!
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ!
?ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ…
?ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛
ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ،
ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ…
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ
ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ…
ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ…
?ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ…
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ،❕
ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ❕
… ﻣﻦ❕
… ﻣﻦ؛❕
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ!
?ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد…
?در زمان خلافت عمر، جوانی به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد و ناله سر میداد که:
خدایا بین من و مادرم حکم کن.
عمر از او پرسید:
مگر مادرت چه کرده است⁉️
چرا درباره او شکایت میکنی⁉️
?جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده..
اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص میدهم، مرا طرد کرده و میگوید تو فرزند من نیستی!
حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم.
?عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت احضارش چیست، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.
عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.
جوان گفته های خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است.
?عمر به زن گفت:
شما در جواب چه میگویید؟
?زن پاسخ داد: خدا را شاهد میگیرم و به پیغمبر سوگند یاد میکنم که این پسر را نمیشناسم. او با چنین ادعایی می خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بی آبرو سازد.
من زنی از خاندان قریشم و تابحال شوهر نکردهام و هنوز هم باکره ام.
در چنین حالتی چگونه ممکن او فرزند من باشد؟!
?عمر پرسید: آیا شاهد داری؟
زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.
آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ میگوید و نیز گواهی دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است.
?عمر دستور داد که پسر را زندانی کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفتری مجازات گردد.
مأموران در حالی که پسر را به سوی زندان می بردند،
با حضرت علی علیه السلام برخورد نمودند. پسر فریاد زد:
?یا علی! به دادم برس، زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد.
حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت: من دستور زندان داده بودم. برای چه او را آوردید
گفتند:حضرت علی علیه السلام دستور داد برگردانیدو با دستور علی بن ابیطالب علیهالسلام مخالفت نکنید.
?در این وقت حضرت علی علیهالسلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند. او را آوردند. آنگاه حضرت به پسر فرمود:
ادعای خود را بیان کن.
جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.
حضرت علی علیهالسلام رو به عمر کرد و گفت:
آیا مایلی من درباره این دو نفر قضاوت کنم؟
?عمر گفت: سبحان الله! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده ام که فرمود:
علی بن ابیطالب علیه السلام از همه شما داناتر است.
حضرت به زن فرمود: درباره ادعای خود شاهد داری؟
گفت: بلی! چهل شاهد دارم که همگی حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهی دادند.
?حضرت علی علیه السلام فرمود: طبق رضای خداوند حکم میکنم. همان حکمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من آموخته است.
سپس به زن فرمود: آیا در کارهای خود سرپرست و صاحب اختیار داری؟
زن پاسخ داد: بلی!
این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند. آنگاه حضرت به برادران زن فرمود:
آیا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختیار میدهید؟
گفتند: بلی! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.
?حضرت فرمود: به شهادت خدای بزرگ و به شهادت تمامی مردم که در این وقت در مجلس حاضرند این زن را به عقد ازدواج این پسر در آوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را می پردازم. (البته عقد صورت ظاهری داشت).
سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن.
قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت.
?فرمود: این پولها را بگیر و در دامان زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما بر نگرد مگر آنکه آثار عروسی در تو باشد، یعنی غسل کرده برگردی.
پسر از جای خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت:
برخیز! برویم.
?در این هنگام زن فریاد زد :
?«ألنار! ألنار!»
(آتش! آتش!)
ای پسر عموی پیغمبر آیا می خواهی مرا همسر پسرم قرار دهی؟!
به خدا قسم! این جوان فرزند من است. برادرانم مرا به شخصی شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده ای بود.
?این پسر را من از او آورده ام. وقتی بچه بزرگ شد به من گفتند:
فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملی را انجام دادم ولی اکنون اعتراف میکنم که او فرزند من است. دلم از مهر و علاقه او لبریز است.
✨مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.
عمر گفت: «واعمراه، لولا علی لهلک عمر» «اگر علی نبود من هلاک شده بودم.»
#امام_علی علیه السلام
?#ازدواج_زني_با_پسرش
در منزل نشسته بودیم که ناگاه صدای زنگ خانه به صدا درآمد گوشی آیفون را برداشته و پرسیدم کیه؟ پاسخ شنیدم: «سلام ما هستیم زن عمو و…» رنگ از رخسارم پرید؛ زیرا خانه کاملا به هم ریخته و آشفته بود و ما نیز با خانوادهی عمویم خیلی رودربایستی و تعارف داشتیم.
چارهای نبود بالاخره باید درب را باز مینمودم. این کار را کردم ولی از آن طرف نیز سریع به اهل خانه آماده باش دادم؛ همه با هم مشغول جمع آوری خانه شدیم و چون فرصت کم بود اکثر آنها را در پشت پردهی اتاق مخفی و تلانبار کردیم.
ظاهرا منزل آراسته شد و ما نفس راحتی کشیدیم؛ مهمانها وارد اتاق شدند همه چیز درست شده بود ولی تنها یک چیز بود که ما آن را محاسبه نکرده بودیم: «بهروز» بله بهروز، یعنی پسر عموی کوچکم که در اوج شلوغی، کنجکاوی، پررویی و… بود.
به همه جا سرک میکشید و از هیچ کس حرف شنوی نداشت و بالاخره کاری که نباید بشنود شد؛ پرده را کنار زد و…
همه سرخ و سفید شدیم، از خجالت آب شدیم و…
یکی از نامهای روز قیامت «یَومَ تُبلَی السَّرائِرُ» است یعنی:« روزی که نهانها آشکار میشود.»
⚠️اگر در دنیا و در فرصتی که در اختیار داریم خودمان اقدام به پاک سازی پروندهی خویش [پشت پرده اعمال] ننماییم؛ روزی خواهد آمد که پردهها کنار زده خواهد شد و چیزی جز رسوایی و شرم و… نصیبمان نخواهد شد.
⭐️تا فرصت هست به اصلاح رفتار خود بپردازیم و توبه کنیم.
↩️?جرقه، الف-ف امیدوار، ص ۷۹ و ۸۰.
هر چند کلاس درس او یک واحه است راهی که به آنجا نرسد بی راهه است
پیران همه طفل مکتب او هستند این پیر طریقتی که خود شش ماهه است
با عنایت یگانه سرباز شش ماهه امام حسین ( علیه السلام) حوزه علمیه نرجس خاتون ( سلام الله علیها)بر آن شد تا در روز بزرگداشت شیر خوارگان حسینی در مصلای شهرستان شهریار اقدام به برگزاری غرفه پاسخگویی به مسائل شرعی و مشاوره نماید که با استقبال زیادی ازمراجعه کنندگان روبرو شد در این غرفه بسته های فرهنگی در مورد رزق شهدا و فرهنگ شهادت و پرچم های کوچک به کودکان در آغوش مادر اهداء گردید ودر غرفه کودک که با همکاری موسسه قرآنی بشارت المصطفی انجام شد ابتدا با ثبت نام کودکان و بازیهای متعدد از جمله بازی مار پله اسلامی سعی درتفهیم انجام کار نیک و گرفتن پاداش و دوری از کارهای ناپسند و عقاب را داشتیم که این غرفه هم مورد توجه کودکان قرار گرفت.
در ضمن طرح (نشان ارادت) که اعزام مبلغ رایگان در دهه اول محرم به هیئات مذهبی نیز اطلاع رسانی گردید.
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و از آن طلبه های فقیر بود. آن قدر فقیر بود که شب ها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گشت و از توی باقیمانده غذاهای آن ها چیزی برای خوردن پیدا می کرد.یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان “نامه ای به خدا” نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ می گوید، مسجد خانه ی خداست.پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) نامه را در مسجد در یک سوراخ قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه!
او نامه را پنجشنبه در مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که به قول پروین اعتصامی
“نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست”
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه نامه ی نظرعلی را روی پای ناصرالدین شاه می اندازه. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند ،دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:نامه ای که برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند.پس ما باید انجامش دهیم و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود!
شش موعظه اخلاقي عرفاني پيامبر اكرم ( صلی الله علیه واله) خطاب به علي (علیه السلام)به نقل از معاويه بن عمار
پيامبر اکرم ( صلی الله علیه واله) در مجلسي به علي (علیه السلام)فرمود: يا علي تو را در مورد خودت به صفاتي سفارش ميكنم پس آنها را از من به ياد داشته باش, خدايا كمكش كن.
اول، راستگويي، مبادا و هرگز از دهانت دروغي خارج شود.
دوم، ورع، هرگز جرأت بر خيانت پيدا نكن.
سوم، ترس از خدا، گويا او را ميبيني.
چهارم، گريه زياد از ترس خدا كه در ازاي هر قطره اشكي هزار خانه برايت در بهشت بنا ميشود.
پنجم، بذل مال و جان در راه دين.
ششم، اقتدا به سنت من در نماز و روزه و صدقهام
اما نمازم 50 ركعت، روزهام سه روز در ماه، پنجشنبه اول و چهارشنبه وسط و پنجشنبه آخر. اما صدقه، پس هر چه ميتواني تا آنجا كه گمان كني اسراف كردهاي در حالي كه نكردهاي و بر تو باد به نماز شب و بر تو باد… و بر تو باد… و بر تو باد به نماز ظهر و بر تو باد… و بر تو باد… و بر تو باد تلاوت قرآن در هر حال و بر تو باد به بالا بردن و پيش رو گرفتن دستانت(قنوت) در نماز و بر تو باد به مسواك با هر وضو و بر تو باد به آراستگي اخلاقي پسنديده و پرهيز از اخلاق ناپسند اگر چنين نكردي (و ضررش را ديدي) جز خودت را سرزنش نكن. (روضة الكافي، ص 79 و مجلسي، پيشين، ج74، ص68).
در کلاس، صندلیهای بسیاری در کنار هم ساکت و آرام نشسته بودند؛ صندلیهایی که کاملاً منظم در درس حاضرند و هرگز از سر هیچ درسی غیبت نمیکنند؛ هفتهها، ماهها و سالها، اما هیچ یک از آنها تا به حال مهندس، دکتر و … نشدهاند، هیچ کدام تا زندهاند! فارغ التحصیل نمیشوند؛ چرا؟
چون حضور آنها در همهی درسها حضوری بی حضور است. جسم آنها در کلاس است ولی روحی برای درک، ندارند؛ گرچه در کلاس، « هستند» ولی فرقی با « نبودن» ندارند.
بسیاری از انسانها نیز در طول نماز و حضور خویش در آن این گونهاند. جسم آنها در نماز است و روح آنها در جای دیگر و در حال پرواز از این شاخه به آن شاخه!
اینان هیچ بهرهای از کُنه نماز ندارند زیرا تا روح انسان و توجه او در جایی حاضر نباشد او با صندلی کلاس فرقی ندارد.
مثَل این گونه افراد مَثَل کسی است که همه گنجهای عالم را به او بخشیدهاند و او تنها به لمس! یکی از گوهرها! بسنده کرده است!
♦️به حضورمان در نماز بیشتر توجه نموده و آن را تقویت نماییم زیرا:
گر در یمنی چو با منی پیش منی/
ور پیش منی چو بی منی در یمنی
سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه میکشاند همصحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.
شیطان همواره در کمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد که اجازه ندهد شیطان در او رسوخ کند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینکه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناکرده اگر سریع به فکر خود نباشید، ممکن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص کنید.
اوّلین گام برای شما این است که یک شخص متدین را راهنمای خود قرار دهید؛ از فردی که خود صاحب کمال است، کمک بخواهید و قدری از روز را با او بگذرانید. سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه میکشاند همصحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.
با خود زیاد خلوت نکنید، اگر فکر گناه به ذهنتان خطور کرد از محل خارج شده، شروع به قدم زدن نمایید و خود را به کاری مشغول کنید تا فکر باطل از ذهن شما خارج شود. باید ببینید سبب اصلی تحریک شهوت شما چیست، بعد آن را علاج یا از آن دوری کنید، به مرور زمان، مسئله گناه را ـ ان شاءالله ـ فراموش خواهید کرد. اگر بتوانید هنگامی که شیطان به سراغ شما آمد وضو ساخته و شروع به نماز خواندن نمایید، بسیار مؤثر است، در آن برکاتی است که شما را در جهت خلاصی از این مشکل، کمک خواهد کرد
توسّل به اهل بیت(ع)
اصولاً توسّل به پیامبر اکرم(ص)، صدیقه طاهره و ائمه معصومین(ع) و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال برای برآورده شدن حاجات، در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمّه، از مسلّمات و مرتکزات (ثابت ها) بوده و جای هیچ شک و شبههای در آن نیست. اگر در موردی مانند این موارد که از مسلّمات بین مؤمنین است روایات زیادی در دسترس نباشد، نه به جهت ضعف مطلب؛ بلکه به جهت وضوح مطلب و رسوخ آن در اذهان است و این خود کافی بوده و نیازی به نقل و ضبط ندارد.
اصحاب ائمّه، عمده اهتمامشان بر این بود که در فروع [احکام دین]، جهات مختلف را مورد سؤال قرار داده و روایات آن را ضبط و نقل نمایند و در اصول و مسائل اعتقادی و آنچه که به مقام و منزلت معصومین(ع) مربوط میشود، به جهت وضوح و مسلّم بودن به سؤال و نقل معدود اکتفا میکردند. مسئله توسل به پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) امری نیست که کسی بتواند در آن تشکیک کند، هر چند بعضیها که نمیدانند یا نمیخواهند بدانند، از جهاتی در صدد ایجاد شبهه در اذهان مردم، به خصوص ضعفای مؤمنین هستند، امّا تلاش اینان بیثمر بوده و به نتیجهای نخواهد رسید.
مگر نه اینکه خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است: َوَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَه؛ یعنی برای رسیدن به خداوند و تقرّب به درگاه او وسیله بجویید (مائده/۳۵). چه وسیله و واسطهای مهمتر و اساسیتر از پیامبر اکرم(ص) و ائمّه معصومین(ع) میباشد؟ توسّل به آن ذوات مقدسه نه تنها در میان مؤمنین این امّت و علما و اصحاب ائمّه، امری رایج بوده، بلکه نزد انبیای سابق هم مورد توجّه بوده است؛ چنانکه از روایاتی که در توبه حضرت آدم در ذیل آیه شریف: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»(بقره/۳۷) وارد شده و غیر از این مورد، از روایات متعدد در مورد انبیا به دست میآید. بنابراین، توسل و التجا به آن بزرگواران و شفیع قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال، جهت عظمت مقام آن حضرات در نتیجه عبودیت و نهایت تذلّل و بندگیشان در درگاه خداوند، ثابت است.
خواندن دعای توسل یا حدیث کسا و امثال آن از مصادیق: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَه» و موجب نجات و خلاصی از ناگواریها و دشواریها و ایجاد [کننده] زمینه برخورداری از برکات و مواهب میباشد. همانطور که شفاعت آنها در آخرت موجب نجات و رهایی از عذاب آخرت است و مؤمنین به شفاعت آن بزرگواران امید دارند و خداوند متعال هم شفاعت آنها را میپذیرد، بر اساس آی شریف: «وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/۲۳) اگر بنا باشد که خداوند متعال به شفاعت کسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبه اوّل پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش میباشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار میباشند، همانطور که قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری میباشد و هدایت تنها در این راه است.
یکی از مصادیق « وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَه» دعا است که «حدیث کسا» را شامل میشود. این حدیث شریف، مصداق بارز توسل به مقام شامخ اهل بیت(ع) است، آن را بخوانید که مضامین آن بسیار عالی است و بسیاری از افراد جهت حلّ مشکل، آن را تجربه کرده و نتیجه گرفتهاند. و ان شاءالله به عنایت امام زمان(ع) مشکل حل میشود، نگران نباشید. از خدا بخواهید که لذت عبادت را به شما عنایت نماید و بعد از چشیدن حلاوت عبادت، در قلب شما جای خواهد گرفت و معنویتی در خود احساس میکنید که لذّت آن از هر چیزی بالاتر خواهد بود.
به تکالیف الهی توجّه داشته و بسیار به یاد قیامت و روز حساب باشید. سعی کنید کاری کنید که حضرت ولیّعصر(ع) از شما راضی باشد. اگر با جدیت درس بخوانید و تکالیف الهی را همراه با تهذیب نفس مدّ نظر بگیرید، ان شاءالله قلب مقدس امام زمان(ع) را شاد خواهید کرد. و در راه تحصیل با توکّل به خداوند متعال و توسل به ائمّه اطهار(ع) بکوشید تا خوب درس بخوانید و در تحصیل عجله نکنید، تا کتابی را تمام نکرده و نفهمیدهاید کتاب دیگری را شروع نکنید. سعی کنید بعد از تمام کردن یک کتاب، آن را درس دهید.
در استفاده از جوانی و سرمایه عمر، کمال مراقبت را بنمایید که جوانی زودگذر است و فرصتها به سرعت از دست میروند؛ فرصت را مغتنم بشمارید و توفیق را از خداوند متعال بخواهید و از دوستی با اشخاصی که عمر را تباه میکنند بپرهیزید. از شبنشینی و گذراندن بینتیجه وقت بپرهیزید و سعی کنید با افراد متدین، مؤمن و درسخوان نشست و برخاست داشته باشید. سرمایه جوانی را مغتنم شمرده، این نعمت الهی را ارزان از دست ندهید.
شوخی و خنده، حکم نمک در غذا را دارد، انسان باید از شوخی و خنده زیاد بپرهیزد، به خصوص طلبه[دانشجو] جوان که دوران سازندگی خود را میگذراند و خدای ناکرده شوخی و خنده زیاد موجب دلمردگی میشود و اگر خدای ناکرده ایناتّفاق بیفتد، خارج شدن از آن حالت بسیار سخت است. هر کاری میکنید، معقول باشد، تا نگویند این چه طلبهای است. خنده زیاد شخصیّت شما را نزد متدیّنان کمرنگ میکند. با دوستان متدین و مؤمن خود میتوانید جملات معقول و موزون ردو بدل کنید، امّا باید مواظب باشید که دروغ، تهمت، بهتان، افترا، و ایذاء کسی در آن نباشد؛ در سخن گفتن و شوخی معقول، تمام جوانب شرعی و اخلاقی را در نظر بگیرید
کاری کنید که رضایت امام زمان(ع) در آن باشد، شکل ظاهری و حرکت شما نیز به گونهای باشد که اگر کسی شما را دید،از خُلق و التزام شما لذت ببرد و مصداق «کونوا لنا زیناً» باشید، خداوند به شما توفیق بدهد.
مرحوم کافی نقل می کرد : شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه میخواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.
میخواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیم.
همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم. فرمود: شیخ احمد ! حالا دیگر غر میزنی؟ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که خداوند و امام زمان چه لطف و محبت و عنایتی به من دارند.
✨✨✨
??وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد ، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری.. اصلًا انگار روزیت میشود، خودت میفهمی که از بین آن همه آدم چرا تو انتخاب شده ای..
?خدایا به حق علی و اولاد علی علیهم السلام عاقبت بخیری و توفیق کار خیر به همه ی ما عنایت بفرما….التماس دعا?
1- فدا كردن مال و انفاق آن در راه خدا است.
2- كشتن حیوان اشاره به كشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را كه دائماً وی را به كارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاك گرداند و آن را در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی كند و حج اكبر نماید كه اگر نفس اماره و خواهش های او كشته نشود و آرام نگیرد هرگاه تمام نعمت ها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.
با توجه به اینکه حضرت ابراهیم (ع) از سوی خداوند متعال مأمور شد تا فرزندش اسماعیل (ع) را قربانی کند، پس از سربلندی از آن امتحان، خداوند گوسفندی را فرستاد تا وی آن را به جای فرزندش قربانی کند، بر این اساس سنت ابراهیمی به نام قربانی کردن شکل گرفت.
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی_نجفی (ره) نقل می کنند :
?شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن…
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم….همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور .نوری چشم نواز و آرامش بخش.ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
طایفه ای از یهود مسلمان شدند از آن جمله عبدالله بن سلام، اسد، ثعلبه، ابن بامین و ابن صوریا بودند که همگی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کردند یا نبی الله حضرت موسی وصیت کرد به یوشع بن نون و او را جانشین خود قرار داد، وصی شما کیست یا رسول الله؟ و بعد از تو ولی و سرپرست ما کیست؟
در پاسخ این سؤال این آیه نازل شد:
«انما ولیکم الله و رسوله . . . و هم راکعون »
آنگاه رسول خدا فرمود برخیزید، همه برخاسته و به مسجد آمدند، مردی فقیر و سائل داشت از مسجد به طرف آن جناب می آمد، حضرت فرمود:
«فَقَالَ يَا سَائِلُ أَ مَا أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ هَذَا الْخَاتَمَ قَالَ مَنْ أَعْطَاكَهُ قَالَ أَعْطَانِيهِ ذَلِكَ الرَّجُلُ الَّذِي يُصَلِّي قَالَ عَلَى أَيِّ حَالٍ أَعْطَاكَ قَالَ كَانَ رَاكِعاً فَكَبَّرَ النَّبِي»
ای مرد آیا کسی به تو چیزی داده؟
عرض کرد: آری، این انگشتر را یک نفر همین اکنون به من داده، حضرت پرسید چه کسی؟ عرض کرد آن مردی که مشغول نماز است، پرسید در چه حالی به تو داد؟ عرض کرد در حال رکوع حضرت تكبیر گفت.
اهل مسجد همه تکبیر گفتند، حضرت رو به آن مردم کرد و فرمود: پس از من علی (صلوات الله علیه) ولی شماست، آنان نیز گفتند ما به خداوندی خدای تعالی و به نبوت محمد (صلی الله علیه و آله) و ولایت علی (صلوات الله علیه) راضی و خشنودیم. و داریم که عمر چهل بار در نماز صحنه سازی کرد و انگشتر داد تا بلکه آیه نازل شود آیه نازل نشد که نشد.
?امالي(شیخ صدوق)، ص۱۲۴
?تأويل الآيات، ص۱۵۸
?اثبات الهداة، ج۳، ص۵۸
?بحار الأنوار، ج۳۵، ص۱۸۳
?تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۶۴۷.
علت نامگذاری روز 23 ذیالقعده به نام «روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)» اشاره کرد و گفت: در باب زیارت روایتهای متعدد نقل شده است، به گونهای که در کتاب «کامل الزیارة» ابن قولویه که معتبرترین و کهنترین کتاب زیارتی است که حدود هزار سال -در قرن چهارم- پیش نگارش یافته است، روایتهای متعددی درباره ثواب زیارت ائمه(ع) آمده است.
در روایتی جواد الائمه(ع) ثواب زیارتی پدر بزرگوارش را بالاتر از ثواب زیارتی امام حسین(ع) دانسته و میفرماید: زیارت پدرم افضل است، زیرا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را همه مردم زیارت مىکنند؛ اما پدرم را جز خواص شیعه زیارت نمىکنند.
ابن قولویه قمی از قول حمدان نقل میکند: روزی به محضر مولایم حضرت امام جواد(ع) تشرّف پیدا کردم و به ایشان عرض کردم: پاداش زائری که مرقد پدرت حضرت رضا علی بن موسی الرضا را در خراسان زیارت کند، چقدر است؟ امام در پاسخ فرمود: کسی که قبر پدرم را زیارت کند، خداوند گناهان حال و گذشته او را خواهد آمرزید. حمدان می گوید: من ایوب بن نوح را ملاقات کردم و گفتم: ای اباالحسین! من از مولا و حجت خدا امام جواد، چنین و چنان شنیدم، ایوب گفت: ایا من به دانش تو بیش از آنچه شنیدهای، نیفزایم؟ گفتم: بله. گفت: من از امام جواد(ع) این روایت را شنیدم و سپس آن حضرت افزود: کسانی که پدرم را زیارت کنند، در روز قیامت برای آنان منبرهایی مقابل منبر رسول الله(ص) نهاده خواهد شد، تا همه از حساب و کتاب قیامت فارغ شوند.
«عمر بن نعمان» میگوید: «امام صادق(علیه السلام) دوستی داشت که همیشه همراه حضرت بود.
روزی او و غلامش همراه حضرت در بازار کفاشها میرفتند. غلام، لحظهای آنها را ترک میکند و سراغ کاری میرود. دوست حضرت غلام خود را صدا میزند؛ اما غلام متوجه نمیشود و این کار را تا سه مرتبه تکرار میکند.
سپس عصبانی شده و فریاد میزند: ای زنازاده کجا هستی؟
امام صادق(علیه السلام) شنید و با ناراحتی دست خود را محکم بر پیشانی زد و فرمود: سبحان الله! مادرش را متهم به زنا کردی؟
من فکر میکردم که تو اهل تقوا هستی؛ اما نمیدانستم که فحش میدهی!
عرض کرد: قربانت گردم، او هندی است و مادرش مشرک میباشد. امام توجیه او را نپذیرفت و فرمود: از من دور شو! ومن هرگز او را همراه امام ندیدم.»
?کافی، ج4، ص15
یکی از القاب حضرت معصومه ( سلام الله علیها) شفیعه است به معنای کسی که شفاعت می کند.
مقام شفاعت حضرت معصومه ( سلام الله علیها) درگفتار معصوم علیها السلام :
روایتی که امام صادق(ع) قبل از تولد حضرت معصومه(س) بیان فرمود دلیل این مقام است.حضرت فرمود:
«الا و ان قم الکوفهالصغیره الا ان للجنه ثمانیه ابواب ثلاثه منها الی قم تقبض فیهاامراه من ولدی اسمها فاطمه بنت موسی تدخل بشفاعتها شیعتی الجنه باجمعهم.»
آگاه باشید که قم «کوفه کوچک»است.بدانید بهشت هشت در دارد که سه در به سوی قم است.بانویی ازفرزندان من به نام فاطمه دختر موسی در آنجا رحلت میکند و باشفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.
در زیارتنامه ایشان می خوانیم یا فاطمه اشفعی لیفی الجنه فان لک عندالله شانا من الشان
ای فاطمه ما رادر بهشت شفاعت کن.
روایات فراوانی است که ثواب زیارت این بانوی شفیعه را بهشت قرار داده اند که بی گمان می توان گفت شفاعت این بانوی گرانقدر برای زائران عارف خود زمینه بهشتی شدن آنها را فراهم خواهد ساخت از جمله آن روایات را می خوانیم:
1- علامه مجلسی دربحار الانوار می نویسد: امام رضا(ع) فرمود:
«من زارها فله الجنه»، هرکس او را زیارت کند بهشت برای اواست.و فرمود «من زارالمعصومه بقم کمن زارنی» وفرمود: «من زارها عارفا بحقه فله الجنه»
2- امام جواد(ع) فرمود:
«من زارقبر عمتی بقم فله الجنه»آنکه قبر عمه ام در قم را زیارت کند بهشت برای او است.
3- امام صادق (ع) فرمود:
«ان زیارتها تعادل الجنه» زیارت اوهم سنگ بهشت است. و فرمود: من زارهاوجبت له الجنه، آنکه او را زیارت کند، بهشت برای او واجب می شود.
محبت عجیب
شاید دیده، شنیده و یا تجربه کرده باشید که: مادری از شدت محبت و علاقه به فرزندش او را بغل گرفته و آنچنان میفشارد که…
▫️یا گاه به دلیل عشق به فرزندان آنها را گاز گرفته و به گریه میاندازد! به گونهای که کودک بیگناه [نیز هاج و واج و حیران از این عمل مادر] تنها درد میکشد و شاید در فکر خود نیز مادر را مورد مذمت و ملامت قرار دهد.
▪️خداوند متعال نیز گاه از شدت عشق به بندهی خویش، او را با انواع سختیها و بلاها در فشار قرار داده و به اینگونه به او ابراز محبت مینماید!
▫️البته این انسان نیز گاه ناآگاهانه با سخنان نابخردانه خویش، خداوند مهربان را به زیر سوال برده و لب به شکایت از او میگشاید! اما تنها با اندکی تامل…
?رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مورد محبت خداوند متعال به بندگان خویش میفرماید:
✨اذا احَبَّ اللهُ عَبداً اِبتَلاهُ لِیَسمَعَ تَضَرُّعَهُ
«هرگاه خداوند متعال بندهای را دوست بدارد او را به بلاها مبتلا میسازد تا صدای تضرعش را بشنود.!» ?( ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۸۳)
همه ما نام « جعبه سیاه» هواپیما را شنیدهایم، قطعهای بسیار محکم و مقاوم در برابر حوادث که مجموعهی اطلاعات پروازی و مکالمات خلبانها برای روز مبادا در آن ضبط میشود.
▪️جعبهای که اگرچه سازندگان آن مدعیاند به راحتی قابل انهدام نیست [و البته در مواردی نیز میشنویم که کاملا منهدم شده است] ولی به فرض عدم انهدام، گاهی پس از یک حادثه سقوط هواپیما، اصلاً ردی از آن بر جا نمیماند و گم میشود!
▫️اما جعبهی دیگری داریم که واقعاً نه منهدم میشود و نه گم و آن جعبه، دفتر اعمال انسان است که حاوی مجموعهی اعتقادات، رفتار، گفتار و عملکرد دوران عمر اوست که پس از مرگ و در روز قیامت گاه در حضور تعداد بیشماری از انسانها و ملائکه خداوند متعال، باز خوانی شده و به همه میگوید که صاحبش چگونه زندگی کرده است.
مراقب اطلاعاتی که در جعبه خود ثبت میکنیم باشیم جعبهای که بر حسب اعمالمان سیاه و یا سفید است.
▪️جعبهای که حتی پس از متلاشی شدن جسممان نیز نه منهدم میشود و نه مفقود!
▪️علامه طباطبایی(ره) میفرمایند: اوایل جوانی در نجف اشرف بودیم، شخصی بود که به او میگفتند: « شیخ عبود». مردی با بصیرت بود. اغلب به قبرستان وادیالسّلام سر میزد.
روزی طلبههای جوان دور او را گرفتند و گفتند: چه خبر؟ گویا منتظر خبرهای عجیب و غریب بودند.
▫️آن مرد گفت: از این خبرهایی که شما میخواهید، نه، اما خودم یک خبر دارم. چند عدد از قبرها را دیدم که خالی هستند. از قبری پرسیدم: میگویند در قبر مار و مور و عقرب است، ولی الان که چیزی نیست؟ ناگهان شنیدم که قبر گفت: ای رفیق! ما که مار و مور نداریم. شما آدمها خودتان مار و مور میآورید. اینها اعمال خود شماست و هرگز نمیتوانید از اعمالتان فرار کنید.
✨«کُلُّ امری بِما کَسَبَ رَهینٌ»✨(مدثر/ ۲۱) هرکس در گرو اعمال خویش است.
↩️?(مجله آفاق، شماره ۳۸، ص۸۶)
1- وهابيت که ساختهی ذهن آل عبدالوهاب است در سال ١٢٠٠ قمری در عربستان حاکميت دينی را در دست گرفت در حاليکه آل سعود، حاکميت سياسی عربستان را عهدهدار بوده و هست. محمدبن عبدالوهاب بنیانگذار این فرقه، فهم غلط خود از دين اسلام را که در افکار و نوشتههايش آشکار است، از ابن تيميّه و ابن قيّم جوزی گرفته است.
2- در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم، قبور زنان آن حضرت، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق ع و بسياري قبور ديگرپرداختند.
3- فقط شيعيان و اماكن مقدسه آنها نبودند كه وهابيان آثار مجد و شكوه خود را در آن به نمايش گذاشتهاند، مكه مكرمه و طائف نيز از حملات آنان در امان نماند. «جميل صدقي زهاوي» در خصوص فتح طائف مي نويسد: «طفل شيرخواره را بر روي سينه مادرش سر بريدند، جمعي را كه مشغول فراگيري قرآن بودند كشتند، چون در خانهها كسي باقي نماند، به دكانها و مساجد رفتند و هر كس بود، حتي گروهي را كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند.»
4- یکی از رفتارهای این فرقه، در سال ١٣٤٤ قمری [٩٤ سال قبل] انجام شد که طی آن مزار ائمه بقيع ع را تخریب کردند. این جنایت، در راستای همان جنایاتی است که پیش از این، از زمان متوکل ناصبی شروع شده و در این زمان نیز با انفجار مقام عسکریین در سامرا ادامه یافته است و اکنون نیز وسعت آن به جنایاتی همچون هتک حرمت مساجد و تخریب مساجد و حسینیهها که در بحرین و توسط همان گروهها انجام شده، رسیده است.
5- خداوند به پیامبرش فرمود: ای رسول ما! بگو که من هيچ پاداشی در برابر رسالت خود نمیخواهم، جز مودت اهل بيت من. وهابیت اگر کمترین ذرهای برای فرمایش خدا و پیامبرش ارزش قائل بودند، مقبره اهل بیت پیامبر را خراب نمیکردند.
6- کمترین اثر این مقابر این است که از شعائر الهی است. شعائر، نشانهای است که انسان را به یاد خدا میاندازد. در قرآن مصادیق متعددی از آن آمده است:
«دو کوه صفا و مروه از شعائر الهی است» سوره بقره آیه ١٥٨
و نیز «از مقام ابراهيم عبادتگاهی برگيريد» سوره بقره آیه ١٢٨
و همینطور «درباره مدفن آنها [اصحاب کهف] نزاع کردند که چه کنيم؟ گروهی گفتند بر روي قبر آنها بنايی بسازيم. گروه ديگر که در اين کار پيروز شده بودند گفتند مدفن آنان را مسجد میسازيم» سوره کهف آیه21
ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺑﺤﺚ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺷﺪ
ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺧﻂ ﺍﺷک ﻗﻠﻢ ﺭﻭﺯﯾماﻥ ﺷﺪ
ﺣﺎﺗﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﺬﻝ ﻭ ﮐﺮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﺍﺯ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﺣﺴﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﺎﻥ ﺷﺪ
▪️آیتالله حائری شیرازی: کشتیای را تصور کنید که روی دریا سیر میکند. اگر آب موج بزند و در کشتی بریزد، کشتی سنگین میشود و مقداری در آب فرو میرود. در هجوم بعدی امواج، آب بیشتری در کشتی میریزد، چون در اثر موج قبلی، پایین رفته و به سطح آب نزدیک شده است.
▫️انسان در دنیا، مثل کشتی روی آب است؛ کشتی وجودش اگر از آب دریای مادی خالی باشد، دریا در اختیار اوست، اما اگر در کشتی وجودش آب ریخت، باید آن آب را با پمپاژ خالی کند.
▪️ادعیه و زیارات، پمپاژ کردن آب از کشتی است. در روایات آمده که انسان روزی هفتاد مرتبه استغفار کند. مثل این است که بر اثر موج، مقداری آب در کشتی شما ریخته و شما باید هفتاد سطل آب بکشید و از کشتی بیرون بریزید.
✅ مفضل بن عمر گوید: از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم چرا خداوند شراب را حرام نمود: امام (علیه السّلام) فرمود: خدا شراب را حرام دانست، بخاطر فساد و تباهی ای که در آن است، چرا كه آدمی بر اثر نوشیدن آن تعادل خود را از دست می دهد و ایمان او نابود می گردد و مروت وی نیز از بین می رود و به ارتکاب زنا با محارم و خونریزی می پردازد و هنگامی که مستی بر او غلبه كرد، قبح کردار زشت خویش را ادراک نمی کند.
?(وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی ج24، ص99، من أبواب الأطعمة المحرّمة، ب1، ح1، ط آل البیت.)
✅ پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: شراب ريشه تمام زشتی ها و بزرگترين گناهان است. هر كس بنوشد (ممكن است) به مادر و عمّه و خاله اش هم تجاوز كند.
از امام باقر (علیه السلام) پرسیده شد بزرگترین گناه کبیره کدام است فرمود شرابخواری زیرا شراب مادر تمام گناهان است و کسی که شراب خورد باک ندارد که با مادر و خواهر و دختر خود زنا کند و نماز واجب خود را ترک می کند و در هر معصیتی بی باک است زیرا مست و لایعقل گشته است.
?(وسائل الشیعه جلد 17 صفحه 250)
✅ مردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید آیا نوشیدن شراب بدتر است یا نماز نخواندن ؟ امام (علیه السلام) فرمود : شرابخواری از بی نمازی بدتر است می دانی چرا ؟ آن مرد گفت : نه ، فرمود : او حالتی پیدا می کند که نه خدای بزرگ و عزیز را می شناسد نه آفریننده خود را می شناسد.
? (بحارالانوار جلد 79 صفحه 133)
آقای جوادی که از دوستان دوره طلبگی و تحصیلی شهید بهشتی در اصفهان بودند میگفتند آقای بهشتی در حجرهاش کاغذی را روی دیوار زده بود و برنامه روزانه خودش را روی آن کاغذ نوشته بود شامل ساعت ورود به حجره، وقت صرف صبحانه، ساعت مطالعه، ساعت مباحثه، ساعت گپ زدن با دوستان، که تا ظهر را معین و ثبت کرده بود. ایشان ربع ساعت را برای گپ زدن و صحبت کردن با دوستان طلبه که پیش او آمدند معین کرده بودند. وقتی این ربع ساعت تمام میشد به آنها میگفت آقایان وقت من تمام شد و حالا باید برای کار دیگری بروم، اگر شما میخواهید شما در حجره بمانید این کلید خدمت شما، بنشینید و بعد که خواستید بروید در حجره را قفل کنید و تشریف ببرید
«اخلاص» مانند استتار در جنگ است. وقتی که قرار است عملیاتی بشود باید تمام حرکات از دید دشمن مخفی بماند تا بتوان ضربه کاری را به او زد. اما اگر ادوات جنگی را استتار نکنیم، دشمن از کوچکترین حرکتی پی به عملیات می برد و سریع وارد عمل شده و مانع پیشرفت می شود. برای اینکه عملیات موفقیت آمیز به اتمام برسد نباید هیچ گونه جلب توجهی برای دشمن کرد.
▫️اگر انسان بخواهد به شیطان ضزبه کاری را بزند باید دور از چشم مردم وارد عمل بشود به طوری که شیطان او را با نگاه های مردم وسوسه نکند و الّا دچار ریاکاری گردیده و ارزش آن عمل به کلی تباه می شود و از بین می رود.
امام صادق علیه السلام:
خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد که به مومنان بگو
که در لباس ، خوراک و آداب و رسوم ، دشمنان خدا را سرمشق قرار ندهید
که اگر چنین کنید شما هم مثل آنان دشمنان خدا محسوب می گردید.
بهشت جوانان صفحه 477 ، وسائل الشیعه جلد 3 صفحه 279
رهبر انقلاب اسلامی، در در خطبههای نماز عید فطر، ماه رمضان امسال اشاره کردند که:یکی دیگر از کارهای مهم کشور را کارهای فرهنگی دانستند و با اشاره به منافذ و نفوذگاه های بسیار دشمن در عرصه فرهنگی، تأکید کردند: علاوه بر مجموعه های مسئول دولتی، مجموعه های عظیم مردمی و جوانان صاحب فکر و دارای ابتکار و همت نیز باید «آتش به اختیار»، منافذ فرهنگی را مسدود و در این عرصه اقدام کنند و کار را پیش ببرند.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین مفهوم «آتش به اختیار»، خاطر نشان کردند: آتش به اختیار به معنای «کار فرهنگیِ خودجوش و تمیز» است و به معنای بی قانونی و فحاشی و طلبکار کردن مدعیان پوچ اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست.
ایشان تأکید کردند: نیروهای انقلابی و دلسوز و علاقهمند به حرکت کشور به سمت اهداف والا، بیش از همه باید مراقب حفظ نظم و قوانین و آرامش کشور و جلوگیری از سوء استفاده دشمنان باشند.
رُوِيَ عَنْ عَلیٍّ عليه السلام قال
اَلْمُؤْمِنُ مَنْ وَقَى دينَهُ بِدُنْيَاهُ وَ الْفَاجِرُ مَنْ وَقَى دُنْيَاهُ بِدينِهِ
از اميرالمؤمنين(صلوات الله عليه) منقول است كه فرمودند: مؤمن كسى است كه دين خود را به سبب دنيایش حفظ میکند و فاجر کسی است که دنیای خود را به سبب دین حفظ میکند.
?شرح حدیث?
در این روایت حضرت امیر(صلوات الله عليه) در دو جمله کوتاه امّا پر محتوا، بين مؤمن و فاجر مشخصه اي قرار داده اند و آن اين است که مؤمن كسي است كه دينش را به سبب دنيايش حفظ مي كند. (باء در «بِدُنْيَاهُ» باءسببيّه است). مقصود حضرت از دنيا فقط پول نیست؛ بلکه به طور كلّي است؛ یعنی مجموعه آن چيزي را كه ما مي گویيم دنيا مورد نظر حضرت است. يعني اين نشئه دنيا كه در اختيار ما است، هر چه میخواهد باشد، چه پول باشد، چه ریاست باشد و چه غیر آنها، مجموعه آنچه كه از دنيا در دست هر كس است، يك سبب و وسيله است براي حفظ دين. این يعني ارزشمندترين چيز نزد مؤمن، دين او است.
يك مثال ساده بزنم؛ آنهايي كه عاقلند همه چيز را فداي جانشان ميكنند. البته بعضي از ديوانه ها هم هستند که جانشان را فداي پول ميكنند! ما با اینها كاری نداريم؛ اینها ديوانه اند! عاقل همه چيز را فداي جانش مي كند؛ امّا مؤمن كسي است كه همه چيزش را فداي دينش مي كند تا دینش حفظ شود. او دينش را به سبب دنيایی كه در اختيار دارد حفظ مي كند.
حضرت مقابله بين مؤمن و فاجر را مطرح می کند. در مقابل مؤمن، فاجر است كه دينش را فداي دنيايش ميكند؛ از دين مايه ميگذارد براي اينكه دنيايش حفظ شود. دين هم كه گفته میشود، یک مجموعه است؛ فقط يك چيز نيست. فاجر از تمام آن چيزهايي كه از نظر ديني بايد رعايت كند، دست بر ميدارد . هر جا به نوعی از يك بخش دينش دست بر ميدارد. چون اينطور است ديگر؛ اعمال جوارحي ما هر كدام براي خودش از نظر ديني حكمي دارد.
فاجر براي حفظ دنيايش اینطور عمل میکند. میخواهد هر طور شده دنيايش را حفظ کند؛ لذا اینکه به سر دینش چه می آید برای او فرقی نمیکند. دست برداشتن از دين هم گاهي ـ نعوذ بالله ـ انسان را به جایی ميرساند که دست از جهات اعتقادي اش هم بر ميدارد؛ يعني به مقدّساتش هم تجاوز ميكند. خدا نياورد آن روز را
?? منبع
غرر الحكم و درر الکلم، صفحه ۹۰ روايت ۱۵۴۶
بدترین مردم: اهل عفو نبودن و عیب پوشی نکردن
❌حضور چه کسانی طهارت مسجد را از بین می برد؟
? آیت الله قرهی(مد ظله العالی)
فرمودند: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا يَعْفُو عَنِ الزَّلَّةِ وَ لَا يَسْتُرُ الْعَوْرَةَ»، بدترین مردم، کسی است که خطاهای دیگران را نبخشد و عیب مردم را نپوشاند.
آیتالله العظمی شاهآبادی یک مرتبه، دو نفر از کسانی را که به مسجدشان میآمدند و با هم قهر بودند، خواستند و به آنها فرمودند: آشتی کنید، یکی گفته بود: حالا ببینیم و …،یکی دیگر گفته بود: آخر اینگونه است و … . یک مرتبه دیگر هم به آنها تذکّر داده بود. بار سوم به آن دو گفته بود: طهارت مسجد را از بین میبرید، هر دوی شما به مسجد نیایید. آنها ناراحت شدند، گفتند: ما میخواهیم به مسجد بیاییم، چه ربطی دارد؟! فرمودند: وقتی شما از هم نمیگذرید، میآیید نماز بخوانید که خدا از شما بگذرد! شما طهارت مسجد را از بین میبرید و من هم دیگر با شما کاری ندارم.
یکی گفته بود: آخر این فرد خیلی من را اذیّت کرده است - البته طبیعی است همیشه هم یک طرفه نیست و گاهی ما اینگونه فکر میکنیم و یک طرفه به قاضی میرویم - فرموده بودند: اتّفاقاً چون اذیّت کرده، میگویم باید بگذری
میزان فطریه از نظر آیتالله مکارم اعلام شد
?بر اساس اعلام نظر آیتالله مکارم شیرازی، زکات فطره امسال برای هر نفر بر مبنای قوت غالب گندم مبلغ ۶ هزار تومان و بر اساس قوت غالب برنج خارجی، مبلغ ۱۵ هزار تومان و برنج ایرانی، مبلغ ۳۰ هزار تومان اعلام شده است.
?همچنین کفاره روزه غیرعمد (عذر) برای هر روز مبلغ ۲ هزار تومان است که باید به صورت نان تهیه و پرداخت شود، همچنین کفاره روزه عمد برای هر روز مبلغ ۱۲۰ هزار تومان است.
مکاشفه آیتالله خویی
خود علامه خویی گفته است: من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینی بودم، بیشتر مقید به آداب و سنن و اوراد و اذکار بودم و گاهی در مجلس پر فیض مرحوم آیتالله سید علی قاضی شرکت میکردم و از انفاس قدسیه آن بزرگوار بهره میبردم تا اینکه روزی به ایشان عرض کردم: چیزی به من یاد بدهید و دستورالعملی بگویید که من انجام بدهم؛ ایشان دستورالعملی را دادند و گفتند: چهل روز به این دستور، عمل کن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، برای من حالت مکاشفهای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر درس میگویم و در منزل نشستهام مردم میآیند و میروند، نماز جماعت و مراجعات اینکه رسید به جایی که یک مرتبه شنیدم کسی بالای گلدسته حضرت میگوید: انا لله وانا الیه راجعون، ایها الناس! با کمال تأسف، آیتالله خویی از دنیا رفت و در این جا آن حالت از من برطرف شد و به حال عادی برگشتم.
کتاب «نامداران مکاشفه و کرامت» تألیف حجتالاسلام حمید احمدی جلفایی
و به نقل از سید حسین قاضی قدس الله روحه به آیت الله فاطمی نیا :
این اتفاق در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان و بنا به درخواست آیت الله قاضی به منزل ایشان می روند .آیت الله خویی می گویند نشستم یکوقت دیدم که یک نفر عین من روبه روی من نشسته، اصلا فرقی با من ندارد، گفتم اقا اون کیه روبه رو؟ گفت اون تویی، حالا عجله نکن،فقط دقت کن ببین چه تغییری در این صورتی که میبینی به وجود می آید، میگوید دیدم که این صورت که عین من است و رو به روی من نشسته، یواش یواش تار موهای سفید در محاسنش می افتد، فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم چند تا طلبه آمدند دور من بهشان درس میدم، دیدم اینها زیاد شدند، این محاسن هم یک خورده بیشتر دارد سفید میشود و بالاخره جمعیت زیاد شدند و من در مسجد حلی نجف رفتم روی منبر درس خارج میدهم، همان ها را با چشم سر دارم میبینم که این صورت رفته روی منبر و طلبه ها نشسته اند، فرمود: این تویی، این آینده شماست تو مجتهد میشوی و درس خارج هم میدهی این هم درست است، بعد فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم که یک گوشه ای از اتاق روزنه ای مثل اینکه باز شده، چاپ خانه ایست، دارند حروف چینی میکنند، فرمود:رساله شما دارد انجا چاپ میشود، بعد دیدم این محاسن این صورت سفیدتر شد و بالاخره مراجعات زیادی، استفتاء می آورند، من هم خیلی ضعیف و نحیف شده ام و مراجعین ازدحام کرده اند و بالاخره دیگه این صورت پیرتر شده که به زحمت میتواند بلند شود و بشیند، فرمود: حالا گوش بده یک صدایی می آید، گوش دادم دیدم بلندگو دارد میگوید که: مردم آیت الله العظمی آقای خویی به رحمت خدا رفت، میگوید این را هم شنیدم مسئله تمام شد، نه صورتی نه چیزی، آقای قاضی فرمودند:پسرم این تو بودی، اینی که حالا دیدی تمام آینده تو بود.
سایت مرکز اسلامی امام علی علیه السلام
اگر مواظب خودت نباشی…
اگر دست خودت را نگیری و مواظب خودت نباشی، در شلوغیهای زندگی خودت را گم خواهی کرد به حدّی که دیگر صدای گریۀ گمشدۀ خودت را هم نخواهی شنید و کمکم دیگر به دنبال خودت هم نخواهی گشت و دچار آلزایمر خود فراموشی میشوی.
عصر خلافت امام علي علیه السلام بود، آن حضرت روزي در مسجد كوفه در حضور جمعيت بالاي منبر رفت، پس از حمد و ثنا فرمود اي مردم گناهان بر سه گونه اند
1⃣گناهي كه آمرزيده شده است
2⃣ گناهي كه آمرزيده نشده است
3⃣ گناهي كه بر صاحبش، هم اميد بخشش داريم و هم ترس عدم بخشش.
✅ حبه عرني عرض كرد: اي امير مؤمنان! آنها را براي ما شرح بده. امام علي (علیه السلام) فرمود
گناهي كه آمرزيده است:
آن گناهي است كه خداوند بنده اش را به خاطر آن به بلاها مبتلا و مجازات كند، پس خداوند بردبارتر و كريم تر از آن است كه بنده اش را دو بار مجازات نمايد.
اما گناهي كه آمرزيده نشود:
عبارت است از ستمهايي كه بعضي از انسانها بر بعضي مي كنند،
خداوند به خودش سوگند ياد كرد و فرمود: به عزت و عظمتم سوگند كه ظلم هيچ ظالمي (بدون مجازات) از من نگذرد، گرچه آن ظلم، زدن مشتي به مشتي، يا ماليدن دستي به دستي (براي هوسراني) و يا شاخ زدن شاخداري به بي شاخ باشد.
پس خداوند براي بندگان، از يكديگر قصاص مي گيرد، تا ستمي از كسي (بدون مجازات) نماند، سپس خداوند در روز قيامت آنها را براي حساب رسي زنده كند.
اما گناه سوم
گناهي است كه خداوند آن را پوشانده است و توبه را بر صاحبش ارزاني فرموده است و گنهكار به گونه اي شده كه از گناهان خود ترسان و به رحمت خدا، اميدوار است، ما براي چنين گنهكاری، همان حال را داريم كه خودش همان حال را دارد كه عبارت از ترس از عذاب و اميد به رحمت الهي باشد
? اصول کافی، باب في ان الذنوب ثلاثة حديث ۱ ص۴۴۳ ج۲
مال حرام به سبب تاثير شگرف منفي که در زندگي بشر دارد، يکي از مباحث مهم در فقه زندگي است. احکام بسياري در منابع اسلامي براي تبيين اين مهم وجود دارد؛ چرا که انسان بايد در اين حوزه بيشترين توجه و دقت را داشته باشد تا زندگي پاک و سالمي در دنيا ايجاد و مسير کمال را به خوبي بپيمايد.
1- کم ارزش شدن نماز:
نماز ستون دين و وسيله قبولي همه اعمال ما نزد خداوند باري تعالي است که درحديث شريفي از امام محمد باقر عليه السلام آمده است که مي فرمايند :«اِنَّ اَوَّلَ مَا يُحَاسِبُ بِهِ العَبدُ اَلصَّلاةُ فَاِن قُبِلَت قُبِلَ مَا سَوَاهَا» اولين چيزي که(در روز قيامت) از بنده مورد حسابرسي قرار مي گيرد، نماز است. اگر نماز پذيرفته شود، مابقي (اعمال) نيز پذيرفته مي شود.(10)
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً؛ وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ يُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ» نماز کسي که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چنداني برخوردار نيست؛ و تا چهل روز دعاي او مستجاب نمي گردد و هر مقدار از بدن که پرورش يافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.
2- سنگدلي و قساوت قلب :
سنگدلي و قساوت قلب، يکي ديگر از آثار شومي است که بر اثر مال و لقمه حرام، وجود انسان را فرا مي گيرد و او را در ورطه شقاوت و بدبختي گرفتار مي کند. روايتي وجود دارد که اگر آن را در کنار اين روايت قرار دهيم نتيجه اي حاصل مي شود که آن را حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در کربلا و در تحليل جنايات کوفيان بيان فرمودند. آن روايت اين است که امام صادق عليه السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ» خداوند متعال دعايي را که از قلبي سخت و بي رحم برخاسته باشد اجابت نمي کند
3-مشمول لعنت فرشتگان :
از ديگر آثار مال و لقمه حرام اين است که فرشتگان الهي خورنده اين مال را لعنت مي کنند و از خداي منان محروم شدن از حلال هاي بي شمارش رابراي او طلب مي نمايند .
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِي جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ» هرگاه لقمه اي حرام در شکم بنده اي از بندگان خدا قرار گيرد تمام فرشتگان زمين و آسمان او را لعنت مي کنند.
يعني دوري شخص حرامخوار از رحمت الهي را از خداوند منان درخواست مي کنند. شايد علتش اين باشد که دست به دعا بر مي دارند و به خداوند متعال عرضه مي دارند که خدايا اين شخصي که غرق در نعمت هاي حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلال هاي بي شمارت محروم کن!
4-ساخت بناي عبادت روي ماسه هاي روان :
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «اَلْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ» عبادت کسي که حرام خواري مي کند مانند ساختماني است که بر روي شنزاري روان بنا شده باشد.(46)
بي شک چنين ساختماني آن چنان سست و لرزان است که با اندک حرکتي فرو ريخته و چيزي از آن باقي نمي ماند و اگر هم چيزي از آن بماند يقيناً فايده اي براي صاحبش نخواهد داشت. با توجه به اين روايت شريف و آيه اي از قرآن کريم که خداوند متعال مي فرمايد « مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ» كسى كه بنياد[امورش] را بر لب پرتگاهى سست و فرو ريختنى نهاده! آن بنا با بناكنندهاش در جهنم سقوط مىكند.(47) به دست مي آيد که در فرهنگ قرآن کريم چنين کسي که هم عابد است و هم حرام خوار؛ عبادتش سودي به حال او نخواهدکرد و بزودي خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.
5- عبادت هايي که براي آن عذاب مي نويسند :
غفلت از طهارت مال و گرفتار شدن به لقمه حرام باعث مي شود که کارهاي خير را از ما نپذيرند و حتي به عوض آنها ، گناه در نامه اعمال ما ثبت شود.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «مَنِ اكْتَسَبَ مَالاً حَرَاماً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً وَ كَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِكَ أَوْزَاراً وَ مَا بَقِيَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ» کسي که کسبش حرام است خداوند هيچ كار خيرى را از او نمىپذيرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد كردن بنده؛ حج باشد يا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش اين كارها، گناه براى او ثبت مىكند و آنچه پس از مرگش باقى مىماند توشه دوزخ او خواهد بود.
6- محروميت از دوستي امام علي :
اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمودند: «لَيْسَ بِوَلِيٍّ لِي مَنْ أَكَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً» کسي که به حرام، مال مومني را بخورد هرگز دوستدار من نيست.(50)
7- ورود حرام خوار به بهشت ممنوع :
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ أَنْ يَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّيَ بِحَرَامٍ» همانا خداوند ورود بدني را که از حرام تغذيه کرده به بهشت ممنوع کرده است.(51)
8-حرام خوار محروم از ديدار و کوثر و شفاعت :
آلودگي به لقمه حرام انسان را در روز قيامت از مصاحبت پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله و سلم و شفاعت خاندان با کرامتش دور مي سازد و در آن لحظات حساسي که جز کرامت اهل بيت عليهم السلام فرياد رسمان نخواهد بود، لقمه حرام ما را از اين نعمت بي بهره مي کند.
اميرالمومنين عليه السلام در وصيت خود به امام حسن عليه السلام فرمودند: «وَ لَا يَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالاً حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا يَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا يَنَالُ شَفَاعَتَهُ » به خدا سوگند، به خدا سوگند، به خدا سوگند کسي که ذره اي مال حرام بخورد در قيامت از رسول خدا صلي الله عليه و آله دور مي افتد و از حوض کوثر نمي نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمي گردد.
شما به چایی هم بی محلی کنی سرد میشه.
اقوام و خویشان جای خود !
با این یاد آوری …بریم افطاری!
و من وصل فيه رحمة وصله الله برحمته يوم يلقاه فيه من قطع فيه رحمة قطع الله عنه رحمة يوم يلقاه
اى گروه مردم! هر كس در ماه رمضان صله رحم به جا بياورد، خداوند در روز قيامت، رحمت خود را شامل حالش مى گرداند، و هر كس قطع رحم كند، خداوند در روز قيامت رحمت خود را از او قطع خواهد كرد.
امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند: «إِنَّ مِمَّا یُزَیِّنُ الْإِسْلَامَ الْأَخْلَاقُ الْحَسَنَةُ فِیمَا بَیْنَ النَّاس»*، به حقیقت (إنّ، تحقیقیّه است؛ یعنی نمیشود غیر از این باشد) اینگونه است (مِن بر سر ما آمده؛ یعنی راهی جز این نیست) که زینت اسلام در بین مردم، خوش اخلاقی است.
لذا طبیعی است اگر کسی، متخلّق شد، یکی از خصوصیّاتش این میشود که وقتی به علم و حکمت رسید، رفتار، کردار، نشستن، برخاستن، سخن گفتن و …، همه، زینت میشود. این زینت، فقط زینت برای خود فرد نیست، بلکه برتر از زینت فردی میشود و زینت اسلام است.
دختر شیخ زکزاکی، این مرد الهی، سال گذشته، بهمن ماه در ایران بود، راجع به پدرش، نکتهای بیان کرد، گفت: پدرم طی سه سال و نیم، قریب نوزده میلیون را شیعه کرد و همه هم ایشان را ملاقات کردند! گفت: همهی اینها مقرّ به این بودند که آنچه اوّل ما را جذب شیخ میکرد، اخلاق او بود؛ بعد کلام او بود.**
شهید شحاته نیز از علمای بزرگ و سخنور مصر بودکه بعد از گرایش به شیعه ،موج بزرگی در شیعه شدن مردم مصر ایجاد کرد.متاسفانه در نیمه ی شعبان درسال 1392 قربانی شیعه هراسی شده و به طرزفجیعی به شهادت رسیدند.
*مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: 240.
أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر
مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر
از من تمام عمر گنه دیدی و گنه
شرمنده ام از همین تکرار یا مجیر
از بس که تو ندیده گرفتی گناه من
بر معصیت نموده ام اصرار یا مجیر
دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن
ای بهترین پناه منِ زار یا مجیر
بالاترین عذاب برایم جدایی است
کی میرسد زمان دیدار یا مجیر
دعاى مجير دعايى است رفيع الشأن مروى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله جبرئيل براى آن حضرت آورد در وقتى كه در مقام ابراهيم عليه السلام مشغول به نماز بود و كفعمى در بلد الامين و مصباح اين دعا را ذكر كرده و در حاشيه آن اشاره به فضيلت آن نموده از جمله فرموده هر كه اين دعا را در ايام البيض ماه رمضان بخواند گناهانش آمرزيده شود اگر چه به عدد دانه هاى باران و برگ درختان و ريگ بيابان باشد و براى شفاى مريض و قضاى دين و غنا و توانگرى و رفع غم خواندن آن نافع است
مضامین این دعا محصول اندیشه و تفکر یک انسان عادی نیست
با مطالعه مضامین دعای مجیر می توان به این نکته مهم دست یافت که چنین مطالبی تراوش کرده از ذهن یک انسان عادی نیست بلکه محصول اندیشه و تفکر معصوم است. کسانی که نوع و روش نیایش با پروردگار و معبود را می دانسته و به ما نیز آموخته اند.
آنچه که بر عظمت این دعا می افزاید: آگاهی از زمان، مکان و نحوه نزول آن و همچنین شخصی که این دعا را دریافت می کند و از سوی دیگر واسطه در ارسال این دعا است. چرا که ما می دانیم دعاهای ماثور، از جانب خدا بر قلب و زبان معصوم نقش می بندد و سپس در قالب الفاظ و کلمات جاری شده و در اختیار ما قرار می گیرد.
افراد مقروض وقتی به برترین پناهگاه عالم که همه از او استمداد می طلبند، پناه می برند طبعاً خداوند نیز ابواب رحمت خود را به روی آنها می گشاید. نکته دیگر در فضایل این دعا، برطرف شدن غم و اندوه و کدورتها از وجود انسان است. کسی که این دعا را قرائت می کند صاحب این دعا را فردی عادی نمی داند و نمی بیند بلکه او معتقد است که این دعا نازل شده از آسمان و از مصدر فیض است
اختصاصات و ویژگیهای خاص دعای مجیر
این دعا زمانی که پیامبر خدا در مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) مشغول نماز بودند یعنی در مسجدالحرام، روبه روی کعبه و در حال نماز از طریق جبرئیل بر وجود مقدس نبی اعظم (صلی الله علیه و آله) نازل می شود که جبرئیل به خدمت حضرت رسیده و این دعا را برای مناجات و گفتگو با خدا به رسول خدا می آموزد بنابراین این دعا یک دعای آسمانی، رحمانی و از عالم ملکوت است.
دعای مجیر در مکان و زمانی مقدس، توسط واسطه ای چون حضرت جبرئیل، بر وجود نازنین رسول خدا نازل می شود و مطلع این پیام و فیض نیز حضرت حق جل جلاله است این ویژگی ها به دعای مجیر اهمیتی دو چندان می بخشد.
فضایل و برکات این دعا نیز بسیار است که باید مورد توجه قرار بگیرد. مرحوم کفعمی نقل می کند که یکی از آثار این دعا، آمرزش گناهان خواننده این دعاست. به عبارت دیگر کسی که این دعا را قرائت می کند چنانکه در نقل آمده، حتی اگر گناهانش به اندازه ریگ های بیابان یا برگ درختان باشد احتمال آمرزش آن از جانب حضرت حق وجود دارد و این نکته ای تامل برانگیز است که انسان را به تفکر وامی دارد که مگر این دعا چیست که چنین آثاری می تواند داشته باشد؟
محافظت در برابر ناملایمات دنیا
اگر کسی با محتوا و مضامین این دعا که سراسر آن ذکر اسامی مقدس پروردگار است آشنا باشد می بیند که در این دعا سراسر اسامی و نامهای مقدس خداوند است که انسان در آن خدا را به صاحب این اسامی قسم می دهد و در هر فراز از دعا خطاب به خدا می گوید من به تو پناه می برم ای کسی که پناه همه پناه جویان هستی در هر بند از دعا نیز پس از اسماء حسنی ذات باریتعالی عبارت (اجرنا من النار یا مجیر) تکرار می شود.
این اذکار و پناه جستن، به مثابه یک پاک کن قدرتمند است که می تواند کلیه آثار و آلودگی هایی که در طول عمر در قلب و روح آدمی نشسته است را از بین ببرد. اما اثر دیگری که برای این دعا ذکر شده شفای دردها و بیماریهاست چرا که پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: برای اینکه بیماری ها و ناملایمات از شما دور شود مضامین دعای مجیر را مرتب تکرار کرده و بر زبان جاری کنید.
این دعا زمانی که پیامبر خدا در مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) مشغول نماز بودند یعنی در مسجدالحرام، روبه روی کعبه و در حال نماز از طریق جبرئیل بر وجود مقدس نبی اعظم (صلی الله علیه و آله) نازل می شود که جبرئیل به خدمت حضرت رسیده و این دعا را برای مناجات و گفتگو با خدا به رسول خدا می آموزد بنابراین این دعا یک دعای آسمانی، رحمانی و از عالم ملکوت است
این دعا مانند شفابخش ترین دارویی است که می تواند روح انسان را جلا دهد. و از آن جا جسم نیز تابع روح آدمی است، اگر کسی از نظر روحی سالم باشد از نظر جسمی نیز سالم خواهد بود.
ادای دین و رفع غم و اندوه زندگی
افراد مقروض وقتی به برترین پناهگاه عالم که همه از او استمداد می طلبند، پناه می برند طبعاً خداوند نیز ابواب رحمت خود را به روی آنها می گشاید. نکته دیگر در فضایل این دعا، برطرف شدن غم و اندوه و کدورتها از وجود انسان است. کسی که این دعا را قرائت می کند صاحب این دعا را فردی عادی نمی داند و نمی بیند بلکه او معتقد است که این دعا نازل شده از آسمان و از مصدر فیض است.
بنابراین آن هنگام که انسان به این مصدرو منبع فیض در عالم تکیه می کند، در اصل بزرگترین تکیه گاه روحی خود در عالم وجود را یافته است و طبیعی است که با یاد و ذکر او تمام غمها، اندوه ها و کدورتها را فراموش می کند. آنچنان که قرآن کریم می فرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب.
سلام و صلوات خداوند بر
اُمُّ المؤمنین ؛
حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
دنیا اگر چه مثل پیمبر نداشته
قطعاً نبی مثال تو همسر نداشته
دادی تمام ثروت خود را به راه دین
دین خدا شبیه تو یاور نداشته
وقتی وجود پاک تو شد مهد فاطمه
یعنی کسی شبیه تو مادر نداشته
بی بی خوشا به حال تو، چون هیچ مادری
داماد، مثل ساقی کوثر نداشته
چشمش همیشه دوخته بر دست ها بُود
هر کس ز خاک خانۀ تو بر نداشته
سلطانی اش ز خادم دربار کمتر است
آن کس که منصب خود از این در نداشته
جن و ملک به خاک درت غبطه می خورند
بر ذکر و سجدۀ سحرت غبطه می خورند
تو در میان خیل زنان بهترین شدی
ام الائمه، لایق صد آفرین شدی
تو در گذشت عمر خودت با رسول ما
بالاتر از همه، به خدا یار دین شدی
بسیار با دعای تو مؤمن شدند و بعد
تو مادرانه مادر این مؤمنین شدی
حُسن جهان به بودن عرش برین اوست
بی بی تویی که زینت عرش برین شدی
از جان و مال و هستی و عمرت گذشتی و
با حضرت رسول امین همنشین شدی
بی بی چه شد که خسته شدی از زنان شهر
بی بی چه شد که با غم و غصه عجین شدی
بی بی چه شد که درد و اَلَم کم نداشتی
هنگام مرگ خود کفنی هم نداشتی
بی شک پس از تو همسر تو بی سپر شد و
بار رسالتش به یقین بیشتر شد و
در بین دشمنان به ظاهر رفیق خود
با غصه های امت خود خونجگر شد و
با رفتنش شکست دل و شعلۀ فراق
در بین قلب فاطمه ات شعله ور شد و
این شعله ها به خانۀ حیدر نفوذ کرد
تا فاطمه شهیدۀ دیوار و در شد و
فریاد زد که فضه بیا محسنم، ولی
با ضرب کینه دختر تو بی پسر شد و
افتاد کنج بستر و هی ناله کرد و بعد
مانند یک کبوتر بی بال و پرشد و
با دیدنش علی چقدر سر به زیر شد
لحظه به لحظه زینب دلخسته پیر شد
متن سخنرانی امروز مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در مرقد امام خمینی 14 خرداد 96:
بحث امروز من عمدتا چند نکته درباب امام بزرگوار و انقلاب است.
اگر مجالی بود درباب سیاست داخلی و مسایل سیاست خارجی عرض میکنم.
ناگفتههایی درباره امام و انقلاب وجود دارد که باید به مرور در ذهن جامعه جای گیرد.
اگر یک حقیقتی بارها تکرار نشود و با جزئیات و خصوصیات ذکر نشود، گمان تحریف این حقیقت بهمرور وجود دارد. اکثر شما میدانید که انگیزههایی برای تحریف شخصیت امام و تحریف انقلاب که بزرگترین هنر امام بزرگوار بود وجود دارد. ما باید حقایقی را که در باب امام و در باب انقلاب گفتیم تکرار کنیم تا مجال تحریف را از تحریفکنندگان بگیریم.
باید حقایقی که درباره امام گفته شده را تکرار کنیم.
انقلاب اسلامی صرفا یک جابجایی سیاسی نبود بلکه تحولی عمیق در سیاست و متن جامعه بود
اگر ملت ما عاشورا را در قرنهای متمادی با اصرار تبیین و تکرار نمیکردند ممکن بود این واقعه از یادها برود یا ضعیفتر بیان شود.
در بحث های امروز عمده خطابم به جوانهای عزیز است؛ جوان ها آماج تحریف تحریف کنندگان است.
رمز پیروزی حرکت امام این بود که توانست برجوانان تکیه کند و آحاد جامعه را وارد میدان کند و در میدان نگه دارد.
امام(ره) هدفهای حداکثر را بیان میکرد و افراد بدبین و وسوسه گر بعید می دانستند.
انقلاب اسلامی که بوسیله امام تحقق یافت صرفا جابجایی سیاسی نبود که یه عده از قدرت کنار بروند و عده ای بیایند.
نهضت هایی که هدف حداقلی داشتند موفق نشدند و نهضت حداکثری امام موفق شد.
دهه ۶۰ دهه مظلومی است. دهه آزمونها و پیروزیهای بزرگ و اخیراً به آن حمله میکنند
امام جذابیت شخصی داشت، این جذابیتها توانست مردم را از قشرها مختلف دارد صحنه کند.
امام(ره) دارای صراحت در بیان و صداقت بود و همه مخاطبان امام(ره) احساس صداقت را در گفتار امام میدیدند.
دهه ۶۰ دهه خشن ترین تروریسم در کشور است
تروریست ها کاسب، دانشجو، فعال سیاسی و شخصیت های تعیین کننده را ترور کردند
تا امروز نتوانستند ما را عقب بزنند اما دشمن در کمین است
مسئولان از قدرت بسیج کنندگی انقلاب غفلت نکنند
در تحقق عدالت اجتماعی و اصول اسلامی عقبیم.
بعضی می گویند چالش با امریکا هزینه دارد بله هزینه دارد اما سازش هم هزینه دارد
می شنوم گاهی اوقات برخی در مقابل شعارهای انقلاب مفهوم عقلانیت را عنوان میکنند انگار که عقلانیت مقابل انقلابی گری است.
مشارکت در انتخابات، رای به نظام بود
برخلاف سال ۸۸، امسال آنهایی که در انتخابات رای نیاوردند از خود ظرفیت نشان دادند
شورای نگهبان تخلفات انتخابات را دنبال کند. با جدیت دنبال شود. جلوی آن را بگیرید در آینده تکرار نشود.
متن کامل سخنرانی امروز مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در مرقد امام خمینی 14 خرداد 96:
اگر یک حقیقتی بارها تکرار نشود و با جزئیات و خصوصیات ذکر نشود، گمان تحریف این حقیقت بهمرور وجود دارد. اکثر شما میدانید که انگیزههایی برای تحریف شخصیت امام و تحریف انقلاب که بزرگترین هنر امام بزرگوار بود وجود دارد. ما باید حقایقی را که در باب امام و در باب انقلاب گفتیم تکرار کنیم تا مجال تحریف را از تحریفکنندگان بگیریم.
امام یک جذابیتهای شخصی داشت؛ یک جذابیتهایی در شعارهای امام وجود داشت؛ این جذابیتها آنقدر قوی بود که توانست قشرهای مختلف مردم را از جوانها وارد میدان کند. امام دارای یک شخصیت بسیار قوی و بسیار مستحکم بود. امام دارای صراحت بود، دارای صداقت بود. همهی مخاطبان امام در گفتهی او احساس صداقت میکردند. امام ایمان و توکلش به خدای متعال در رفتار و گفتار او بهطور مساوی نمایان بود.
بخشی از جذابیت امام مربوط به اصولی بود که امام ارائه میکرد. ازجملهی چیزهایی که امام به مردم ارائه میکرد اسلام بود؛ اسلام ناب محمدی. اسلام ناب یعنی اسلامی که نه اسیر و پابند تحجر است، نه اسیر و پابند التقاط است. امام در دورانی که هم تحجر وجود داشت هم التقاط وجود داشت، اسلام ناب را مطرح کرد؛ این برای جوان مسلمان جذاب بود. ازجملهی مبانی امام، «استقلال»، «آزادی»، «عدالت اجتماعی»، «عدالت اقتصادی» و «بیرون آمدن از چنبرهی سلطهی آمریکا» بود. اینها مبانی امام بود. این ها همه جذاب است.
دههی شصت، دههی آزمونهای بزرگ و پیروزیهای بزرگ است؛ دههی شصت دههی خشنترین تروریسم در کشور است. در طول چند سال هزاران نفر از آحاد مردم، از مسئولین، از قشرهای مختلف، بهوسیلهی تروریستها به شهادت رسیدند؛ از کاسب معمولی گرفته تا شخصیتها؛ تا ۱۷ هزار هم گفتهاند؛ یعنی ۱۷ هزار انسان باشرف، باشخصیت و ارزشمند در تروریسم دههی شصت فدا شدند که در میان اینها شخصیتهایی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی حضور دارند. دههی شصت دههی مبارزه با تجزیهطلبی است؛ در دههی شصت ملت ما و جوانهای ما محکم ایستادند؛ جای شهید و جلاد عوض نشود. در دههی شصت ملت ایران مظلوم واقع شد. تروریستها و منافقین و پشتیبانهای آنان با ملت ایران جفا کردند.
نام امام گرهگشا است؛ علاوه بر اینکه اصول امام یک اصول تمامنشدنی و کهنهنشدنی است. بنابراین امروز هم شعار «عدالت اجتماعی و اقتصادی»، شعار «استقلال»، شعار «آزادی»، شعار «مردمسالاری»، شعار «جداشدن از چنبرهی آمریکا» برای جوانهای ما جذاب است. ما البته در برخی از این شعارها انصافاً عقب هستیم. ما در مورد عدالت اجتماعی عقبیم، در مورد تحقق برخی از مبانی و اصول اسلامی عقبماندگی داریم؛ این را انکار نمیکنیم. اما همت ما و هدف ما و آرمان ما همین است. این برای نسل جوان جذاب است؛ بلکه برای نسل جوان کشورهای دیگر بهخصوص کشورهای اسلامی جذاب است؛ این قدرت بسیجکنندگی انقلاب است. من این را میخواهم بگویم: مسئولان کشور، فعالان سیاسی کشور، از این قدرت بسیجکنندگی انقلاب غفلت نکنند. این نعمت بسیار بزرگی است.
ببینید وقاحت دشمن ما تا کجاست! رئیسجمهور آمریکا در یک نظام قبیلهای عقبماندهی منحطِ محض در کنار رئیس قبیله میایستد و رقص شمشیر میکند؛ آنوقت به ۴۰ میلیون رأی ملت ایران در یک انتخابات آزاد ایراد میگیرد.
در مقابل ما دشمنانی با این وقاحت و با این حد از پردهدری و بیملاحظگی هستند که در کنار قاتلین شب و روز مردم کوچه و بازار یمن میایستند و از حقوق بشر اسم میآورند؛ دیگر از این وقاحت بالاتر! قریب دو سال و نیم است که شب و روز دارند یمن را بمباران میکنند؛ نه مراکز نظامی یمن را؛ کوچه و بازار و مسجد و خانههای مردم را؛ بیگناهان را میکشند… با یکدیگر مغازله میکنند و اسم حقوق بشر میآورند و جمهوری اسلامی را بهخاطر حقوق بشر تحریم میکنند. وقاحت از این بالاتر!
میشنوم گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب عنوان و مفهوم عقلانیت را مطرح میکنند؛ کانه عقلانیت نقطهی مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطاست. عقلانیت واقعی هم در انقلابیگری است. ببینید چه زمانی امام، آمریکا را بهعنوان شیطان بزرگ و بهعنوان یک موجود و دولت غیر قابل اعتماد معرفی کرد؟ امروز بعد از گذشت سی سال رؤسای کشورهای اروپایی میگویند آمریکا غیر قابل اعتماد است. خب بعضی عقلانیت را در این میدانند؛ اشتباه میکنند؛ میگویند که چالش با قدرتها هزینه دارد. خب بله، چالش هزینه دارد اما سازش هم هزینه دارد.
شما ملاحظه کنید دولت سعودی برای اینکه بتواند با رئیسجمهور جدید آمریکا سازش کند مجبور میشود بیش از نیمی از ذخایر موجود مالی خودش را در خدمت هدفها و طبق میل آمریکا هزینه کند. سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلایی باشد، اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتماد به نفس باشد، هزینهاش بهمراتب کمتر از هزینهی سازش است.
اینجور نیست که قدرتهای توطئهگر و قدرتهای متجاوز به یک حدی قانع باشند؛ ما این را در تعاملات این چند سال اخیر مشاهده کردیم؛ یک حدی را مشخص میکنند، وقتی شما در این حد عقبنشینی کردید، تازه یک مطالبه و ادعای جدید مطرح میکنند.
یک مسئلهی بسیار مهم، مسئلهی انتخابات ریاست جمهوری بود که انجام گرفت. بنده باید از صمیم قلب از یکایک آن کسانی که آمدند و بیش از ۴۱۱ میلیون رأی را در صندوقها ریختند تشکر کنم. این انتخابات برای نظام جمهوری اسلامی مایهی اعتبار و نشانهی اعتماد عمومی مردم شد. البته بعضیها از روی کجفهمی انکار میکنند و میگویند رأی مردم ربطی به تأیید نظام ندارد؛ چرا آقاجان؛ وقتی در چارچوب نظام رأی میدهد یعنی آن را قبول میکند و آن را کارامد میداند و اعتماد میکند.
خوشبختانه شورای محترم نگهبان صحت انتخابات را اعلام کردند؛ البته تخلفات را باید دنبال بکنند؛ اگرچه که این تخلفات به نتایج انتخابات اثری نگذاشته است. آن کسانی هم که موفق نشدند -برخلاف سال ۸۸۸ که آن مشکلات را برای کشور به وجود آوردند- ظرفیت نشان دادند.
ماه مبارك رمضان، ماه ضیافت الهی، ماه تنزیل قرآن و ریزش باران وحی و وزش نسیم مهر خداوند یك بار دیگر با آمدنش دلهای عاشق و خسته را غرق شادی و شعف كرد. خداوند بزرگ، در این ماه با فراخوانی بندگان خویش بر خوان گستردهاش هیچ لطف و عنایتی را از آنان دریغ نفرموده و تمام بركات را در دسترس آنان قرار داده است. در این ماه مبارك، درهای بهشت، باز؛ و درهای جهنم، بسته شده است و شیاطین در زنجیرند و این الطاف، زمینه توجه بندگان را به ذات اقدس الهی فراهم و جان تشنه آنان را مهیای دریافت پیامهای هدایت و سعادت كرده است.ماهی كه به فرموده پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، دعای شما در این ماه مستجاب است ،و توصیه بزرگانی مانند میرزا جواد آقا ملكی تبریزی، برای دعای افتتاح و دعای سحر و دعای ابوحمزه، اهمیت بیشتری قائل و خواندن این دعاهارا در شبهای مبارک ماه رمضان ممتاز دانستهاند.از ویژگیهای دعای افتتاح آن است كه دعاكننده را هر شب، متوجّه حضرت ولی عصر علیه السلام و “دولت كریمه” ایشان میكند و شوق لقای آن دولت را در دل او زنده میدارد.
علامه مجلسى در کتاب زاد المعاد مىنویسد : به سند معتبر ، از حضرت صاحب الامر علیه السلام منقول است که آن حضرت به شیعیان خود نوشتند که در هرشب ماه رمضان دعاى افتتاح را بخوانند که دعاى این ماه را ملائکه مىشنوند و براى صاحب آن استغفار مىکنند. دعایی که حاوی مضامین بلند و مورد تاکید اهل معرفت است.
بعد از رحلت امام ، فرزندش نامهای به قوهی قضاییه نوشت و از آنها خواست حال که رهبر انقلاب با رحلت خود ، عملا از مقام رهبری کنار رفته است ، بیایند و بر اساس قانون به ثروت او رسیدگی کنند . قوه قضاییه هم بر اساس قانون ، تحقیقات خود را درباره داراییهای امام شروع کرد . نتیجهی آن تحقیقات به اینجا رسید که در مدت رهبری امام ، نه تنها بر ثروت و داراییهای او چیزی اضافه نشده است بلکه قسمتی از ملک خمین که از پدرش به او ارث رسیده بود نیز به خواست امام به فقرا و مستمندان داده شده است و دیگر ملک او نیست .
اثاثیه شخصی امام عبارت بودند از : قرآن ، تسبیح و سجادهی نماز ، عمامه و لباس روحانی ، ناخن گیر ، عینک ، شانه و تعدادی کتاب . وسایل خانه هم مال همسر امام بود و ایشان چیزی نداشت .
پولی هم که در بانک به نام امام گذاشته بودند ، در واقع مال مردم بوده و باید در همان راه خرج شود و به خانوادهی امام نمیرسد .
السلام علیک یا روح الله
مادر زن حاج سید هاشم یکی از زنان نیرومند، پرخاشگر و تندخو بود و بسیار سید هاشم را اذیت می کرد.
وی روزی به خدمت علامه قاضی می رسد و می گوید:
آزار زبانی و کارهای مادر زنم بی حد شده است و صبر من نیز تمام؛ می خواهم که اجازه بدهید، زنم را طلاق دهم.
ایشان فرمودند: آیا همسرت را دوست داری؟
گفتم: بله.
فرمودند: زنت نیز تو را دوست دارد؟
گفتم: آری.
فرمودند: هرگز راه طلاق نداری! برو و صبر پیشه کن! تربیت تو به دست زنت می باشد.
جریان گذشت و بنده طبق دستور استاد عمل می نمودم؛ تا اینکه یک شب تابستانی که خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم؛ مادر زنم از شدت گرما لب حوضچه نشسته و بر روی پاهایش آب می ریخت.
با ورود من، ناسزا و فحش شروع شد. بنده هم تا این وضعیت را دیدم، داخل اتاق نرفتم و از راه پله ها به سوی بام حرکت نمودم. ولی او دست بردار نبود صدایش همین طور بلند و بلندتر می شد؛
حتی همسایه ها نیز می شنیدند.
تا اینکه صبرم تمام شد. کلام استادم در مقابل دیدگانم بود. بی آنکه جوابی بدهم، به پایین آمده از خانه خارج شدم.
در کوچه و خیابان بدون هدف و ناراحت می گشتم؛ ناگهان حالتی نورانی پیش آمد و دری بر رویم باز شد؛ دیدم من دو تا شده ام یکی سید هاشمی که مورد ناسزا و فحش واقع شده و دیگری من که بسیار عالی و مجرد می باشم و نه ناسزا به او گفته شده و نه به او می رسد.
این اولین تجردی بود که در کربلا برایم پیدا شد. و این در برایم باز نشد مگر به خاطر تحمل و صبر و اطاعت از استاد، که اگر نبود، آن غمناکی ها و پریشانی ها همچنان بود
عارف بزرگ سید هاشم حداد رحمه الله
⭕️جشن اولیای خدا؛ فرصتی برای پاسخ به نیازهای بیپایانشان
? خیلیها فکر میکنند اهل معنویت به این دلیل توانستهاند همیشه با خدا سرکنند که از تنوّع و تفریح و بسیاری از شادیهای طبیعی مورد نیاز انسان گذشتهاند، و مثلاً با دنیا قهر کردهاند؛ و اجری که در قیامت دریافت میکنند بهخاطر زجری است که در «با خدا بودن» میکشند.
? واقع مطلب این است که تنها این گروه هستند که در غیر ماه رمضان نیز همیشه در دلهایشان ضیافتی و سوری برپاست و اصل مهمانی هم برای اینها برگزار شده است و مابقی مردم در حاشیۀ این مهمانیاند.
? به همین دلیل ماه رمضان عید اولیاء خدا نام گرفته است، آنجا که امام زینالعابدین(ع) فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا شَهرَالله الأکبَرِ وَ یا عِیدَ اَولِیائِه؛ سلام بر تو ای بزرگترین ماه خدا و ای عید دوستانش.» این هم دلیل سوم برای شادی و وجد حضور در رمضان که به اولیاء خدا اختصاص دارد و کمتر کسی به این تجربۀ ناب میرسد.
#کتاب «شهر خدا»، #اثر #علیرضا_پناهیان
چه خوش است مهمان خداشدن در جوار امام رئوف .
نکاتی چندبرای بهتر درک کردن این ماه :
امام رضا(ع) در ذیل روایتی به این نکته، چنین اشاره فرمودهاند:« مردم به انجام روزه امر شدهاند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند.» روزه داری در ساعات طولانی و ضعف و بیحالی ناشی از گرسنگی و تشنگی در این ساعات قطعاً فرصت تامل بیشتری را در اختیار انسان می گذارد تا مرگ و نزدیک بودن روز قیامت را در ذهن خود یادآوری کند. البته این تنها مفهوم روایت مذکور نیست، بلکه همه ما با درک کردن گرسنگی و تشنگی طی یک ماه به یاد نیازمندان، فقرا و مستمندان خواهیم بود، زیرا آنها بارها با درد گرسنگی و تشنگی دست و پنجه نرم کردهاند و حال آنکه شاید ما از آنها غافل بودهایم. ماه رمضان فرصتی است تا از غفلتها دور شده و برای رضای خدا به یاد نیازمندان هم باشیم.
یکی از توصیه های موکد امام هشتم(ع) در آستانه ماه رمضان و پس از آن طی روزهای ماه خدا، تلاوت قرآن است، از دیدگاه ایشان انس با کلام خدا چه تأثیری در کسب فضایل بیشتر در ایام روزه داری دارد؟
– امام هشتم(ع) تأکید دارند هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل این است که درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند. وقتی خدای متعال چنین شرافت و عظمتی را برای این ماه و تلاوت آیات روح بخش قرآن در نظر گرفته چرا ما غافل بمانیم؟ قرآن، ما را در مسیر هدایت قرار میدهدوقطعاً تلاوت و عمل به آیات آن ما را به رستگاری و نجات رهنمون میشود. چنانکه امام رضا(ع) در ماه مبارک رمضان هر سه روز یک دور کامل قرآن را تلاوت میکردند، بنابراین ما هم باید در راستای انس بیشتر با خدا از تلاوت قرآن و درک فیوضات آن در این ماه غافل نمانیم.
در نهایت این که زیارت امام رضا(ع) در آستانه ورود به رمضان چه آثار و برکاتی دارد؟
– ماه های رجب و شعبان، ماه های زیارتی حضرت هستند و خوب است در آخرین روزهای شعبان به زیارت ثامن الحجج(ع) برویم و از ایشان بخواهیم برای ما دعا کنند که با آمادگی معنوی بیشتری وارد ماه مبارک رمضان شویم.از سیره رمضانی حضرت الگو بگیریم تا ثواب روزه داری ما چند برابر شود. زیارت معصومین (ع)فضایل بسیاری دارد، اما زیارت حضرت رضا(ع) افضل زیارات است و قطعا زیارت آن حضرت در ماه رمضان نیز آثار و برکات بیشماری را نصیب ما خواهد کرد. در حالات روزه داری زمانی را هم به زیارت ایشان اختصاص دهیم تفاوتی ندارد دور باشیم یا نزدیک. اگر نزدیک بارگاه ثامن الحجج(ع) هستیم به پایبوسی حضرت برویم و برای همه مومنان آرزومند زیارت ایشان دعا کنیم و اگر دور هستیم نیز با ادب و اخلاص در هر کجا هستیم حضرت را از سویدای دل زیارت کنیم که قطعاً ثواب زیارت ایشان برای ما ثبت خواهد شد.
برخورداري از ماه رمضان بدون معرفت به اين ماه ممکن نيست. اين ماه مثل بقيه ي ايام ظاهري دارد و باطني. کساني که اهل ظاهر هستند هيچ فرقي بين اين ماه با ماه هاي ديگر نمي بينند. ولي اگر کسي راه به باطن و ملکوت اين ماه داشته باشد، مي فهمد که آنچه در باطن اين ماه مي گذرد کاملاً متفاوت است. نمونه اش آن چيزي است که وجود مقدس نبي اکرم صل الله علي محمد و آله و سلم در آن خطبه معروف آخر ماه شعبان شان در معرفي اين ماه فرمودند. حضرت در واقع باطن اين ماه را دارند توضيح مي دهند. نه تشبيه است، نه مجاز است، نه کنايه. آنچه مي بينند از باطن اين ماه، با آن چشم باطن بيني که دارند توضيح مي دهند. «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّه »
خداي متعال سفره اي پهن کرده در اين ماه، مهمان خانه خداست و ضيافت تامي براي اوليا خودش و بعد به تبع براي همه مومنين و خوبان عالم دارد.
شهري است که درهاي بهشت به روي شما باز شده است و درهاي جهنم به روي شما بسته شده است، باطن ماه است واقعا.
شعبي از بهشت جاري است در اين ماه. در واقع باطن ماه رمضان يکي از منازل بهشت است و درهاي جهنم بسته شده، شياطين در غل و زنجير هستند. شياطني که ما را محاصره مي کنند، وسوسه مي کنند.پس بايد باطن ماه رمضان شناخته بشود و بايد تلاش کنيم که به اين ماه ورود کنيم.
استاد میرباقری
چرا مؤمن جهنم میرود؟! ▪️آیتالله بهاءالدینی(ره): در زمان ما هیئتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند. عزيز من! اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با اين مشکل داری؟ دقت کنيد که بعضیها با زبانشان میروند جهنم. ▫️روايت داريم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنيد همه شراب میخورند و از ديوار مردم بالا میروند. يک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم. اي آقا تو که هميشه هيئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت مینشینند آبرو میبرند. ▪️امیرالمؤمنین(ع) به حارث همدانی میفرماید: اگر هر چه را که میشنوی بگويی، دروغگو هستی.
سند ۲۰۳۰ دامی حساب شده برای تحت سلطه قرار دادن کشورها است/ تشکیلات کشور اسلامی با سند سکولار نمی سازد
حضرت آیت الله مکارم شیرازی، سند ۲۰۳۰ را دامی حساب شده برای ملت های جهان خواند که آن ها را زیر سلطه خود در آورند تا فرهنگ و مذهب آنها را دگرگون سازند.
حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید امروز در درس خارج خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، با اشاره به امضای سند 2030 گفت: روی سند 2030 نوشته شده که دگرگون ساختن جهان دستور کار 2030 برای توسعه پایدار است.
وی با بیان توضیحاتی درباره سند 2030 افزود: هدف از بیان این مطالب جسارت به کسی نیست بلکه بیان توضحیاتی درباره سند 2030 است تا ملت و مسؤولان وظیفه خود را درباره آن بدانند و این که در زمان انتخابات به سراغ آن نرفتیم چون نخواستیم که فضای شیرین انتخابات پرشور و امن و امان تحت تأثیر واقع شود، ضمنا قضاوت ما مربوط به خود سند است و آن چه که در فضای مجازی منتشر شده مورد نظر ما نیست.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم اظهار داشت: نخست به سراغ تاریخچه سند می رویم، در اولین ماده آن به عنوان مقدمه می خوانیم «ما رؤسای دولتها و کشورها و نمایندگان عالی رتبه که به مناسبت هفتادمین سالروز تأسیس سازمان ملل متحد از 25 تا 27 سپتامبر 2015 در مقر آن در نیویورک گردهم آمدیم در مورد اهداف جدیدی برای توسعه پایدار توافق کردیم» این کلمه به معنای تعهد است یعنی این سند عهدنامه به شمار می رود.
وی ادامه داد: در ماده دو این سند می گوید ما به نیابت از مردمی که به آن ها خدمت می کنیم درباره مجموعه ای از اهداف جامع، فراگیر، مردم محور جهانی و دگرگون کننده، تصمیمی تاریخی اتخاذ کردهایم و سپس اضافه میکند که ما متعهد میشویم که برای تحقق کامل این دستور تا سال 2030 بدون وقفه تلاش کنیم؛ از این رو معلوم می شود سند 2030 عهد نامه است.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی با بیان این که این سند دارای 59 بند است و 17 هدف دارد، ابراز داشت: بسیاری از اهداف زیبا وانسانی است؛ اما مجموع آن تثبیت نظام سلطه است، در هدف 4 و 5 می خوانیم تضمین آموزش با کیفیت برابر و فراگیر و ترویج فرصتهای یادگیری مادام العمر برای همه و دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران.
وی عنوان کرد: در بند هشتم این سند آمده است ما به جهانی می اندیشیم که در همه جای آن حقوق بشر و کرامت انسانی محترم شمرده شود و در آن همه زنان و دختران به صورت همه جانبه تساوی جنسیتی را درک کنند و همه موانع حقوقی، اجتماعی و اقتصادی موجود بر سر توانمندسازی آنان از سر راه برداشته شود.
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: این سند همانگونه که از مقدمه اش پیدا است یک عهدنامه و سند تعهد آور 15 ساله برای برنامه آموزشی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست و غیر آن است یعنی عده ای نشستهاند و برای مردم دنبا تصمیم گرفتهاند که فرهنگ سکولار غرب را در همه جا پیاده کنند، آیا ما باید بنشینیم تا دیگران درباره تمام شئون زندگی ما تصمیم بگیرند؟ با این که می توانستیم آن را نپذیریم چرا مورد پذیرش واقع شد؟
وی اضافه کرد: برای تحول آموزشی و سایر امور کشور خودمان برنامه داریم، ما برنامههای تحول آموزشی و برنامههای اقتصادی داریم چرا آن ها باید برای ما تصمیم بگیرند، آیا این پیروی پذیرش نظام سلطه و قیمومت دیگران نیست؟
حضرت آیت الله مکارم شیرازی با بیان این که وقتی این سند را پذیرفتیم باید گزارش سالانه تمام امور را به آنها بدهیم، گفت: آن ها مثلا 120 سؤال درباره تمام شئون کشور مطرح میکنند و می گویند پاسخگو باشید اگر پاسخ دروغ بگوییم واویلا و اگر راست بگوییم از تمام شئون کشور با خبر می شوند که جاسوسی آشکار به شمار می رود.
وی افزود: از متولیان اصلی این سند یونسکو است که بخش فرهنگی سازمان ملل به شمار می رود، همواره دولت های سلطه گر جاسوس هایی در یونسکو و سایر نهادهای جهانی داشته و دارند.
این مرجع تقلید اظهار داشت: آقایان می گویند هنگام پذیرش زیر آن نوشتیم تا جایی سند را قبول داریم که با فرهنگ و مذهب ما سازگار باشد، راست می گویند این را نوشته اند، نامه ای به امضای سه وزیر در این زمینه برای مقام معظم رهبری ارسال کردهاند؛ اما به این نکته توجه نداشتهاند که آن ها اعلام کردهاند شرایط را تا جایی می پذیریم که بر خلاف روح سند نباشد.
وی ادامه داد: ما مملکتی مذهبی بوده و دارای شرایط و فقه خاصی هستیم و تشکیلات کشور ما با روح سند سکولار نمی سازد، چگونه انتظار داریم که آن ها حاشیه های ما را بپذیرند بلکه می گویند حاشیهها باید کنار گذاشته شده و به متن عمل شود.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم ابراز داشت: الفاظی در این سند به کار برده شده که معنای آن ها را طبق اصطلاح خود تفسیر می کنند، واژه خانواده را اعم از زن و شوهر و هم جنس بازان می دانند، می گویند خشونت بسیاری از کارهای مذهبی را شامل می شود، آن ها حتی سپاه و بسیج ما را مصداق خشونت می دانند، از این رو مفسر الفاظ خود آن ها هستند.
وی عنوان کرد: این سؤال مطرح است که چرا این سند بی سروصدا به آموزش و پروش داده شد و چندین کارگروه برای اجرای آن انتخاب شدند حتی گفه می شود در برخی جاها به اجرا در آمده است، متولی اصلی اینگونه اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی است که اعضای آن از جریان سند با خبر نبودند، چرا مجلس و بالاتر از آن رهبر انقلاب را در جریان نگذاشتند؟
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: در این سند درباره کمک به کودکان و پایان دادن فقر در همه اشکال آن و در همه جا تصریح شده است، از جمله در هدف 2 از اهداف 17 گانه درباره پایان دادن به گرسنگی، تأمین امنیت غذایی، تغذیه بهتر، توسعه کشاورزی پایدار می خوانیم، تصویب کنندگان این سند در این دو سال چه گامی برای این موضوع برداشتند.
وی اضافه کرد: تصویب کنندگان این سند که دو سال از آن می گذرد چه گام برای محرومیت زدایی از کودکان گرسنه یمن برداشتند، چگونه نتوانستند گامی برای محاصره اقتصادی یمن و غزه بردارند تا مردم این مناطق بتوانند از تغذیه سالمی برخوردار باشند، چه کمکی به ویرانی های سوریه و عراق کردند؟
حضرت آیت الله مکارم شیرازی گفت: اخیرا رهبر شیعیان و عالم بحرینی را محکوم کردند چه سؤالی کردند که گناه این عالم چه بوده است؟ اگر هدف دگرگون ساختن جهان است که تیتر این سند به شمار می رود چه قدمی در این مسیر برداشته شده است؟
وی افزود: آیا اینها دلیل بر این نیست که هدف چیز دیگری بوده است، بنابراین باید اعتراف کرد این سند بر خلاف ظاهر پاره ای از بندهای آن که بسیار زیبا است دامی حساب شده برای ملتهای جهان به شمار می رود که آن ها را زیر سلطه خود در آورندو فرهنگ و مذهب آن ها را دگرگون بسازند.
اخبار مراجع معظم تقلید
ازشهدا به مردم
بچه ها امام فرمودند :
منتخبین شما باید متعهد به اسلام باشند بازیگر نباشند به شرق و غرب توجه نداشته باشند
مردم مفهوم بود….
در حالیکه مسؤولان دولت یازدهم بر اجرای سند ۲۰۳۰ اصرار داشتند، مقام معظم رهبری امروز با گلایه از شورایعالی انقلاب فرهنگی به طور صریح نسبت به اجرای این سند هشدار دادند.
به گزارش مشرق، « این سند ٢٠٣٠ یونسکو و ازاینقبیل، چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند زیر اینها شانه قرار بدهد و تسلیم شود.» اینها فرمایشات مقام معظم رهبری است که امروز در جمع معلمان فرمودند و به طور صریح نسبت به سند 2030 هشدار دادند.
سندی که کمیسیون علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل (یونسکو) برای آموزش در کشورهای جهان تدوین کرده و کارشناسان آموزشی مغایراتی در این سند یافتند که خلاف قانون اساسی و دین ماست ولی مسئولان دولتی کشور ما بیسر و صدا و مصرانه در پی اجرای آن بودند، به طوریکه صدای اعتراض کارشناسان آموزشی هم درآمده بود و بیشتر کارشناسان به مواردی که در این سند بود و مسؤولان ما با آن موافقت کردند اعتراض داشتند ولی مسؤولان آنقدر در برابر نظر کارشناسان مقاومت کردند تا مقام معظم رهبری خودشان شخصا وارد شدند و در این باره هشدار دادند.
* 2030 چیست؟
آذرماه سال 95 بود که سندی با عنوان سند ملی آموزش 2030 ایران با حضور وزرای آموزش و پرورش و علوم رونمایی شد.
میگفتند این سند وضعیت حوزه آموزش در ایران بین سالهای 2016 تا 2030 را ترسیم میکند که شرایط و چگونگی تحصیل و سطح سواد در ایران و دیگر کشورهای عضو این پیمان کجا و چطور باشد.
چند روز پس از رونمایی این سند، پیش نویسی از محتویات آن نیز منتشر شد که اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی و نمایندگان مجلس به آن اعتراض کردند و معتقد بودند که این سند مغایرتهایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد.
* اعتراضات اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی و بی تفاوتی مسؤولان
در این زمینه منصور کبگانیان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در همان زمان به این مسأله اعتراض کرد و گفت: اصل موضوع این است که مرجع عالی رسیدگی و پیگیری مسائل مربوط به راهبردها و سیاستهای آموزش عالی، شورای عالی انقلاب فرهنگی است و بر اساس قانون اساسی نیز بند مشخصی وجود دارد که هرگونه تعهد بینالمللی حتما باید از طریق مجلس شورای اسلامی پیش برود، بنابراین حداقل یکی از دو مرجع شورای عالی انقلاب فرهنگی که از سوی مقام معظم رهبری به عنوان مسئول حوزه آموزش عالی مطرح شده و مجلس که از سوی قانون اساسی مرجع این موضوع است باید بر مسائل مربوط به آموزش عالی نظارت کند.
کبگانیان با اشاره به اشکالات ساختاری موجود در سند 2030 گفت: هیچ کدام از دو مرجع مجلس و شورایعالی انقلاب فرهنگی در روند امضای سند نبودند.
اما وزیر علوم قسم خورد که این سند را امضا نکرده است و گفت: 2030 یک سند نیست بلکه یک بیانیه است، یونسکو از سال 2000 تا 2015 بیانیه آموزش برای همه را تهیه کرده بود و از سال 2015 تا 2030 نیز آموزش کیفی برای همه و همهجا را مطرح کرده است که صرفاً آموزش سوادی نباشد که این مسئله در قالب بیانیه وزرای آموزش و پرورش کار شد و یک سال پیش در کره جنوبی در رابطه با آن بحث شد. وزیر آموزش و پرورش نیز در آن زمان در رابطه با این مسئله نظر داده بود و گفته بود ما این مسئله را در قالب چهارچوبها و اسناد کشورمان خودمان انجام میدهیم. چند ماه پیش در مجمع عمومی یونسکو قرار شد این مسئله به کشورها ابلاغ شود که برنامههای عملی خود را بگویند ولی هیچ وزیری آن را امضا نکرده است.
وی 2030 را یک تفاهم میدانست که از طریق آن امکان این مساله فراهم میآمد که از توان کشورها در مسئله آموزش استفاده شود و تعهد آور هم نیست.
میگفتند این یک چارچوب و برنامه علمی است و سند محسوب نمیشود؛ گویا اگر نام اقدامشان که مغایر با صلاح نظام بود را تغییر دهند، آن اقدام تطهیر میشود.
حسین کچوئیان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هم یکی از افرادی بود که اعتراض خود را به این سند نشان داد و گفت: این نهادهای بینالمللی با رویکردی خاص و عموماً مغایر با اهداف انقلاب اسلامی شکل گرفتهاند، برخی از تقابلها و مشکلات تاکتیکی آمریکا با نهادهایی مانند یونسکو نباید به همسویی این نهادها با نظام جمهوری اسلامی تعبیر و تفسیر شود، آنچه که برای نظام فرهنگی و علمی ما امروز اولویت دارد اجرای اسناد مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است نه تدوین و تصویب سند جدید.
حجتالاسلام والمسلمین محمد محمدیان رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها نیز با بیان اینکه کسی مخالف ارتباطات بینالمللی فعال نیست ولی باید در همه تعاملات بینالمللی عزت، حکمت و مصلحت لحاظ شود، گفت: از تدوین کنندگان انتظار میرفت قبل از رونمایی، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را در جریان کار قرار میدادند و به زحمات و تجارب قبلی در مسیر تدوین اسناد بالادستی توجه و اهتمام جدی صورت میگرفت.
مسؤولان امضا کننده سند همچنان بر صحبت خود مبنی بر اینکه 2030 یک سند نیست بلکه چارچوب است اصرار داشتند و اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی و نمایندگان مجلس اعتراض میکردند.
زاهدی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی هم گفته بود که آنچه به عنوان سند 2030 مطرح شده، یقیناً موردنظر جمهوری اسلامی نیست، زیرا در این سند مواردی وجود دارد که با اهداف نظام مغایر است و گویا دوستان از سند عدول کردند و آن را به عنوان چارچوب مطرح میکنند که این مسئله باید بررسی شود تا بدانیم با اهداف جمهوری اسلامی فاصله دارد یا خیر و چگونه بدون مشورت شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای اسلامی شدن دانشگاهها و نقشه جامع علمی کشور این کار را انجام دادهاند.
مخبردزفولی دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی همچنین در رابطه با سند 2030، گفت: تصویب اسناد راهبردی بهخصوص در حوزه علمی، آموزشی و فرهنگی چه در آموزش و پرورش و چه آموزش عالی به این صورت است که عموم آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب میشود. بهطور مثال نقشه جامع علمی کشور، سند نخبگان، سند مهندسی فرهنگی، سند تحول آموزش و پرورش و اسنادی نظیر اینها در شورا تصویب شده است و هر اقدام دیگری در این زمینه باید ذیل این اسناد انجام شود، البته سند 2030 یک جریان جهانی است که یونسکو آن را طراحی کرده، ولی باید با اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی مطابقت داشته باشد و در شورای عالی و شورای اسلامی شدن دانشگاهها به تصویب برسد. در سند 2030 مغایرتهایی وجود دارد و در هیچجای معتبری نیز تصویب نشده، بنابراین این سند از نظر ما وجاهتی ندارد تا مسیر قانونی خود را طی کند.
* ابهامات و مغایرتهای 2030
کارشناسان، نمایندگان مجلس و اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی به این سند اعتراض داشتند و مغایرتهایی را در این سند اعلام کردند.
1- یونسکو، در راستای اهداف مبتنی بر«جهانی سازی» و « صلح جهانی» از طریق برنامه« آموزشهای مشترک عمومی»، میکوشد ارزشهای لیبرالیستی و سکولاریستی را در نظام تعلیم و تربیت کشورهای مختلف بگنجاند تا به واسطه آن از اصطکاک نسلهای جدید با نظامهای استکباری و سرمایه داری، جلوگیری کند.
از جمله میتوان به برنامه های آن سازمان، برای اصلاح بنیادین مفاهیم آموزشی و تربیتی در جوامع اسلامی مانند فلسطین، اردن، امارات، بحرین، عمان، قطر، لبنان و عربستان به نفع رژیم صهیونیستی و به اصطلاح حل«بحران اعراب و اسرائیل» از مسیر تغییرات فرهنگی و ارزش های ملی در قالب برنامه « صلح جهانی» اشاره کرد.
2- از موضوعات و تکالیف مهم اجرایی برنامه آموزش2030، که سبب نگرانی میشود، گردآوری اطلاعات و آمار معتبر از کشورها، توسط یونسکو است و تمام کشورها متعهد هستند که با مرکز آمار و اطلاعات یونسکو(Uis) همکاری کنند تا یونسکو و مجامع بینالمللی به آمار و اطلاعات آموزشی و تربیتی کشورها به صورت منظم و دورهای دسترسی داشته باشند.
نکته مهمی که در این امر نهفته است این است که ارائه آمار و اطلاعات آموزشی نسل آینده کشور به سازمانهای بینالمللی آن هم مطابق با خواست آنها چه نفعی برای کشور دارد؟ آیا این سازمانها در راستای اعتلا و رشد و پیشرفت کشور ما کاری کردهاند؟
در قضایای مختلف مانند برجام، دیدهایم که نهادهای بین المللی و کشورهای غربی آمار و اطلاعاتی که از خودمان براساس تعهد داده شده، دریافت میکنند و باید محرمانه تلقی شود، آنها را منتشر می کنند و مسلماً بر علیه منافع ملی خودمان استفاده می کنند. بنابراین، این ساده اندیشی است که ما به راحتی اطلاعات نسل آینده ساز خود را در اختیار آنها قرار دهیم.
3- یکی از برنامههای کلیدی یونسکو « بینالمللیسازی آموزش عالی ایران» است تاآنجا که «کمیسیون ملی یونسکو» به صورت متمرکز، بینالمللیسازی آموزش عالی کشور را در دستور کارخود قرار داده است. دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو هم با اظهار تأسف از عدم ورود دانشگاههای ایران به حوزه بینالملل، از تأکید ویژه یونسکو بر« جهانیشدن آموزش عالی» خبر داد.
4- باوجود اسناد بالادستی متعدد مانند:« سند تحول بنیادین آموزش و پرورش»، « سند نقشه جامع علمی کشور»، « نقشه مهندسی فرهنگی کشور» و … ، چرا مسئولان مربوط، به جدیت برنامه2030 یونسکو پیگیر اجرای آنها نیست؟ پذیرش و اجرای برنامههای سازمانهای بینالمللی نظیر برنامه آموزش 2030 و درگیر شدن 4 وزارتخانه دولت تدبیر و امید با آن، در سکوت رسانهای و بدون شرح جزییات و منافعی که از اجرای آن نصیب سیستم آموزشی کشور می شود، چه توجیهی دارد؟
5- «جهانیشدن» یکی از مفاهیمی است که مرزهای جغرافیایی کشورها و هنجارهای فرهنگی آموزشی را تحت تأثیر قرار داده است و سازمانهای بینالمللی مانند یونسکو، این مفهوم را درحوزه تعلیم و تربیت پیگیری میکنند. به همین جهت شرکتهای چندملیتی برای تصاحب مدارس درکشورهای جهان سوم و خاورمیانه، به بالاترین نهادهای دولتی« نفوذ» کرده و اجرای برنامه آموزش همگانی یونسکو را از ملزومات پیوستن به « سازمان تجارت جهانی» و بهرهمندی از فاکتورهای اقتصادی و سیاسی کشورهای توسعه یافته برمیشمارند.
6- در اسفند94 «کنفرانس بازاندیشی و آینده نگری در نظام آموزش و یادگیری ایران با توجه به تغییرات پرشتاب جهان معاصر»، در تهران برگزار شد. اما منظور از جملاتی نظیر« بازنگری در نظام آموزشی» چیست!؟و طرح این نوع مفاهیم به چه نیتی است؟
7- هدف شماره4 توسعه پایدار یعنی «تضمین آموزش باکیفیت، فراگیر و برابر و ارتقای فرصتهای یادگیری مادامالعمر برای همه» است، در حالی که تعابیر و برداشتهایی از آموزش باکیفیت وجود دارد که با مبانی آموزش در مدارس و دانشگاههای جمهوری اسلامی مغایر است.
8- برنامه جامع آموزش2030، توصیههای جدی و مؤکد درخصوص ورود بعضی مفاهیم و مطالب به کتابهای درسی به کشورهای عضو دارد، که قطعا با فرهنگ اسلامی ما سازگار نیست. این موضوع از اقرارهای صریح برخی مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش است.
9- در برنامه2030، ارتباطات و برنامههای بین المللی شبکه مدارس مرتبط با یونسکو در کشورها از جمله ایران که قبلا راه اندازی شدند، مورد توجه جدی قرار میگیرد که ابهامات فعالیت در مدرسه داری توسط این نهاد را با شک و تردید مواجه میکند.
10- در برنامههای توسعه پایدار پس از 2015، از ارزشها و اصول جهان شمول از قبیل همبستگی جهانی، صلح جهانی، احساس همدردی با انسانها و مفاهیمی که را از اذهان محو کند آموزش داده میشود.
11- این برنامه، چه ارتباط و نسبتی با اسناد بالادستی مانند: « سند چشم انداز20 ساله کشور» ، « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» ، « سند نقشه جامع علمی کشور» ، « نقشه مهندسی فرهنگی کشور» و … سایر اسناد بالادستی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی دارد؟ اگر نسبتی دارد، کدامیک مرجع است ؟
باتوجه به تفکر حاکم بر یونسکو که تفکری لیبرالیستی و سکولاریستی است و قطعا با تفکر دینی در تقابل یا حداقل غیر همسو است، اجرای این برنامه، چگونه نیازها و شرایط تعلیم و تربیت اسلامی را محقق میکند؟ و آیا این برنامه با اهداف تعلیم و تربیت اسلامی که در اسناد بالادستی تصریح شده است هماهنگ است؟
12- اگرچه اهداف کلان 17 گانه برنامه توسعه پایدار 2030 که هدف شماره 4 آن بصورت مشخص به آموزش مربوط می شود، با واژههای زیبا که برخی از آنها در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نیز آمده است، اما شاخصها و مفاهیم مدنظر در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در تراز تربیت اسلامی است که با برنامه آموزش 2030 بلکه مغایر است.
مانند تاکید بر تعلیم و تربیت اسلامی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با تاکید بر آموزش غیرایدئولوژیک در برنامه 2030 یا مثلا تربیت انسان خلیفه الله در اسناد بالادستی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی با تربیت انسان براساس مکتب اومانیسم در برنامه 2030.
13- در برنامه 2030 تاکید فقط بر آموزش است در حالی که آموزش، شرط لازم برای تغییر و بهبود زندگی است ولی شرط کافی نیست. انسان امروز بیش از گذشته در کنار آموزش، نیازمند معنویات، اخلاق و ارزشها و بطورکلی «تربیت» است، که این موضوع عنصر گمشده در برنامه آموزش 2030 است.
14- باتوجه به مطالب پیش گفته، چگونه امکان دارد« سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» با « برنامه آموزش2030 » تطابق داشته باشد؟ از همین رو، مهم جلوه دادن این برنامه یا تفاهم نامه، که به اشتباه به آن سند میگویند، برای تحت الشعاع قرار دادن «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» است.
15- باتوجه به بندهای 2 و 5 از ماده 2 اساسنامه کمیسیون ملی یونسکو، مصوب هیأت وزیران جمهوری اسلامی ایران در سال 1366، چرا کمیسیون ملی یونسکو در راستای این دوبند از شرح وظایف، اقداماتی را انجام نمی دهد و بصورت منفعل مجری برنامههای یونسکو است؟
به چه مناسبت باید یک مجموعه بهاصطلاح بینالمللی که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای دنیاست، این حق را داشته باشد که برای ملتهای دنیا با فرهنگهای مختلف، تکلیف مشخص کند؟
* هشدار مقام معظم رهبری در رابطه با 2030
رهبر معظم انقلاب امروز در جمع معلمان فرمودند: بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گلهمند هستم، آنها باید مراقبت میکردند و نباید میگذاشتند که کار به اینجا بکشد که ما بیاییم و جلوی این کار را بگیریم، اینجا جمهوری اسلامی است. سند2030 یونسکو و ازاینقبیل، چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند زیر اینها شانه قرار بدهد و تسلیم شود.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: به چه مناسبت یک مجموعه بهاصطلاح بینالمللی که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای دنیاست، این حق را داشته باشد که برای ملتهای دنیا با فرهنگهای مختلف، تکلیف مشخص کند؟ اصل کار غلط است، اینکه ما برویم سندی را امضا کنیم و بعد هم بیایم بیسروصدا آن را اجرا کنیم؛ نخیر!مطلقاً مجاز نیست.
با توجه به تجارب کشور از اینگونه ارتباط با مجامعی که روند مشخصی علیه نظام ما دارند و با توجه به تاکید مقام معظم رهبری، لازم است، متولیان نظام آموزشی کشور و در رأس آن شورایعالی انقلاب فرهنگی که به ریاست رئیس جمهور اداره میشود، بیش از پیش هوشیار بوده و برای خنثی سازی برنامههای دشمن، اقدامات لازم را به عمل آورند.
منبع: فارس
ب - ویژگیهای اصلح
روشن شد که انتخاب فرد اصلح دارای اهمیت است. حال سوال اساسی این است که فرد اصلح دارای چه ویژگی هایی است؟ در پاسخ به این سوال نیز با استناد به بیانات مقام معظم رهبری، می توان ویژگی های فرد اصلح را شناسایی و کشف کرد.
در اینجا ذکر این نکته نیز ضروری است که مقام معظم رهبری، هم برای انتخاب نمایندگان اصلح مجلس شورای اسلامی ویژگی هایی را ذکر کرده اند و هم برای انتخاب رئیس جمهور اصلح. اما در میان آنها، برخی از این ویژگی ها مشترک در بین هر دو (رئیس جمهور و نماینده مجلس) بوده و به هنگام انتخاب رئیس جمهور یا نمایندگان مجلس باید به این ویژگی ها نیز نظر داشت. بنابراین در این بخش به برخی از این ویژگی ها اشاره خواهد شد.
1- « بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچگونه نظرى ابراز نمیکنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد. بهترین، آن کسى است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجمل پرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگرى باشد، مردم را به سمت اشرافیگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد. » (بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادى سنندج - 22/2/88 )
2- ایشان در بیان ویژگی های نماینده اصلح نیز آورده اند:« …پایبندى او به اسلام باشد، پایبندى او به عدالت باشد، پایبندى او به منافع ملى باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصى باشد. … بعضى، از دشمن رودربایستى دارند؛ بعضى، ملاحظه ى دشمن را مىکنند. ملاحظه ى ملت را باید کرد، ملاحظه ى خدا را باید کرد، نه ملاحظه ى دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنى، هرچه عقب بنشینى، او جلو مىآید. اگر خاکریز شما در مقابل دشمن خاکریز مستحکمى نباشد، او نفوذ مىکند. دشمنان این را مىخواهند. یکى از شاخصها همین است. مردم در هرجاى کشور هستند، به این شاخص توجه کنند آن کسانى که مرزشان با دشمن و دست نشاندگان دشمن مرز کمرنگى است، اینها براى ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانى باید باشند که مرز روشنى با دشمن داشته باشند.» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم - 22/12/86 )
لازم به ذکر است که، همانطور که اشاره شد ویژگی های مزبور منحصر به انتخاب نماینده اصلح نبوده، بلکه رئیس جمهور اصلح نیز باید از این ویژگی ها برخوردار باشد. چه اینکه ما در این بررسی بدنبال شاخص های اصلح بوده و ویژگی های مذکور نیز بخشی از آن شاخص ها، و مشترک در نماینده و رئیس جمهور اصلح است. بنابراین باید به این ویژگیها نیز توجه داشت.
3- «آن کسانى که به وسیله ى شوراى نگهبان صلاحیت آنها اعلام می شود، معنایش این است که این از حداقل صلاحیت مورد نیاز برخوردار است. در بین این کسانى که اعلام می شوند، افرادى هستند با صلاحیت هاى بالاتر، افرادى هستند در سطح پایین تر. هنر ملت ایران و مردم شهرها و حوزه هاى انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در میدانهاى انقلاب؛ دردشناس ترین و دردمندترین نسبت به نیازهاى مردم را انتخاب کنند. اینها فرصتهائى هست، بایستى مردم عزیز ما در همه جاى کشور… هوشیارانه، با بصیرتِ تمام تلاش کنند، پیدا کنند و با رأى خود مسجل کنند … البته مردم توجه باید داشته باشند که تبلیغات رنگین و متنوع ملاک نیست؛ وعده هاى غیر عملى ملاک نیست. … وعده هاى غیر عملى دادن، وعده هاى بزرگ دادن، اینها ملاک نیست؛ باید مردم توجه کنند؛ » ( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم یزد- 12/10/86 )
4- «مردم باید با چشم باز در این صحنه ى مهم حاضر شوند و ان شاءاللَّه خداى متعال کمک کند و دل هاى مردم را هدایت کند تا فرد با کفایت، شجاع، با اخلاص، داراى روح مردمى، شاداب و با نشاط، مؤمن به هدفها و ارزشهاى انقلاب، مؤمن به مردم، مؤمن به نیروى مردم و معتقد به حق مردم را انتخاب کنند.» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی – 1/1 84 )
5- «در پیدا کردن نامزد مورد نظر دقت کنید. به کسى گرایش پیدا کنید که به دین مردم، به انقلاب مردم، به دنیاى مردم، به معیشت مردم، به آیندهى مردم و به عزت مردم اهمیت مىدهد.» (بیانات مقام معظم رهبری در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) - 14/3/84 )
6- «اینکه ما این همه روى تدیّن تکیه می کنیم، براى این است. عزیزان من! وابستگى از لاابالیگرى دینى حاصل می شود. نه اینکه هر کس متدیّن نیست، وابسته است؛ نه. بالاخره انگیزه هاى گوناگونى وجود دارد. اما کسى که متدیّن است، یک مانع اضافه براى وابسته شدن دارد. این خیلى مهم است. شنیده ام بعضى در حول و حوش مرحله اوّل انتخابات، گفته بودند «فلانى - شاید اسم ما را هم نیاورده بودند - یا برخى دیگر این قدر روى تدیّن تکیه می کنند، چه اهمیتى دارد؟ باید آدمهاى متخصّص به مجلس راه پیدا کنند. دکترها و مهندس ها به مجلس بروند و مملکت را اداره کنند!» این، اشتباه است. نه اینکه براى مجلس، متخصّص لازم نیست. چرا؛ براى مجلس، متخصّص لازم است. ولى ما امروز تخصّص کم نداریم. عرض من این است که: اى ملت ایران! بین همین مهندسها و دکترها، میان همین متخصّصها و کارشناسها، بگردید متدیّنها را انتخاب کنید! به صرف ادّعا، اکتفا نکنید. فردى را که می خواهید برگزینید، باید متدیّن باشد. متدیّن که شد، آن وقت انسان احساس خاطر جمعى می کند.» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار پرسنل و فرماندهان ارتش - 28/1/75)
ایشان در این خصوص در جای دیگری نیز فرمودند:«…لکن رکن اصلى، تدین است؛ یعنى اعتقاد به اسلام و به اصول و پایه هاى دینى و عامل بودن به اینها. این، اساس قضیه است. نماینده اى که متدین باشد، شما خاطرتان جمع است که خیانت نخواهد کرد؛ کار خلاف نخواهد کرد؛ حتى کوتاهى و سستى نخواهد کرد. … نماینده ى متدین، مصالح انقلاب و کشور را بر مسائل شخصى یا گروهى، مقدم مىداند. تدین، این خصوصیات و این خواص مهم را دارد. اگر این شرط را بتوانید تأمین کنید و نماینده ى متدین را إن شاء اللّه پیدا و انتخاب کنید، آن جهات بعدى قابل تأمین تر است.» (مصاحبه مقام معظم رهبری در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب - 17/2/71 )
7- مقام معظم رهبری علاوه بر ذکر ویژگی های فرد اصلح، در جایی نیز مردم را از انتخاب برخی از افراد نهی و به بیان ویژگی های این افراد پرداختند. ایشان در این خصوص فرمودند: « ملت ایران در انتخابهاى خود توجه کند؛ کسانى با رأى ملت سر کار نیایند که در مقابل دشمنان بخواهند دست تسلیم بالا ببرند و آبروى ملت ایران را ببرند. کسانى سر کار نیایند که بخواهند با تملقگوئى به غرب، به دولتهاى غربى، به دولتهاى زورگو و مستکبر، به خیال خودشان بخواهند براى خودشان موقعیتى در سطح بینالمللى دست و پا کنند. اینها براى ملت ایران ارزشى ندارد. کسانى سر کار نیایند که دشمنان ملت ایران طمع بورزند که به وسیلهى آنها بتوانند صفوف ملت را از هم جدا کنند، مردم را از دینشان، از اصولشان، از ارزشهاى انقلابىشان دور کنند. ملت باید آگاه باشد. اگر کسانى بر سر کار بیایند که در مراکز گوناگون سیاسى یا اقتصادى به جاى اینکه به فکر ادامهى راه امام و ارزشها و اصول ترسیم شدهى به وسیلهى امام باشند، به فکر به دست آوردن دل فلان قدرت غربى و فلان مستکبر بینالمللى باشند، براى ملت ایران مصیبت خواهد بود. این آگاهى براى ملت لازم است.» (بیانات مقام معظم رهبر در دیدار مردم بیجار- 28/2/88)
8- علاوه بر ویژگی های مذکور، مقام معظم رهبری در خصوص انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم ریاست جمهوری نیز ویژگی هایی را برای رئیس جمهور مطلوب در نظر گرفته اند. ایشان در این باره در دیدار با مردم قم، فرمودند: «آن کسانى که وارد میدان میشوند، باید کسانى باشند که در خود توانائىِ کشیدن این بار را بیابند؛ صلاحیتهائى را هم که در قانون اساسى است و شوراى محترم نگهبان بر روى آنها تکیه خواهد کرد، در خودشان ملاحظه کنند و واقعاً وابسته و دلبستهى به نظام و قانون اساسى باشند؛ بخواهند قانون اساسى را اجرا کنند؛ چون رئیس جمهور سوگند میخورد که قانون اساسى را اجرا کند؛ قسم دروغ که نمیشود خورد.» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم - 19/10/91)
کاندیدای اصلح از نگاه مقام معظم رهبری
در این مطلب بر آنیم تا به بررسی ضرورت انتخاب اصلح، ویژگی های فرد اصلح، تکلیف گرایی یا نتیجه گرایی و همچنین روش شناسایی فرد مطلوب در انتخابات از دیدگاه مقام معظم رهبری بپردازیم.
با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری، دیدگاهها و معیارهای مختلفی در خصوص انتخاب کاندیدای مطلوب، از سوی برخی فعالان و جریانات سیاسی ارائه شده است. معیارهایی مانندکاندیدای رای آور، صالح مقبول و معیارهای دیگری از این قبیل. حال با توجه به اینکه در کشف معیارها، دیدگاهها و نظرات مقام معظم رهبری ملاک و مدنظر است، لازم است تا با مراجعه به بیانات ایشان، معیار انتخاب کاندیدای مطلوب را بدست آورده و براساس آن نسبت به انتخاب رئیس جمهور مطلوب اقدام کنیم.
با ملاحظه بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مختلف جامعه، مشخص می شود که ملاک ایشان در انتخاب رئیس جمهور مطلوب، انتخاب کاندیدای اصلح است. بر این اساس برآنیم تا با در نظر گرفتن معیار مزبور، به بررسی «ضرورت انتخاب اصلح»، «ویژگی های فرد اصلح»، «تکلیف گرایی یا نتیجه گرایی در انتخاب» و همچنین «روش شناسایی فرد مطلوب» از دیدگاه مقام معظم رهبری بپردازیم.
الف - ضرورت انتخاب اصلح
انتخاب اصلح از دیدگاه مقام معظم رهبری دارای اهمیت فراوانی است. ایشان در مناسبتهای مختلف، بارها به این نکته اشاره کرده اند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
1- « نکته بعدى در باب انتخابات این است که مردم باید به فکر شناخت اصلح باشند؛ چون امر کوچکى نیست. مسأله انتخابات، مسأله سپردن سرنوشت بخش عمده امکانات کشور به یک نفر و یک مجموعه است. سرنوشت مسائل اقتصادى، مسائل فرهنگى، روابط خارجى و مسائل گوناگون دیگر تا حدود زیادى به این قضیه وابسته است. درست است که قواى دیگر هم هر کدام وظایفى دارند، اما مهمترین مسائل و فعالیتهایى که در بخشهاى مختلف کشور به جریان مىافتد، به قوّه مجریّه مربوط است که سرنوشت آن در این انتخابات معلوم مىشود. … شوراى نگهبان طبق وظیفه قانونى خود، کسانى را که از لحاظ معیارهاى قانونى صلاحیت دارند، مشخص خواهد کرد. سپس من و شما بایستى در بین این مجموعه نگاه کنیم و کسى را که اصلح است، انتخاب کنیم. این هم وظیفه بسیار مهمى است.»( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از مردم گیلان - 11/2/80)
2- « ملت باید تلاش خود را بکند، باید زحمت بکشد و دنبال اصلح بگردد. من مکرّر عرض کرده ام که مسئله، مسأله ى دین و خدا و اداى تکلیف است. همچنان که اصل انتخابات یک تکلیف الهى است، انتخاب اصلح هم یک تکلیف الهى است. قبلًا هم گفتیم که تفاضل و لو کم باشد، در این قضیه بسیار است. باید بگردید، بین خودتان و خدا حجّت پیدا کنید؛ یعنى بتوانید از راهى بروید که اگر خداى متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رأى دادید، بتوانید بگویید به این دلیل. بین خودتان و خدا، دلیل و حجّتى فراهم کنید و بعد با خیال راحت بروید رأى بدهید. مردم باید این کار را بکنند و ما هم از خدا مىخواهیم و دعا و آرزو مىکنیم که خداى متعال دلهاى مردم را به سمت نامزد اصلح آنکه واقعاً صلاحیتش بیشتر است هدایت کند. » (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از خانوادههاى ایثارگران - 31/2/76)
3- « در جمهورى اسلامى، انتخاب، انتخاب اصلح است؛ نه رقابت انتخاباتى. این دعواها و رقابتها، متعلق به دموکراسی هاى غربى است که ازخدا و دین، هیچ چیزى به مشامشان نرسیده است.کارهایى که بعضیها انجام مىدهند، باب جمهورى اسلامى نیست. در اینجا ممشا، ممشاى اسلامى است و انتخاب، انتخاب اصلح. مردم باید با چشم باز و با بصیرت وارد بشوند و آدمهایى را که اطمینان پیدا مىکنند، انتخاب کنند. » ( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیرى از آزادگان و اقشار مختلف مردم، 11/7/69 )
4- « انتخاب فرد اصلح و داراى تقوا و تدبیر براى مقام مهم ریاست جمهورى - که در قانون اساسى جدید، داراى اختیارات وسیع در ادارهى کشور است - وظیفهاى شرعى و عقلى و انقلابى است، و کوتاهى در این امر یا در حضور در پاى صندوقهاى رأى، خسارتهاى جبرانناپذیرى به بار خواهد آورد. » (پیام مقام معظم رهبری به ملت شریف ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینى(ره) - 23/4/68 )
5- «مردم سعى کنند صالحترین را انتخاب کنند. آن کسانى که نامزد ریاست جمهورى می شوند و در شوراى نگهبان صلاحیت آنها زیر ذره بین قرار می گیرد و شوراى نگهبان صلاحیت آنها را اعلام می کند، اینها همه شان صالحند. اما مهم این است که شما در بین این افراد صالح، بگردید و صالحترین را پیدا کنید. اینجا جائى نیست که من و شما بتوانیم به حداقل اکتفاء کنیم؛ دنبال حداکثر باشید؛ بهترین را انتخاب کنید.» (بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادى سنندج - 22/2/88 )
نگاه اول
در ابتدای امر نیاز هست با اصطلاح ات اولیه این بحث آشنا شویم.صالح یعنی شایسته ،درخور،نیکوکار ولایق. و اصلح یعنی شایسته تر و لایق تر. این واژه درقرآن به وفور مشاهده می شود. اعمال صالح و فاسد هم بسته به کشورها و آیین ها و فرهنگهای مختلف متفاوتند و ممکن است رفتاری در یک فرهنگ بهنجار ودر کشوری بافرهنگ دیگر نابهنجار باشد. اما بسیاری از اعمال و رفتار(اعم از خوب یا بد) در فرهنگها وملل مختلف معنای یکسانی دارد وتقریبا” واکنشهای یکسانی در مقابل آن اعمال ورفتار ابراز می شود. اعمالی چون خیانت، دروغ، کلاهبرداری،خلف وعده،دزدی وظلم به دیگران مذموم واعمالی ازقبیل صداقت وراستگویی،وفای به عهد،رعایت حقوق دیگران،ایثار واز خود گذشتگی جود وبخشش ممدوح هستند
اصلح از منظر امام علی علیه السلام
شاخصه های مهم یک کارگزار حکومت اسلامی در کلام امیر مومنان و مولای متقیان(ع) چنین تشریح شده است:
۱- ایمان و تقوا:
توصیه امام علی (ع) به مالک اشتر در این خصوص شنیدنی است “ای مالک، مالک نفس خویش باش و آن را بدست هوا مسپار، نفس خویش را با ترک خواهش ها بکُش و به هنگام سرکشی عنانش را بکش که نفس، پیوسته به بدی فرمان می دهد جز آنکه خدای رحم کند و در اجابت نفس در نارواها بخل ورزد.”
در واقع این شاخصه اصلی ترین و جامع ترین شاخصه یک کارگزار حکومت اسلامی است؛چرا که هر کس دارای تقوای الهی است بقیه آیتم های یک کارگزار حکومت اسلامی را نیز داراست.
۲- رعایت عدالت و انصاف:
رعایت و برقراری عدالت یکی از مهمترین وظایف یک مدیر اسلامی است. عدالت مبنای همه حرکتهای صحیح مدیریت است که در اثر وجود عدالت همه چیز در جای خود قرار می گیرد. یک نماینده عادل کسی است که به مشکلات شهروندان حوزه انتخابیه اش فارغ از همه نگاههای سیاسی، عقیدتی و … رسیدگی کند.
۳- پاکی و صلاحیت خانوادگی:
امام علی (ع) می فرماید: «…مِنْ أَهل البُیُوتاتِ الصّالِحَه»
«کارگزاران دولتی را…از خاندان های پاکیزه و با تقوا…انتخاب کن.»
همچنان که در علم روانشناسی نیز ثابت شده است، پاکی و فضایل اخلاقی و انسانی خانواده اثر بسزایی در تربیت افراد و فرزندان خواهد داشت. آنانکه در خانواده های پست، تنگ نظر، کوته بین، کینه ای و بدخلق و… تربیت و بزرگ شوند، خواه ناخواه اگر مسئولیتی را بپذیرند، با تنگ نظری و کوته بینی و دیده پست و کینه توزانه با افراد تحت امر یا مافوق خود برخورد خواهند نمود. برخلاف کسی که در خانواده ای بلند مرتبه، دارای فضائل انسانی و اخلاقی و… رشد و نمو کرده باشد؛ طبیعی است چنین شخصی در هر پست و مقامی که باشد، آثار نیک او به زیردستان و بالادستان تراوش و سرایت خواهد کرد و به همین جهت است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، این نکته را از معیارهای گزینش حاکمان جامعه قرار داده و بر آن تأکید نموده اند.
۴- سابقه مسلمانی و دلبستگی دینی:
«من اهل…القَدَم فی الاسلامِ المُتُقَدِّمَة»
«و از میان آن ها افرادی را که…پیشگامتر در اسلامند، برگزین.»
از جمله معیارهای گزینش حاکمان را دلبستگی به اسلام و مسأله سابقه اسلامی برشمرده اند. سزاوار نیست حاکم و زمامدار جامعه اسلامی از تازه مسلمانان باشد. آنان که در زیر فشار اهل کفر و طاغوت، حقیقت را پیدا نموده و با رضایت، قلب خویش را به اسلام و ایمان منوّر کرده و اندیشه ای جز اعتلای پرچم توحید نداشتند و در این راه از جان و مال و آبروی خویش مایه گذاشته اند، با آنان که از روی ناچاری و برای حفظ جان خویش و یا در پی کسب منافعی، بر سفره آماده نشسته اند، قابل مقایسه نمی باشند. بنابراین با بررسی سوابق انقلابی و مبارزاتی کاندیداهای موجود در زمان طاغوت و جنگ تحمیلی، همچنین فعالیتهای جهادی آنها در جهت کمک به محرومین می توان پی برد که کدامیک از آنها دلبستگی بیشتری به دین و مکتب امام حسین (علیه السلام) دارد.
۵- پرهیز از غرور و خودپسندی:
یکی از بیماریهای مُهلک یک کارگزار، گرفتار خودپسندی شدن و اینکه به محض منصوب شدن به یک مدیریت “خود را بالاتر از دیگران دیدن” است.
کارگزاری که دچار خودپسندی می شود از جستجوی مرحله بهتری برای کار خود و بالا بردن سطح آن باز می ایستد و هم از دیدن و پذیرفتن نوع بهتری از کار مورد نظر باز می ماند، بنابراین ما می بایست کسی را بعنوان کارگزار اصلح انتخاب کنیم که رزومه کاری گذشته اش آلوده به خود شیفتگی مدیریتی نباشد!
حضرت علی (ع) در نامه خویش به مالک اشتر می فرمایند: «اگر قدرت و مقامی که به دستت رسیده برایت خودپسندی و عجب آورده و کبریا و عظمتی برای خود پنداشتی، ملک خدای بالای سرت را بنگر، بیندیش که قدرت هایی که تو در حق خود نداری او درباره تو دارد… که خدا هر جباری را ذلیل گرداند و هر گونه فخرفروشی را زبون سازد.
۶- مشورت با دیگران:
امام علی (ع) می فرماید: مبادا بگویی من نیرومندم، امر می کنم و دستوراتم را اجرا می کنم. زیرا این روش موجب فساد فکر، تضعیف دین و نزدیک شدن به انحراف است. بنابراین داشتن یک گروه مشورتی قوی که در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی دارای تخصص می باشد برای یک نماینده مجلس که می خواهد در زمینه های مختلف قانونگذاری کند و یا مشکلات حوزه انتخابیه اش را واکاوی و راه حل مناسب جهت حل آن پیدا کند، امری لازم و ضروری است. جای بسی تعجب است که در برخی محافل این امر تعبیر به وابستگی می شود! آیا اگر یک مسئول عملی را بدون مشورت با دیگران آن هم در شرایطی که تصمیمش تاثیر گذار در سرنوشت مردم است به صرف اینکه از نظر او عاقلانه است اجرا کند، آن وقت او مستقل است؟!!
۷- خدمت عاشقانه و توجه به محرومین :
پس از پذیرش مسئولیت، کارگزار باید تمام حسابگری های نفسانی را به کناری نهد و با تمام وجود خود را وقف انجام وظیفه نماید. بر خلاف کسانی که تصور می کنند مدیریت یعنی دست کشیدن از کار و تنها نظاره گر بودن؛ چراکه آن مقدمه ایست برای تن پروری و راحت طلبی. بنابراین یکی از شاخصه های مهم یک کاندیدای اصلح این است که وقتی به گذشته او نگاه می کنیم در شرایط حساس از منافع شخصی خود گذشته و با نیت الهی خدمت به محرومین، منفعت طلبی و راحت طلبی را رها نموده و بار مشکلات جامعه را به دوش کشیده است. کسی که خود درد فقر را چشیده و حجم زیادی از کارنامه اعمالش کمک به نیازمندان محرومین و مستضعفان بوده است.
۸- وفای به عهد:
امام علی (ع) در منشور خود به مالک اشتر چنین می فرماید: “اگر مشکلی رخ داد که ناچار شدی با دشمن صلح برقرار کنی یا عهد یا میثاقی ببندی باید به پیمان خود وفادار باشی، قرارداد را با کمال درستی محترم شماری و جانت را سپر پیمان سازی.”
نکته جالب و قابل تاملی که در کلام مولا وجود دارد این است که ایشان توصیه می کنند به “وفای به عهد با دشمن”، حتی اگر جانت در این راه به خطر بیفتد. حال سوال اینجاست به نظر شما یک کارگزار حکومت اسلامی نسبت به عهد و پیمان خود با مردم که در واقع خدمتگزار آنها محسوب می گردد می بایست چگونه باشد؟!
برادر و خواهر عزیز مطالبی که گفته شد بخش مهمی از ویژگیهای یک کارگزار حکومت اسلامی از نگاه مولای متقیان امام علی (ع) می باشد که می تواند چراغ راه ما جهت انتخاب فرد شایسته و اصلح در انتخابات باشد. در تاریخ انقلاب ما کم نبوده است شرایط حساسی که بواسطه آنها می توان در کارنامه گذشته کاندیداهای موجود کنکاش کرد که عملکرد کدامیک از انها با کلام نورانی حضرت آقا نزدیک تر بوده است؛ از جمله آنها می توان به مبارزات با نظام شاهنشاهی، تلاش در صحنه های علمی و تخصصی، ایجاد نهادهای انقلابی پس از پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی، در صحنه جهاد بودن و کمک به محرومین و مستضعفین. اینها مواردی است که به ما کمک شایانی در جهت شناسایی فرد شایسته می کند.
اما نکته آخر اینکه ما آزاد هستیم در مملکتی که به نام امام زمان(عج) مزین است به هر کسی که فکر می کنیم شایستگی این سمت را دارد رای دهیم، اما این نکته را از ذهن خارج نکنیم که ما بعنوان یک مسلمان در قبال انتخابمان در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی مسئول هستیم.
ادامه دارد.…….
امام صادق(علیهالسلام) مىفرماید: خوشا به حال شیعیان قائم كه در زمان غیبتش منتظر ظهور او و فرمانبردارش هستند، آنان اولیاى خدا هستند، همانها كه نه ترس آنها را فرا مىگیرد و نه اندوهگین مىشوند.
امام باقر(علیهالسلام) مىفرماید: گویى كه یاران قائم را مىبینم كه شرق و غرب (جهان را) در نوردیدهاند. همه چیز در برابر آنها سرِ تسلیم فرود مىآورد حتى درندگان زمین و آسمان به دنبال خشنود ساختن آنها هستند. قطعهاى از زمین به قطعه دیگر مباهات كرده و مىگوید: امروز مردى از یاران قائم از من گذر كرده است.(4)
ویژگی های یاران امام زمان که در قرآن به آنها اشاره شده :
1- متواضع اند: «عباد الرحمن الذين يمشون علي الأرض هونا »
2- داراي بينش صحيح هستند، زيرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است
3- اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »
4- اهل طاعت و سجده و قيامند، «و الذين يبيتون ربهم سجدا و قياما »
5- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم مي شود نمي کنند، «والذين يقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم »
6- اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم يقتروا »
7- موحدند و غير خدا را نمي خوانند، «لا يدعون مع الله الها آخر »
8- به جان انسانها احترام مي گذارند، «ولايقتلون النفس التي حرم الله إلا بالحق »
9- پاکدامنند، «ولايزنون »
10- دنبال پاکسازي روان خويش اند، «و من تاب و عمل صالحا »
11- جبران کننده عقب ماندگيها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا »
12- حتي مرتکب مقدمات گناه هم نمي شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمي کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »
13-کلامشان صحيح است، «و الذين لا يشهدون الزو »
14- اهل لغو نيستند، « و إذا مروا باللغو مروا کراما »
15- پرورش دهنده نسل سالم و مفيدند، «هب لنا من أزواجنا و ذرياتنا قره أعين »
16- امام ديگرانند، «و جعلنا للمتقين إماما »
17- به گزين اند. کلام را گوش مي دهند و از بهترين آن پيروي مي نمايند، «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه »
18- ايمان دارند، «قل يا عباد الذين آمنوا إتقوا ربکم »
19- بنده خداي متعال هستند و امور خود را واگذار به خداي متعال مي نمايند، بنده شهرت و پول و زر و زور و دنيا نيستند، «ثم يقول للناس کونوا عبادا لي من دون الله »
20- شيطان را به زانو در آورده اند، «ولأغوينهم أجمعين إلا عبادک منهم المخلصين »
21- ويژگيهاي صالحين را دارند يعني صددرصد اعمالشان صالح است، «والذين آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم في الصالحين »
22- امر ازدواج براي جوانان را تسهيل مي کنند، «و أنکحوا الأيامي منکم و الصالحين من عبادکم و إمائکم »
23- در کار خير از همديگر سبقت مي گيرند، «و يسارعون في الخيرات و أولئک من الصالحين
ای مولا ومقتدایمان برما عنایتی فرما تا بتوانیم با همه ضعف ها و ناتوانیمان در صف یاران شما واقع شویم.اگرچه پرونده اعمال ما سیاه است ولی سرباز همیشه به عف و گذشت امیر خود امیدواراست……..
سلام بر شعبان و اعیادش، سلام بر حسین و عباسش، سلام بر سجاد و سجودش، سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش، آغاز ماه رسول خدا ماه شادی آل الله مبارک باد.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت است که چون ماه شعبان داخل می شد، حضرت امام سجاد(علیه السلام) اصحاب خود را جمع می نمود و می فرمود: ای گروه اصحاب من! می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و رسول خدا می فرمود: شعبان ماه من است پس روزه بدارید در این ماه برای محبت پیغمبر خود و برای تقرب به سوی پروردگار خود. به حق آن خدایی که جان علی ابن الحسین در دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم که از پدر حسین بن علی (علیهما السلام) شنیدم که فرمود : از امیر المومنین (علیه السلام) شنیدم که هرکه ماه شعبان را برای محبت پیغمبر خدا و تقرب به سوی خدا روزه دارد، خدا او را دوست دارد و به کرامت خود در روز قیامت نزدیک و بهشت را بر او واجب سازد.بحار الانوار، ج 97، ص 83
فقر معنایش این نیست که پول نداشته باشی. اگر میلیاردها تومان پول داشته باشی و هنگام ظهر دو سیر نان به تو نرسد فریادت بلند است و این معنای فقر است. سر تا پای این موجود، فقیر است؛ هم فقر علمی، هم فقر حیاتی، هم فقر آرامشی. گمان نکیند که جایی خبری هست، خبر فقط در دستگاه خداست. تمام نعمتهای ظاهری و باطنی از آن خداست. باید در این معنا تفکر کنید تا موفق شوید و درک کنید که همه از خدای تعالی است؛ نعمتهای ظاهری و باطنی، و خودت سرتا پا فقری. اشتباه نشود انسان فقیر الی الله است و فقر به خدا دارد، نه فقر به بندگان خدا: « طَلَبُ الحاجَهِ مِنَ المُحتاجِ سَفَهٌ.» اگر پیش بندگان خدا اظهار حاجت کردی؟ معنایش این است که سفیه هستی. او هم از سر تواست و به غنای حق تعالی غنی می شود. انسان نباید به غیر خدا وابستگی فردی داشته باشد.
[ شهره آفاق ، آیت الله بهاء الدینی ، نشر هنارس ،1390 ، ص44 ]
به مناسبت میلاد حضرت علی علیه السلام و روز پدر حوزه علمیه نرجس طرح یادبود پدران آسمانی را با هدف تجلیل و بازخوانی مقام و منزلت پدرانی که ازمیان ما عروج نموده اند در راستای قدردانی از نقش و جایگاه پدروهمچنین ادای حق ایشان ، اقدام به اجرایی این طرح نموده است چرا که این موجود گران بها در آموزه های دینی مسلمانان خصوصا شیعیان جایگاه وِیژه و والایی دارند دراین طرح ثواب ختم دعای ناد علی با ذکر 110یا علی و همچنین ختم صلوات به نام خود این پدران بزرگوار اهداء می گردد
حوزه علمیه نرجس خاتون سلام الله علیها به مناسبت میلاد با شکوه امام علی علیه السلام و روز پدر جشن با شکوهی را در سطح حوزه با حضور طلاب و اساتید بر گزار نمود هدف از اجرایی این ویژه برنامه گسترش و تعمیق شناخت نسبت به ائمه بزرگوار خصوصا حضرت علی علیه السلام بود در این مراسم سرکار خانم رضائیان معاونت آموزش حوزه علمیه با ذکر روایتی از امام علی(علیه السلام) در مورد هفت خصوصیت شیعه واقعی، نکاتی را ذکر کرد وی با بیان روایتی از امام علی(علیه السلام) در مورد خصوصیات شیعیان، بیان نمود: شیعیان از نظر امام علی(علیه السلام ) دارای 7صفت کلی هستند، به گونه ای که هر کس این ویژگی ها را دارا باشد، از نظر امیرالمؤمنین(علیه السلام) شیعه واقعی محسوب می شوند، وی خصوصیات شعیان واقعی را بر اساس سخنان حضرت چنین بیان نمود: شیعیان واقعی ، کسانی هستند که در راه ولایت ما، به هم بذل و بخشش می کنند. و به همدیگر، در دوستی ما، محبت می کنند و در راه زنده نگهداشتن راه و روش ما، به زیارت یکدیگر می روند. آنان، اگر خشمناک شوند، به ظلم در نمی غلطند و اگر خشنود باشند، اسراف و زیاده روی نمی کنند. مایه ی برکت همسایگان و موجب سلامتی و آسایش افراد مرتبط با آنان، هستند ، در پایان برنامه مراسم با مولودی خوانی سرکار خانم زمان به پایان رسید
شایان ذکر است که طرح پدران آسمانی و توزیع بسته های فرهنگی در حاشیه مراسم اجراء گردید.
لا تخافوا از خدا نشنیده ای؟ پس چه خود را ایمن و خوش دیده ای؟
بعضی ها ، باجناقشان که ضرر می خورد ، شب پیش عیالشان می نشینند و می گویند : « چون این کار را کرد ، این طور شد.» به تو چه؟! شاید برای زیادی اجر است که داغ اولاد دیده ، همه کسانی که گرفتار می شوند دلیل بر بدیشان نیست… هیچ وقت کسی را شماتت نکنید! هر کس گرفتاری پیدا کرد، حق ندارید قضاوت کنید. نگویید که «فلانی که این پشامد برایش اتفاق افتاد به خاطر این است که فلان کار را کرده است.» ما چه می دانیم؟ ما حق نداریم چیزی بگوییم. در قیامت از ما سوال می کنند و می گویند: «چنین چیزی نبوده و شما اشتباه کردی، و ما او را به خاطر اینکه بنده ی خوبی بود گرفتار کردیم، شما چه حقی داشتی که چنین حرفی زدی؟» باید جواب بدهی. حتی به دلمان هم نباید خطور بدهیم که فلانی چون آن کار را کرد این پیشامد برایش شد. برخی خطورات قلبی هم نوشته می شود ولو به کسی هم چیزی نگفتی، اما همین که در قلبت خطور دادی ، آن را می نویسند. چرا شماتت می کنیم. که فلانی چون بد بود ،این پیشامد برای او اتفاق افتاد. داغ اولاد دید،آتش سوزی برایش شد، مالش از بین رفت ، ما نمی توانیم بگوییم ،باید لال بشویم، حدیث داریم شیعیان ما لال هستند . (یعنی کم حرفند.)
[ برگرفته از بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی ، در محضر استاد ، اعظم قاسمی ، آیینه مهر ، ص 56 تا 60 . ]
لقمان عليه السلام گفت: «هر كس بسيار بگويد، بسيار اشتباه مى كند و هر كس اشتباهش بسيار شود، بيهوده گويى اش بسيار مى گردد و هر كس بسيار بيهوده گو باشد دروغش زياد مى شود و هر كس زياد دروغ گويد ، گناهانش بسيار مى گردد و هر كس گناهانش بسيار باشد ، سزاوار آتش جهنّم است. خداوند زبان را به خاطر زيانِ بسيارش، با چهار لِنگه در ، باز داشته است: دو لب انسان ، دو لنگه و دندان هاى [بالا و پايين ]انسان نيز دو لنگه اند»
[ إرشاد القلوب : ص
یکی از اساتید (حوزه) نقل می کرد که : در زمان مرجعیّت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری(ره) مؤسس حوزه علمیه قم، آیت الله حجت (ره) نیز مرجع تقلید بودند. مقلدان آیت الله حائری زیاد بودند و مبالغ زیادی به دفتر ایشان می رسید، اما آیت الله حجّت از نظر مالی در تنگنا بودند و برای پرداخت مخارج طلبه هایشان دچار مشکل می شدند؛ از این رو، آیت الله حائری فردی را نزد آیت الله حجّت می فرستد و به ایشان پیغام می دهد به ایشان عرض کنید : «در مورد مشکلات مالی نگران نباشید؛ عبدالکریم در خدمت شماست.» آقای حجّت چون این کلام را می شنود، لبخندی زده و می فرمایند: « به آقا سلام مرا برسانید و بگویید: تا کریم هست، به عبدالکریم نیازی نیست.»
(محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اؤلیاء الهی، اتشارات هنارس ، چاپ سوم ، 1393 ، ص 136)
آخوند ملا علی معصومی همدانی که از شاگردان آیت الله حائری بودند نقل می کنند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى فرمودند : در کربلا در مسجدى برای عده ای از طلبه ها مدت سه ماه درس مىگفتم، و از همان ابتدا پارهدوزى نیز به درس مىآمد، من به او گفتم : آقا این درس به درد شما نمی خورد شما به کار خودتان مشغول شوید. اما او همچنان به درس می آمد. چند روز غایب شد. روزی که آمد من پرسیدم : چند روز غایب بودید ؟ کجا بودید؟ گفت آقا آن ایامی که من نیامدم باید جویای احوال من می شدید، گفتم حق باشماست. گفت : باید جریمه بشوی من ناهار به منزل تان می آیم به شرط آن که هرچه در خانه است می خوریم و به زحمت نیفتید. گفتم فردا تشریف بیاورید. ولی فراموش کردم. به اهل منزل بگویم فردا میهمان داریم. روز بعد مشغول درس شدم تا چشمم به پاره دوز افتاد تازه از دعوت ناهار یادم آمد. درس که تمام شد آدرس خانه را به آن آقا دادم و خودم زودتر به منزل رفتم دیدم فقط در منزل نان و ماست موجود است و پول هم نداشتم . عدهای از زوّار می خواستند به سامرا بروند یکی از آنها مقداری پول به عنوان امانت پیش من گذاشته بود؛ من از پول امانتی مقداری کباب و تخم مرغ تهیه کردم وقتی سفره باز شد دیدم پاره دوز فقط نان و ماست می خورد . گفتم میل بفرمایید کباب مطمئن است. گفت مگر شرط نکردم هر غذایی را میل می کنید برای من هم همان را بیاورید و خود را به تکلّف نیاندازید . گفتم : نه تکلیفی نیست. گفت : شما از پول امانتی کباب تهیه کردید شما مطمئن هستید تا صاحبان امانت بیایند و امانت را صحیح و سالم تحویل بگیرند زنده هستید؟! قدری نان و ماست خورد و رفت و دیگر او را ندیدم. آخوند می گوید به حاج شیخ عرض کردم: آقا چون بنا بود شما زعامت حوزه را بر عهده بگیرید آن پاره دوز فرستاده حضرت ولی عصر عجل الله بوده و خواسته به شما بفهماند در امانت داری بسیار مواظب باشید.
[یاد فنا به روایت آیت الله سید رضا فاضلیان ، چاپ دوم ،1392 ، ص 239 تا 241]
قال المفضّل بن عمر: قلت لأبي عبد اللَّه الصّادق: بِمَ يُعْرَفُ النّاجِي؟ قَالَ مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأَثْبَتَ لَهُ الشّهَادَةَ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ. (اصول الکافی، ج 2 ص 414)
(مفضّل بن عمر جعفى می گويد: از امام جعفر صادق (علیه السلام) پرسيدم! اهل نجات به چه علامت شناخته شود؟) بعضی از عقبات (قیامت) به راحتی نجات پیدا می کنند. چه کسی از این عقبات نجات پیدا می کند؟ حضرت فرمود: هر کس که گفتارش باکردارش یکسان باشد پس، می توان شهادت داد که او اهل نجات است و هر کس که عملش با سخنش یکسان نسیت پس، همانا این است و جز این نیست که ایمان او عاریه ای است.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از سایت Khamenei.ir ]
فضائل ماه رجب
رجب ماه خودسازی و توشه گرفتن است. هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست برخوردار می باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم» یعنی برخوردار از حرمت یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می باشد.
رسول اکرم (ص) فرموده اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت به پایه آن نمی رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور میگردد.»
امام هفتم (ع) فرموده اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرینتر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.
ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نامهای دیگری نیز دارد؛ نامهایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماههای حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلتهای بسیار.
در فضیلت ماه رجب
ماه رجب
بهار خودسازی
طلیعه انس
چرا گناه در ماه رجب را دو برابر حساب می کنند؟
از ماه رجب تا ضیافت رمضان
فرا رسیدن این ماه، نعمت بزرگی است که باید از آن بهره فراوان ببریم و نگذاریم شبها و روزهایش، با غفلت سپری شود. عبادت و نیایش، نماز و روزه، دعا و صلوات و سرانجام به یاد خدا بودن و تذکر در این ماه خجسته، لذتی دیگر دارد، همین بس که اگر یک روز از این ماه را با خلوص نیت و با توجه قلب روزه بگیریم، مستوجب رضوان بزرگ الهی خواهیم شد. رسول خدا (ص) می فرماید:
هان! ماه رجب و ماه شعبان دو ماه من اند و ماه رمضان ماه امتم. آگاه باشید، هر که یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، مستوجب رضوان بزرگ الهی می گردد و روزه اش در آن روز بی گمان خشم خداوند را فرو می نشاند و دری از درهای دوزخ را بر روی خویش می بندد.
سخنی کوتاه در فضیلت ماه های سه گانه
از رجب تا ضیافت رمضان
برکت این سه ماه
رجب ماه خدا
مناسبتهای رجب
ماه رجب، از ماههای بزرگی است که طلوع سه امام معصوم، امام علی علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جواد علیه السلام را در آن شاهدیم و شروع بزرگ ترین جنبش تاریخ بشری، یعنی برانگیخته شدن پیام آور مهر و محبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله برای هدایت و سعادت انسانها، در آن اتفاق افتاده است. یاد و نام پیشوایان شهید این ماه، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام و امام هادی علیه السلام و نیز پیام آور کربلا، زینب کبری علیه السلام گرما بخش دلهای مؤمنان است و نیمه رجب هم، پذیرای معتکفان کوی دوست خواهد بود و شاهدِ خلوتِ مشتاقان.
فضیلت ماه رجب و مناسبت های مهم آن
دو بعثت بزرگ
ماه رجب، ماه خاطرات
فلسفه ماههای حرام
ماه رجب، یکی از چهار ماه حرام است که در آن از جنگ و خونریزی نهی شده است. تحریم جنگ در این چهار ماه، یکی از راههای پایان دادن به جنگهای طولانی و وسیله ای برای دعوت به صلح و آرامش بود؛ زیرا هنگامی که جنگجویان چهار ماه از سال اسلحه را بر زمین گذاشته و صدای چکاچک شمشیرها خاموش گردد و مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود آید، احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. اسلام در هر سال برای پیروان خود یک آتش بس چهارماهه اعلام میدارد که این خود نشانه روح صلح طلبی اسلام است. البته اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامی سوء استفاده کند و حریم ماههای حرام را بشکند، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.
اعمال ماه رجب
از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصب» میگویند زیرا که رحمت خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته میشود پس بسیار بگوئید «استغفر الله و اسئله التوبة».
در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.
اعمال ماه رجب
تقویم تبلیغی
اعمال و فضایل ماه رجب
گفتاری درباره ماه رجب
اعمال و مراقبات ماه رجب
جویبار رجب الاصب جاریست!
ادعیه ماه رجب
ادعیه ماه مبارک رجب مالامال از حقایق و معارف است. انسان هایی که اهل دل هستند و توانسته اند از گل برهند، در حقیقت این ادعیه را به عنوان ترنم های عاشقانه ماه مبارک رجب زمزمه می کنند نه به عنوان اینکه دعایی بخوانند و ثوابی ببرند.
این دعای شریف که مالامال از حقایق توحیدی است اینگونه شروع می شود «اللَّهُمَّ یا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ» ابتدای این دعا مدح الهی است با بالاترین ادبیات توحیدی، و ما در هیچ یک از کتاب های آقایان اهل معرفت مطالبی نه در این سطح دیده ایم و نه شنیده ایم بلکه هرچه آن ها یافته اند از همین ادعیه دریافت کرده اند.
کلاس رستگاری
نکاتی درباره ی دعای رجبیه
آداب دعای معروف ماه رجب
روزه ماه رجب
هان هر كه يك روز از ماه رجب را باورمندانه و حسابگرانه روزه بدارد، شايسته خشنودي بزرگ خداوند گردد و روزه او در اين روز آتش خشم خدا را فرو نشاند و دري از درهاي دوزخ بر او بسته شود و اگر زمين لبريز از طلا گردد، برتر از روزه او نشود و چون روزه اش پاكدلانه براي خدا باشد، پاداش آن را چيزي از دنيا جز حسنات كامل نگرداند و آنگاه كه شب فرا آيد، ده خواسته برآورده شده از آن اوست؛ اگر از سراي زود گذر دنيا چيزي خواهد، خدايش ببخشايد و چون درخواستي نكند؛خداوند برترين نيكي را كه ياران و دوستداران و برگزيدگان خداوند خواهند براي او بيندوزد؛
روزه رجب
ماه رجب از منظر معصومین(ع)
لیلة الرغائب
از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر میشود.
رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عطاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دستیابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(ص) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتابهای دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(ص) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار میگوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرینتر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ میگوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.
شبی که دستها به آسمان نزدیکتر است
لیلةالرغائب حرمی در حرم الهی
کیفیت اعمال لیلة الرغائب
روز پنج شنبه اول آن ماه روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر” اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله” گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر “سبوح قدوس رب الملائکة والروح” گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر “رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم” گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر “سبوح قدوس رب الملائکة والروح” گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
شب آرزوها
سیزدهم ماه رجب و اعمال اعتکاف
از جمله فضیلت ماه رجب آن است که ایام البیض در آن واقع شده یعنی روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و اعتکاف برای خدا و روزه داری، در آموزه های دینی بر آن تأکید و سفارش شده است. و نیز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در روز سیزدهم همین ماه واقع شده.
اعتکاف
احکام اعتکاف
اعمال ام داوود
یکی از عبادتها و دعاهای معروف که در ماه رجب به انجام آن تأکید شده، اعمال ام داوود است. در کتب حدیث نقل شده، جوانی در عراق که اهل معرفت بود به دست منصور دوانیقی به مدت طولانی در زندان او گرفتار شده بود که نامش داوود بود. مادرش تاب و توان خود را در فراق پسر از دست داده بود، روزی به خدمت امام صادق(ع) رفت و داستان را نقل کرد و از آن حضرت چاره جویی نمود. حضرت فرمود: آیا میدانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت میرسد آنچه را که میگویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان رهایی یابد.
ابتدا سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه بدار و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و 8 رکعت نماز به جا بیاور. (کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده به آن مراجعه کنید). همین که نماز را خواند پس از مدّت کمی پسرش آزاد شد پس از آن ام داوود خدمت امام صادق(ع) رسید و پس از عرض سلام خبر رهایی پسرش را به او رساند. امام صادق(ع) فرمود: منصور دوانیقی در یکی از شبها جدّم علی بن ابی طالب (ع) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داوود را آزاد کن و گرنه تو را در آتش می اندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داوود را آزاد کنند.
کاوشی در دعای ام داوود
بیست و هفتم ماه رجب
روز بیست و هفتم ماه رجب روز مبعوث شدن پیامبر اسلام(ص) به رسالت و پیامبری است و روزه گرفتن در این روز مستحب و ثواب ویژه دارد برای هر کدام از این شبها اعمال مخصوصی ذکر شده است.
امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.
بعثت نبی اکرم
مراقبات شب بیست و هفتم رجب
روزه 27 رجب
صلوات در روز مبعث
ماه رجب در کلام بزرگان
هان! ای برادران عزیز و گرامیم؛ آگاه باشید! متوجّه و هشیار باشید که ما در قرقگاه زمانی (ماه های رجب، شعبان و رمضان) داخل شده ایم!
و همان گونه که در زمین های حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در جایی جرم نیست، امّا در حرم جرم محسوب می شود، در این ماه ها هم که قرقگاه زمانی محسوب می شوند، چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می شود، در این ماه ها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می رسد. پس چقدر نعمت های پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است.
دستورات آیت الله قاضی در ماه های رجب و شعبان
اعمال ماه رجب
مراقبات ماه رجب
دو خاطره از استاد مطهری درباره ماه رجب
اوصاف و ویژگی های ماه رجب
منبع حوزه نت
شما…اگر بخواهید انسان باشید، ارزش انسانی داشته باشید، … (کارهایتان ) برای شَرف باشد (و) برای انسانیّت باشد، برای خدا باشد، اگر بخواهید که کارهایتان که برای خدا باشد به نتیجه برسد، باید دست از هواهای نفسانی بردارید. شیطان از انسان دست بردار نیست قسم خورده است برای خدا، که قسم خورده است که نمی گذارم اینها چیزی بشوند إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. شما با یک همچو دشمن قسم خورده ای مواجه هستید، به جنگ او بروید.
( صحیفه نور، ج 19، ص 273 )
مرحوم آيت الله ملااحمد نراقي (ره) کتابي مي نويسد، اين کتاب پس از مدتي در اختيار عالم بزرگ ديگري در مازندران قرار مي گيرد. به مناسبتي اين دو عالم يکديگر را ملاقات مي کنند و عالم مازندراني به صراحت و بي پرده، انتقاد شديدي از کتاب نوشته شده توسط مرحوم نراقي (ره) مي کند، از اين رو با هم به بحث و گفت و گو مي پردازند و پس از مدتي مشاجره از هم جدا مي شوند. عالم مازندراني پس از بازگشت به ديار خود در مي يابد که آنچه در کتاب آن عالم بزرگ آورده شده، صحيح است و انتقادهاي او بي پايه بوده، پس تصميم مي گيرد اشتباه خود را جبران کند. اين عالم مسافت زيادي را با پاي پياده با توجه به وسائل آن روز طي کرده، پس از مدت زمان زيادي به کاشان مي رسد. به سرعت به نزد مرحوم نراقي (ره) مي رود و نزد او به اشتباه خود اقرار مي کند. پس از عرض اشتباه، با وجود اصرار زياد از طرف آيت الله نراقي (ره) مبني بر ماندن نزد ايشان، آن عالم رباني خداحافظي کرده، کاشان را ترک مي کند و با سختي و طي مسافتي طولاني خود را به مازندران مي رساند. اين عالم بزرگ همه سختي ها را بر خود هموار کرد تا به اشتباهش اقرار کند و دستخوش هواي نفس نشود.
ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود / بى هنر گر دعوى بیجا كند رسوا شود
سر فرو مى آورد هر شاخه از بارآورى / مى كند افتادگى انسان اگر دانا شود
(محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اولیاء الهی، انتشارات هنارس ، چاپ سوم ، 1393 ، ص 139و 140 )
فقر معنایش این نیست که پول نداشته باشی. اگر میلیاردها تومان پول داشته باشی و هنگام ظهر دو سیر نان به تو نرسد فریادت بلند است و این معنای فقر است. سر تا پای این موجود، فقیر است؛ هم فقر علمی، هم فقر حیاتی، هم فقر آرامشی. گمان نکیند که جایی خبری هست، خبر فقط در دستگاه خداست. تمام نعمتهای ظاهری و باطنی از آن خداست. باید در این معنا تفکر کنید تا موفق شوید و درک کنید که همه از خدای تعالی است؛ نعمتهای ظاهری و باطنی، و خودت سرتا پا فقری. اشتباه نشود انسان فقیر الی الله است و فقر به خدا دارد، نه فقر به بندگان خدا: « طَلَبُ الحاجَهِ مِنَ المُحتاجِ سَفَهٌ.» اگر پیش بندگان خدا اظهار حاجت کردی؟ معنایش این است که سفیه هستی. او هم از سر تواست و به غنای حق تعالی غنی می شود. انسان نباید به غیر خدا وابستگی فردی داشته باشد.
[ شهره آفاق ، آیت الله بهاء الدینی ، نشر هنارس ،1390 ، ص44 ]
«نمیمه» در لغت؛ به معنای صدای آهستهای است که از حرکت چیزی یا از برخورد پای انسان به زمین هنگام راه رفتن بر میخیزد و از آن جا که افراد سخن چین، معمولا سخنان خود را آهسته و در گوشی به این و آن میرسانند، برای سخن چینی نیز از این واژگان استفاده شده است. [۱] [۲] همچنین گفته شده که «نمیمه» در اصل به معنای تزیین کلام دروغین است؛ [۳] چرا که افراد سخن چین سعی میکنند، سخنان خود را زیبا جلوه دهند.
سخن چین در اصطلاح اخلاق[ویرایش]
در اصطلاح اخلاق؛ سخن چین کسی است که حرف دیگران را به آنکه سخن دربارهاش گفته شده میرساند، چه با گفتن، چه با نوشتن و چه با رمز و اشاره. و فرقی نمیکند که آنچه نقل میکند عملی باشد یا گفتاری و فرقی نمیکند آنچه را نقل میکند عیب و نقص گوینده باشد یا نه. بنابراین، حقیقت سخن چینی همان افشاء سر و پرده دری است. [۴]
انسان سخن چین، در مجالس و محافل سراپا به گوش مینشیند؛ سپس به دنبال اغراض نابخردانه، آن سخنان را به گونهای دلخواه در گوشه و کنار نقل میکند و بین افراد جامعه، «تفرقه افکنی» و «دو به هم زنی» میکند. [۵]
این عمل ناپسند که در اسلام از گناهان کبیره شمرده شده است، [۶] پیامدهای دنیوی و اخروی نامطلوبی دارد که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
← دشمنی و تفرقه
«دو به هم زنی» و «تفرقه افکنی» مهمترین نتیجه «سخن چینی» است. مشاهده میکنیم که در بیشتر جوامع و خانوادههایی که آتش تفرقه میان آنان شعله ور است، آتشگیره آن، زبان سخن چین بوده و هیزم آن سخنانی است که بر زبان میآورد.
پروردگار در نکوهش سخن چینان میفرماید: «کسی که بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد میکند، و بسیار مانع کار خیر، و متجاوز و گناهکار است» [۷]
←← روایت
ابوذر میگوید که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من فرمود: «ای ابوذر! “قتات” داخل بهشت نمیشود». پرسیدم: ای رسول خدا! قتات یعنی چه؟! «فرمود: یعنی سخن چین. ای ابوذر! سخن چین در آن دنیا از عذاب خداوند راحتی نیابد». [۸]
امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در سخنانی فرمود:
«بدترین شما سخن چیناناند که میان دوستان جدایی میافکنند و در صدد عیب تراشی از پاکان هستند». [۹]
«از سخن چینیها بپرهیزید که کینهها به بار میآورد». [۱۰]
«کسی که در سخن چینی تلاش کند، افراد نزدیک به جنگ او، و افراد دور به دشمنیاش برخیزند». [۱۱]
← دشمنی با خدا
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «دشمنترین شما نزد خدا، سخن چیناناند». [۱۲]
← پذیرفته نشدن دعا
روایت شده است که؛ قحطی بنی اسرائیل را فرا گرفت. حضرت موسی (علیهالسّلام) چندین بار از خداوند طلب باران کرد، ولی باران نبارید. به دنبال آن بود که پروردگار به آن حضرت وحی کرد که دعای تو و یارانت به این دلیل مستجاب نمیشود که در میان شما شخص سخن چینی است که بر این کار اصرار میورزد. موسی (علیهالسّلام) پرسید: خدایا او کیست تا از میان خود اخراجش کنیم؟ فرمود: ای موسی! من خود، شما را از سخن چینی برحذر میدارم، چگونه راز او را بر ملا سازم؟ آنان به صورت جمعی (و با حضور سخن چین به صورت ناشناس) توبه کردند و خدا نیز برایشان باران فرستاد. [۱۳] [۱۴]
← عذاب قبر
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«هرکس به قصد سخن چینی و دو به هم زنی قدمی بردارد، خداوند در گورش آتشی بر او مسلط سازد که تا قیامت او را بسوزاند». [۱۵]
«در شب معراج زنی را دیدم که سرش چون سر خوک و بدنش مانند الاغ بود و عذاب انبوهی او را احاطه کرده بود! » شخصی پرسید: به چه جرمی؟ پیامبر پاسخ داد «به خاطر سخن چینی و دروغگوییاش». [۱۶]
← حرام شدن بهشت بر شخص سخن چین
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: «بهشت بر سخن چینان حرام است». [۱۷]
امام صادق علیهالسّلام فرمود: «چهار گروهند که وارد بهشت نمیشوند: « کاهن ، منافق ، معتاد به مشروبات الکلی و قتات ؛ یعنی نمام ». [۱۸] (کاهن: کسانی که به دروغ از امور پنهانی و آینده خبر میدهند و ادعای آگاهی بر اسرار غیب دارند.)
انگیزههای سخن چینی
عمدهترین عواملی که سبب آلوده شدن انسان به این عمل زشت میگردد به شرح زیر است:
الف. بدنام و بی ارزش کردن گوینده سخن: سخن چین برای این که کسی را نزد دیگران بدنام کند و او را از چشم آنان بیندازد سخن او را برایشان نقل میکند و سعی میکند باعث تنفر و بیزاری شنوندگان از گوینده اصلی گردد.
ب. بدنام کردن کسانی که سخن گوینده اصلی درباره آنان است؛ یعنی سخن چین با نقل و اشاعه سخن وی به دلیل موقعیت و اعتباری که گوینده اصلی سخن در نزد شنوندگان دارد، میخواهد کسانی را بدنام کند که سخن درباره آنان گفته شده است.
ج. فرصت طلبی و جاه طلبی: سخن چین گاهی برای جا کردن خود در دل دیگران، سخنانی که درباره آنان گفته شده برایشان بازگو میکند تا به شنونده بفهماند که من طرفدار و دوستدار تو هستم.
د. لذت و تفریح: بعضی انسانها بجای تفریح سالم و مشروع رو به تفریح و لذت نامشروع و مخرب مینهند و یکی از تفریحات ناسالم که مایه سرگرمی، بطالت و وقت گذرانی است، جلسات گفت و شنود بدون فایده و حکمت است، در این مجالس غیبت، سخن چینی برای وقت کشی، نقل مجالس است و سخن چین نقالی میکند و به شیوهای نادرست سرگرمی میآفریند. [۱۹]
۱. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۲۵، واژه «نمیمه»، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
۲. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۰۴-۳۰۵، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
۳. ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۹۲، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
۴. ↑ شبر، عبدالله، اخلاق، ص۲۴۳، قم، هجرت، چاپ چهارم، ۱۳۷۸ش.
۵. ↑ یوسفیان، نعمت الله، اخلاق اسلامی، ج۲، ص۱۲۵، قم، اداره آموزشهای عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
۶. ↑ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج۲، ص۶۳، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، قم، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
۷. ↑ قلم/سوره۶۸، آیه۱۱-۱۲.
۸. ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۳۷، قم، دارالثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۹. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۲۵، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
۱۰. ↑ کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ج۲، ص۱۴، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۱۱. ↑ لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۳۷، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
۱۲. ↑ ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج۱، ص۱۰۰، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
۱۳. ↑ شهید ثانی، زین الدین بن علی، کشف الریبة، ص۴۲ – ۴۳، بی جا، دارالمرتضوی للنشر، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.
۱۴. ↑ الجبار نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۲۸۶، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم.
۱۵. ↑ شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۸۴، قم، دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
۱۶. ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۶۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
۱۷. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۶۹.
۱۸. ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص۴۸۹.
۱۹. ↑ یوسفیان، نعمت الله، اخلاق اسلامی، ج۲، ص۱۲۸.
«مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
لادينَ لِمُسيءِ الظَّنِّ!
کسي که حسّ بدبيني دارد، دين و ايمان ندارد! (فهرست غرر، ص ۲۲۸)
«امام رضا(عليهالسلام)»:
اِعلَمْ أَنّ الجُبنَ وَ البُخلَ وَ الحِرصَ غريزةٌ يَجمَعُها سُؤُالظَّنِّ.
اين را بدان که (اين سه صفت) ترس و بخل و طمع، غريزههايي هستند که منشأ همة آنها سؤظن و بدبيني است. (مواعظ صدوق، ص ۱۰۹)
مولي اميرالمؤمنين (علیه السلام):
مَن ساءَ ظَنُّهُ ساءَت طَوِيَّتُهُ!
آن کس که حس بدگماني دارد از بدي باطن خود حکايت ميکند! (فهرست غرر، ۱۶۲)
«امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
لاتَطلُبَنَّ بِكَلِمَةٍ خَرجَتْ مِنَ أخيكَ سُؤاً و اَنتَ تَجِدُلَها فيالخَيرِمَحمِلاً.
سخن برادرت را مادامي که حمل بر خيرخواهي تواني کرد هيچگاه آن را بر بدبيني و غرضورزي حمل مکن. (بحار، ج ۷۸، ص ۲۵۱)
«مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
اِيّاكَ أَن تُسيءَ الظَّنَّ فَإنَّ الظّنَّ يُفسِدُ العبادَةَ و يُعْظِمُ الوِزرَ.
برحذر باش و به کسي سؤظن مَبَر. سؤظن عبادتها را فاسد ميکند و بار باعظمت گناه را سنگين مينمايد. (فهرست غرر، ص ۲۲۷)
نمایشنامه بانوی مهربانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در تاریخ 95/12/11در سالن اجتماعات حوزه علمیه نرجس خاتون سلام الله علیها بر گزار می گردد.
علامه محمد تقي جعفري ـ رحمت الله عليه ـ مي گفتند: برخي از جامعه شناسان برتر دنيا در دانمارك جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع اين بود: « ارزش واقعي انسان به چيست»؟ … هر كدام از جامعه شناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند. هنگامي كه نوبت به بنده رسيد، گفتم: اگر مي خواهيد بدانيد يك انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق مي ورزد. كسي كه عشقش يك آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. كسي كه عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما كسي كه عشقش خداي متعال است، ارزشش به اندازه خداست… من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي جامعه شناسان سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روي پاي خود ايستادند و كف زدند. هنگامي كه تشويق آن ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزيزان، اين كلام از من نبود، بلكه از شخصي به نام علي ـ عليه السلام ـ است. آن حضرت در نهج البلاغه مي فرمايند: « قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُه »؛ «ارزش هر انساني به اندازه چيزي است كه دوست مي دارد». وقتي اين كلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاري كردند.
( کیهان نیوز ، 27 تیر 91 ، شماره 20258 - keyhan news.ir )
آخرین نظرات